دلنوشته‌ای در سوگ شهادت امام کاظم(علیه‌السلام) ؛
زندان هم نمی تواند / در های آسمان را ببندد / که به روی آزاده / حتی در های زندان هارون هم باز می‌شود ...
کد خبر: ۴۱۲۲۶۶
تاریخ انتشار: ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۸:۱۷ 23 April 2017
سیه جامه به حرم می روم برای تسلا
شاهد
لباس سیاهم را بیاورید
می خواهم به حرم بروم
می خواهم جان سبک کنم
در باران اشکی که  
از آسمان چشم ها فرو می بارد
در عزای مردی که
همه تاریخ را عمودی پیمود
و عمود بر آسمان
راز شهادت خواند
و زمین را به گواهی گرفت
که زندان هم نمی تواند
در های آسمان را ببندد
که به روی آزاده
حتی در های زندان هارون هم باز می شود
لباس سیاهم را بیاورید
می خواهم به حرم بروم
و در سوگ امامی بنشینم که  
به کظم غیظ ایستاده است
تا همه ما را به مقام کاظم برساند
تا جهان پر شود
از گل های مهربانی
و بهار شود جغرافیا
در چهار فصل زمین
لباس سیاهم را بیاورید
می خواهم به حرم بروم
و صحن به صحن را
رواق به رواق را
مویه کنان بگردم
و سر سلامتی بگویم به اربابی که
کنار در
به سوگواران پدر خوش‌آمد می گوید
مردی که
در چشمان بارانی خود
قسط خشک سالی‌های زمین را
یکجا می‌پردازد
و در نگاه مهربان
اما بارانی‌اش
هزاران آهو
به امن و امان
سیراب می شوند
و آدم ها به قرار می‌رسند
لباس سیاهم را بیاورید
می خواهم به حرم بروم
و تسلیت بگویم
به امام رضا(ع)
که ترجمان مدام سلام خداوندی است....
 
غلامرضا بنی‌اسدی / تابناک خراسان رضوی
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار