نهادهای فرهنگی و مدیران فرهنگی استان، در تمام دوره‌هایی که آمدند و رفتند، هیچ برنامه‌ی دندان‌گیری برای کتاب‌خوان کردن حتی شبکه‌ی نیرویی خود نداشتند؟
کد خبر: ۱۷۴۰۹۲
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۰ 02 February 2016
به گزارش تابناک از قزوین، بدون شک، اگر قرار باشد اولین خصلت یک مجموعه‌ی فرهنگی را که می‌خواهد تأثیرگذار باشد، نام ببرم، خواهم گفت مجموعه‌ای که نیروهایش اهل مطالعه و کتاب باشند. اگر باور داریم که کار فرهنگی و اثرگذاری فرهنگی پیشتر از هرچیز به شناخت نیاز دارد، یکی از مهمترین ابزارهای این شناخت، کتاب است. تا زمانی که مجموعه‌ها و نهادهای فرهنگی نتوانند، حداقل در شبکه‌ی نیرویی خود تناسبی بین فعالیت و مطالعه برقرار کنند، ثمره‌ی روشنی هم از کار فرهنگی به دست نخواهند آورد. حالا این فرض را درباره‌ی قزوین، استان عزیزمان در نظر بگیریم. استانی که امروز مقوله‌ی فرهنگ و مدیریت فرهنگی در آن به یک میدان عمومی تبدیل شده و مسئولان‌مان گمان می‌کنند هر مدیری می‌تواند عهده‌دار میدان‌های فرهنگی باشد.

بیایید یک گردش مکتوب چند خطی در بازار کتاب قزوین داشته باشیم. بازاری که در مرکز استان خلاصه شده است به فروشگاه‌های کتاب در یک خیابان مشهور و برخی فروشگاه‌های دیگر در خیابان‌های اطرافش. تصویر کلی بازار کتاب قزوین شکل و شمایل «فروشگاه کتاب» ندارد. این را با قاطعیت عرض می‌کنم. اگر کتاب‌فروشی‌ها رشد کرده‌اند و به نام و نشانی دست یافته‌اند، کاملاً در ارتباط با مدرسه‌ها و دانشگاه‌ها بوده است.

 بیشتر کتاب‌فروشی‌های شهر بوی کنکور، دروس دانشگاهی و احتمالاً آموزش‌های جانبی مثل زبان انگلیسی را می‌دهد، اینجا هویت کتاب‌ها بیشتر درسی است. البته باید منصف باشیم، برخی از کتاب‌فروشی‌ها مانند علامه، دانشجو، اقمشه و حتی کتاب شهر ایران(به نوعی) نمونه‌هایی هستند که تلاش می‌کنند بهترین‌ها و تازه‌های بازار کتاب را برای سلیقه‌های مختلف کتاب‌خوان در استان قزوین آماده کنند. لذتبخش‌تر از همه‌ی این‌ها کافه‌کتاب مهر بود.

فروشگاه‌های گفته شده نمونه‌هایی هستند که هنوز هم کاوش کتاب در قفسه‌های آنها لذت‌بخش است. اما این وضعیت مطلوب نیست. شیرین‌ترین و تازه‌ترین تولیدات بازار کتاب، هنوز هم که هنوز است به خوبی به قزوین منتقل نمی‌شود و همه‌ی سلیقه‌ها معمولاً کتاب‌های خوب و تازه‌شان را در کتاب‌فروشی‌ها پیدا نمی‌کنند. این وضع در شهرستان‌های تابعه‌ی استان کمی وخیم‌تر است. در برخی شهرها حتی فاجعه است. برای مثال همین میزان لذت گردش در یک کتاب‌فروشی خوب در مراکز شهرستان‌ها وجود ندارد. جالب است بدانید که در سومین شهر پرجمعیت استان قزوین، یعنی شهر اقبالیه با بیش از هفتاد هزار نفر جمعیت، هیچ فروشگاه کتاب و یا حتی دکه‌ی روزنامه فروشی فعالیت نمی‌کند. در چنین شرایط دشوار و سختی، تنها فروشگاه‌هایی موفق هستند که وارد بازار پرفروش و پررقابت کنکور و دانشگاه و آموزش شده‌اند.

یک پرسش مهم اینجا مطرح است. اینکه نهادهای فرهنگی و مدیران فرهنگی استان، در تمام دوره‌هایی که آمدند و رفتند، هیچ برنامه‌ی دندان‌گیری برای کتاب‌خوان کردن حتی شبکه‌ی نیرویی خود نداشتند؟ آیا کتاب‌خانه‌های نهادها و ادارات ما امروز وجود خارجی دارند؟

سالها پیش بود که با خواندن مقدمه‌ی کتاب داستان‌سیستان از رضا امیرخانی، پیرامون میزان انس رهبر معظم انقلاب اسلامی با کتاب، این سوال برایم پیش آمد که وقتی شخص اول مملکت اینقدر برای کتاب‌خواندن دغدغه‌دارند و برنامه‌ی مطالعه‌ی روزانه را دنبال می‌کنند، چرا این دغدغه در دیگر مدیران کشور، حتی مدیران فرهنگی وجود ندارد؟

این پرسش در ارتباط با مدیران فرهنگی استان قزوین برای من جدی‌تر است. اگر قرار است مدیری بیاید و ادعا کند که امروز کلیه‌ی فعالان فرهنگی و کسانی که در نهادهای فرهنگی مشغول هستند، اهل مطالعه و کتابخوانی‌اند، باید در درجه‌ی اول به این سوال پاسخ دهد که اثرات والایی که کتابخوانی دارد کجا مشهود است؟ کجا دیده شده است؟

شاید امروز وقت آن رسیده است که گام اول را برداریم و به سوی کتاب برویم. رفتن به سوی کتاب و حل این بنیادی‌ترین مشکل فرهنگی کشور، مدیر فرهنگی نیاز دارد. مدیری که در حوزه‌ی فرهنگ تخصص داشته باشد، فکر داشته باشد و بتواند عمل کند.


ارمیا شادمان

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار