بازدید 9162
۱

وقتی شكارچيان برای حفاظت پلنگ تلاش می‌كنند

حميدرضا ميرزاده
کد خبر: ۲۹۳۷۶۲
تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۳۹۱ - ۲۳:۲۳ 25 December 2012
پيرمرد با دوربين دوچشمي به اين سو و آن سو نگاه مي كند: سبك گام برمي دارد، ساكت و بي صدا. ناگهان متوجه چيزي در دوردست مي شود. با اشاره دست همراهان پشت سرش را متوقف مي كند، مي نشيند. شاخ بز را به دست مي گيرد، از انتهاي باريك آن، با قدرت مي دمد و صدايي شبيه به نعره «مرال» (گوزن قرمز ايران) از آن بلند مي شود: همه ساكت هستند و منتظر... از ميان درختان جنگل چيزي مي جنبد، خش خش حركت موجودي به گوش مي رسد: پيرمرد به ديگران آماده باش مي دهد: همه نقطه يي را نشانه رفته اند كه صدا از آنجا شنيده مي شود: چند لحظه بعد، هيبت يك مرال با شاخ هاي زيبا ظاهر مي شود: همه نفس هايشان را حبس كرده اند و ماهيچه هاي انگشت هاي سبابه را روي دكمه فشار مي دهند... كليك... كليك... كليك!
   
پيرمرد در پوست خود نمي گنجد، ناگهان اختيارش را از دست مي دهد و با خوشحالي محيط باني كه كنارش نشسته را در آغوش مي گيرد: «ديدي تونستم... كشيدمش اينجا!» مرال صداي پيرمرد را مي شنود، كمي مكث مي كند و مات و مبهوت به پيرمرد و همراهانش نگاهي مي اندازد: مي دود و ميان درختان جنگل ناپديد مي شود. همراهان پيرمرد خوشحالند، آنها توانسته اند از فاصله يي بسيار نزديك از يك مرال نر بالغ عكسبرداري كنند. شب را در خانه يي شبيه خانه هاي تركمني گذرانده اند كه «بوم كلبه» نام گرفته و حالامحل اقامت گردشگراني است كه مي خواهند از «پارك ملي گلستان» بازديد كنند.

به پيرمرد دست مريزاد مي گويند: پيرمردي كه تا همين سال گذشته تفنگ بر دوشش مي گرفت و با ديدن مرال به جاي «كليك»، «شليك» مي كرد، حالا اما به استخدام گروهي در آمده كه قصد دارند پارك ملي و جانوران آن، خصوصا پلنگ را حفظ كنند. امسال براي نخستين بار عادت هر ساله را كنار گذاشته و در ابتداي پاييز تفنگش را روغن كاري نكرده. تفنگ در انبار خانه مانده اما پيرمرد با قمقمه آب و دوربين دوچشمي و كوله پشتي اش، كماكان در جنگل پرسه مي زند: اين بار گردشگران را راهنمايي مي كند. حدود يك سال است كه با «پروژه حفاظت از پلنگ ايراني در پارك ملي گلستان» همكاري مي كند. يك روز چند نفر كه از تهران آمده بودند، به همراه محيط بانان پارك ملي به خانه اش آمدند و او را دعوت به كاري كردند كه برايش جالب بود. آنها از او خواسته بودند تا راهنمايشان باشد. غير از او، چند نفر ديگر از دوستانش كه با هم به شكار مي رفتند نيز با اين پروژه همكاري مي كنند. قبلارابطه دوستانه يي با محيط بانان نداشت چون آنها هربار كه به خانه اش آمده بودند، به او مظنون بودند كه شكار غيرمجاز انجام داده اما اين بار مساله فرق داشت.

مهندس هايي كه از تهران آمده بودند، مي خواستند در پارك ملي گشت بزنند تا كارهايي كنند تا پلنگ هاي پارك از بين نروند. آنها از پيرمرد و دوستانش خواستند تا همراه محيط بانان به جنگل بروند و محل هايي كه پلنگ در آنجا زندگي مي كند را به آنها نشان دهند. از چند سال قبل شنيده بود پلنگ هاي پارك ملي گلستان روز به روز كمتر مي شوند. پلنگ ها يا در جاده تصادف مي كنند يا به خاطر اينكه غذا پيدا نمي كنند به روستاها نزديك مي شوند و به گاو و گوسفند مردم حمله مي كنند. بعضي از مردم هم يا پلنگ ها را شكار مي كنند يا اينكه براي آنها تله مي گذارند تا آنها را از پا در آورند. از مهندس ها شنيده بود اگر بخواهيم پارك ملي و حيوانات آن را حفظ كنيم بهتر است اول به سراغ پلنگ برويم.

براي حفظ پلنگ، بايد زيستگاه و غذايش را حفظ كرد و اين يعني تمام پارك ملي حفظ مي شود. «اميرحسين خالقي» از «موسسه حيات وحش ميراث پارسيان» و يكي از آن مهندس ها است. او مي گويد: «براي اينكه برنامه حفاظت يك گونه جانوري را تهيه كنيم، قبل از هر چيز بايد بدانيم از آن گونه چند فرد باقي مانده و در كجا و با چه شرايطي زندگي مي كنند. معمولادرباره گياهخواران كار ساده تر است چون آنها به صورت گروهي زندگي مي كنند و محل هاي عبور و استراحت شان مشخص است اما درباره گوشتخواران بزرگ جثه مانند پلنگ، كار كمي دشوار است. چون آنها ذاتا موجوداتي مخفي كار هستند.»
    
دوربين تله يي از پلنگ ها عكسبرداري مي كند
   
پيرمرد و دوستانش، محيط بانان و مهندس ها در دفتر پارك ملي گلستان نشسته اند. آنها روي نقشه پارك ملي محل هايي كه قبلادر آنها پلنگ ديده اند يا اثري از آن مثل ردپا، سرگين (مدفوع) و... پيدا كرده اند را علامت مي زنند. قرار است در اين نقطه ها دوربين هايي كار گذاشته شود تا از حيوانات عكسبرداري كند. اين نوع دوربين ها نامشان «دوربين تله يي» است. آنها به حركت و گرماي بدن موجودات زنده حساس هستند و به محض آنكه حيواني از جلوي آنها رد شود، مي توانند از آن فيلم و عكس تهيه كنند. اين عكس ها براي فهميدن اينكه چند پلنگ در پارك ملي هستند بسيار مهم است.

عكس هايي كه از دوربين هاي كارگذاشته شده به دست مي آيد را كنار هم مي گذارند و خال هاي بدن پلنگ ها در همه عكس ها را با هم مقايسه مي كنند. خال هاي بدن پلنگ مثل اثر انگشت در انسان ها، در هر پلنگ با ديگري متفاوت است. پس با مقايسه عكس ها مي توان فهميد هر پلنگ در هر زمان كدام نقطه از پارك بوده است. تمام اين اطلاعات نشان مي دهد كه قلمرو هر پلنگ تقريبا كجا است و پارك ملي حداقل چند پلنگ دارد.
   
خالقي درباره اين دوربين ها مي گويد: «ما پارك ملي را به سه قسمت تقسيم كرديم. قسمت اول و دوم در بخشي شمال، غرب و جنوب پارك قرار گرفته كه بخش عمده آن جنگلي است. جاده آسيايي كه در واقع بخشي از جاده گرگان به مشهد است اين دو قسمت را از هم جدا مي كند. قسمت سوم هم قسمتي غير جنگلي يا اصطلاحا استپي است كه به دشت ميرزا بايلو مشهور است كه در شرق و جنوب شرقي پارك قرار گرفته است.»او مي گويد كه با همفكري پيرمرد، دوستانش و محيط بانان، در 83 نقطه از قسمت هاي مختلف پارك ملي دوربين ها را كارگذاشته اند و توانسته اند 78 عكس از پلنگ تهيه كنند.

وقتي همه اين عكس ها را با يكديگر مقايسه كردند، به اين نتيجه رسيدند كه جمعا 20 پلنگ، هر كدام يك يا چندبار جلوي دوربين ها رفته اند و از آنها عكاسي شده است. اين يعني كه در پارك ملي گلستان حداقل 20 پلنگ زندگي مي كنند. وقتي اطلاعات به دست آمده از پارك ملي را در نرم افزار رايانه يي وارد كردند، نرم افزار تخمين زد كه احتمالاتعداد كل پلنگ هاي پارك ملي عددي بين 23 تا 42 پلنگ است. قبلا«دكتر بهرام حسن زاده كيابي»، اكولوژيست و استاد دانشگاه تهران تخمين زده بود كه بين 30 تا 45 پلنگ در پارك ملي گلستان زندگي مي كنند. حالااين تخمين دقيق تر نشان مي دهد كه در هر 100 كيلومتر مربع از مساحت 92 هزار هكتاري پارك ملي گلستان حداقل سه پلنگ زندگي مي كنند كه بايد براي حفاظت آنها كاري كرد.

خالقي مي گويد: «اين كار مهم ترين بخش از فاز اول پروژه، يعني فاز مطالعاتي آن بود. اين به معناي پايان كار نيست، بلكه تازه قدم اول برداشته شده. تنها يك سال طول كشيد تا بفهميم چند پلنگ در پارك ملي گلستان زندگي مي كنند و از تهديدهاي اصلي پلنگ در اين زيستگاه آگاه شويم. در قدم هاي بعدي با بررسي علت اين تهديدها، بايد راه حل هاي مناسب را براي هركدام پيدا و اجرا كنيم تا با مشاركت مردم، هم از پارك ملي حفاظت شود و هم معيشت جامعه محلي تامين شود تا خودشان حافظان اين زيستگاه منحصر به فرد باشند.»
    
شكارچيان محلي، همكاران پروژه حفاظت پلنگ
   
بسياري از شكارچي ها افراد واردي هستند: آنها طبيعت و راز و رمزهاي آن را به خوبي مي شناسند. مي دانند چگونه بايد وارد طبيعت شد، در كجا اقامت كرد، دركجا حيوانات نادر را ديد و هر اتفاقي چه زماني در طبيعت رخ مي دهد. پس شكارچي ها، خصوصا آنها كه قديمي هستند، دايره المعارف شناخت طبيعت هستند. تنها اشكال اينجاست كه گاهي اسلحه آنها حيواني را نشانه مي رود كه شديدا رو به انقراض است و هرفرد از آن حيوان ارزش زيادي دارد.
   
امروزه دانشمندان جهان به اين نتيجه رسيده اند كه براي حفاظت حيات وحش و زيستگاه هاي آن، نبايد از همكاري دو گروه مهم غافل شوند: مردمي كه در حاشيه زيستگاه ها زندگي مي كنند و شكارچيان. اين دو گروه افرادي هستند كه به صورت مستقيم بيشترين نفع را از طبيعت مي برند و اگر طبيعت حفظ شود، آنها هم نفع بيشتر و طولاني تري از آن خواهند برد. معمولامشكلات اقتصادي و همچنين بعضي باورهاي اشتباه باعث مي شود تا اين دو گروه دست به كارهايي بزنند كه نتيجه آن تخريب طبيعت است. كارهايي از قبيل قطع درختان و از بين بردن پوشش گياهي، شكار بي رويه، چراي دام در زيستگاه ها و... براي حل اين مشكلات بايد اولابرنامه هاي آموزشي براي اين گروه ها ترتيب داد و ثانيا برنامه هايي عملي را به اجرا درآورد تا آنها از حفاظت طبيعت، منفعت اقتصادي داشته باشند.

«شيدا عشايري» از «موسسه حيات وحش ميراث پارسيان» مي گويد: «تا زماني كه نتوانيم براي مردم محلي منفعت اقتصادي حفاظت از طبيعت را فراهم كنيم، فعاليت هاي حفاظتي راه به جايي نمي برد. همه برنامه هاي حفاظت كه با مشاركت مردم انجام مي شود بايد به گونه يي باشد كه مردم علاوه بر اينكه در حفظ طبيعت همكاري مي كنند، منفعت اقتصادي نيز داشته باشند.»چند سالي است كه يك واژه جديد به گفته هاي هر روزه مسوولان و كارشناسان وارد شده است: «اكوتوريسم». واژه يي كه آن را به «طبيعت گردي» ترجمه كرده اند اما در واقع معناي آن «حضور مسوولانه در طبيعت براي تفريح و آشنايي با طبيعت بدون آسيب رساندن به آن» است. تقريبا همه كساني كه درباره حفاظت طبيعت و حيات وحش فعاليت مي كنند مي گويند كه گسترش اكوتوريسم بهترين راه براي مشاركت مردم در حفاظت از طبيعت است. يعني به جاي آنكه درهاي ورودي مناطق حفاظت شده را ببنديم و اجازه ورود هيچ كس را ندهيم علاقه مندان و جامعه محلي را آموزش دهيم و هدايت كنيم تا وارد طبيعت شوند، مسوولانه از آن لذت ببرند و در نهايت براي حفاظت آن تلاش كنند.

پس اگر بتوان از معلومات و دانش شكارچيان محلي براي راهنمايي گردشگران در طبيعت و از امكانات مردم محلي براي اقامت و پذيرايي مسافران استفاده كنيم، هم معيشت و منفعت مردم محلي تامين مي شود و هم اكوتوريسم منطقه فعال خواهد شد. عشايري مي گويد: «ما در اين پروژه از 10 نفر شكارچي محلي كه بعضا سابقه شكار غيرمجاز داشتند دعوت به همكاري كرديم. خيلي ها فكر مي كنند نبايد شكارچيان را در فعاليت هاي حفاظت طبيعت و حيات وحش درگير كرد اما تجربه ما نتيجه يي مطلوب داشت. چون شكارچيان اصولاعلاقه مند به حضور در طبيعت هستند و ما با اين كار حضور آنها را در طبيعت تضمين كرديم. علاوه بر اين، نگاه عمومي به آنها معمولابا سرزنش همراه است اما با اين كار آنها صاحب شخصيت اجتماعي مناسبي خواهند شد و رابطه پر اصطكاك آنها با محيط بانان تبديل به رابطه يي دوستانه مي شود. در نهايت آنها در اين مدت نه تنها دست به اسلحه نخواهند برد، بلكه از دانش خود در جهت حفاظت پارك ملي هم استفاده خواهند كرد.»

پيرمرد و دوستانش، همان شكارچي ها هستند. حالاآنها در فصل «گاوبانگي» كه فصل جفت گيري مرال ها است، به جاي اسلحه، دوربين عكاسي و فيلمبرداري برمي دارند، طبيعت دوستان را به عمق جنگل مي برند، با همان روشي كه مرال ها را براي شكار فرا مي خواندند، آنها را تبديل به سوژه عكاسي مي كنند. گذشته از اينها، پيرمرد و دوستانش به دوربين هاي تله يي سركشي مي كنند و مسيرهاي مشاهده پلنگ و طعمه هاي آن مانند مرال و كل و بز و قوچ و ميش را پيدا مي كنند. در قبال اين كار نيز، دستمزد دريافت مي كنند. براي تامين دستمزد پيرمرد و دوستانش هم «بوم كلبه تركمن» با پروژه همكاري مي كند. بوم كلبه نام اقامتگاهي توريستي است كه به سبك خانه هاي تركمن ساخته شده و گردشگران مي توانند با اقامت در آن، زندگي به سبك تركمن ها را تجربه كنند. مدير بوم كلبه نيز امكانات اين اقامتگاه را در اختيار پروژه قرار داد و از طرف ديگر به ميهمانان خود، تور گردش در پارك ملي گلستان و مشاهده مرال را پيشنهاد داد تا درآمد اين تور، تامين كننده دستمزد پيرمرد و بقيه شكارچي هاي سابق و همكار فعلي پروژه باشد.
    
رنج ها و شادي ها براي حفاظت پلنگ گلستان
   
موسسه حيات وحش ميراث پارسيان باني پروژه حفاظت از پلنگ در پارك ملي گلستان بود. «دكتر كاووس سيد امامي»، مدير اين موسسه، مي گويد: «در پروژه هاي حفاظت از طبيعت و حيات وحش، نبايد تنها به مسائل علمي و زيست شناختي بسنده كرد. عموما آسيب هايي كه به طبيعت وارد مي شود، ناشي از مسائلي چون مسائل اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي است. پس اگر مي خواهيم بخشي از طبيعت را كه رو به تخريب است حفظ كنيم، بايد به علت هاي اين تخريب توجه كنيم و براي آنها چاره يي بينديشيم. اگر اين علت ها رفع شوند، طبيعت توانايي ترميم خود را دارد.»
   
او معتقد است با آموزش مردم محلي و افرادي كه از طبيعت و يك زيستگاه خاص مانند پارك ملي گلستان نفع مي برند، مي توان به حفاظت يك عرصه مهم طبيعي اميدوار بود. پس بايد شرايطي مهيا شود كه اولااهميت حفاظت اين زيستگاه براي مردم مشخص شود و در ثاني حفاظت زيستگاه براي مردم منافع اقتصادي و اجتماعي داشته باشد.
   
سيد امامي مي گويد: «تجربه پروژه هاي اينچنيني در گذشته نشان داده كه نمي توان براي حفاظت طبيعت و يك گونه خاص مثل پلنگ تنها به سراغ آن گونه برويم و براي مسائل اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي مردم فكري نكرد. اگر بخواهيم تنها به يك بعد قضيه كه حفاظت پلنگ است توجه كنيم، در همان ابتدا پروژه محكوم به شكست است و حتي ممكن است نتيجه پروژه معكوس شود.»
   
در واقع بسياري از افراد محلي نسل در نسل زندگي با طبيعت و بهره برداي از آن را آموخته اند و اين را روش اصلي زندگي شان قرار داده اند: حال اگر گروهي فعاليت هايي را آغاز كنند كه حضور در طبيعت و بهره برداري از آن را براي اين جامعه محدود كند و از طرف ديگر فعاليت آنها منافع اقتصادي براي جامعه نداشته باشد به احتمال زياد، جامعه محلي گروه تازه وارد را پس خواهد زد و شايد رفتار خود را در جهت بهره برداري بي ضابطه از طبيعت تغيير دهد كه نتيجه آن چيزي جز تخريب و از دست رفتن منابع طبيعي نيست. پروژه حفاظت از پلنگ پارك ملي گلستان نيز به خاطر نگاه چند جانبه به حفاظت طبيعت با اكثر پروژه هاي مشابه متفاوت است. سيد امامي مي گويد: «پارك ملي گلستان مشكلات فراواني دارد. از شكار غيرمجاز، ورود دام و احداث جاده گرفته تا ورود بي ضابطه گردشگران به پارك، مشكلات زيادي را براي اين پارك ملي رقم زده است. مثلادر طول اجراي فاز اول پروژه، ما 83 دوربين تله يي را در نقاط پارك ملي كارگذاري كرده بوديم اما از اين تعداد، 24 دوربين سرقت شد. اين نشان مي دهد كه با وجود تلاش هاي بي دريغ شبانه روزي محيط بانان پارك ملي، ورود شكارچي غيرمجاز به اين پارك بسيار زياد است كه كنترل اين وضع از توان محيط بانان پارك ملي خارج است.»
   
به گفته او، فاز اول پروژه در حل حاضر به اتمام رسيده و حالابايد سعي كرد تا روش هاي جديد مشاركت مردمي براي حفاظت پارك ملي گلستان را طراحي و اجرا كرد. او مي گويد كه در فاز اول، همكاري هاي اداره كل حفاظت محيط زيست استان گلستان و اداره پارك ملي گلستان و محيط بانان اين منطقه نقشي تعيين كننده داشت. «علاوه بر اين، مشاركت انجمن طرح سرزمين در اجراي پروژه و نيز همكاري سازمان حفاظت محيط زيست امكان انجام اين پروژه را فراهم كرد.» در فاز جديد اين پروژه نيز يك شركت توليد مواد غذايي در استان گلستان و چند حامي ديگر مشاركت خواهند داشت.

سيد امامي مي گويد: «اگرچه در طول اجراي فاز اول اين پروژه مشكلات زيادي داشتيم اما گذشته از آنكه توانستيم تا حد زيادي به اهداف فاز اول برسيم و در آن موفق شويم دانش خود را نيز درباره پارك ملي گلستان و پلنگ در اين زيستگاه افزايش دهيم و زمينه را براي برنامه ريزي هاي حفاظتي موثرتر فراهم كنيم. ضمنا سه نفر از همكاران توانستند از طريق همين پروژه و تجربياتشان، بورسيه ادامه تحصيل در مقطع دكترا در دانشگاه هاي اروپا و امريكا را دريافت كنند.» هنوز كسي نمي داند كه آيا نسل هاي آينده، پلنگ را در پارك ملي گلستان خواهند ديد يا نه؟ حتي اگر اين پروژه با موفقيت كامل به پايان برسد، هيچ كس نمي تواند با قاطعيت بگويد كه پلنگ براي هميشه در پارك ملي گلستان حفظ خواهد شد. با تمام فعاليت هاي حفاظتي تنها مي توان «احتمال» اين جمله را افزايش داد. احتمالي كه فقط با فعاليت هاي سازمان حفاظت محيط زيست و محيط بانان افزايش نمي يابد، بلكه پيرمرد، دوستانش و همشهري هاي او نيز نقش زيادي در حفظ پلنگ، پارك ملي گلستان و ساير موجودات زنده آن دارند.
   
در پارك ملي گلستان حداقل 20 پلنگ زندگي مي كنند. وقتي اطلاعات به دست آمده از پارك ملي را در نرم افزار رايانه يي وارد كردند، نرم افزار تخمين زد كه احتمالاتعداد كل پلنگ هاي پارك ملي عددي بين 23 تا 42 پلنگ است. قبلا«دكتر بهرام حسن زاده كيابي»، اكولوژيست و استاد دانشگاه تهران تخمين زده بود كه بين 30 تا 45 پلنگ در پارك ملي گلستان زندگي مي كنند. حالااين تخمين دقيق تر نشان مي دهد كه در هر 100 كيلومتر مربع از مساحت 92 هزار هكتاري پارك ملي گلستان حداقل سه پلنگ زندگي مي كنند كه بايد براي حفاظت آنها كاري كرد
   
امروزه دانشمندان جهان به اين نتيجه رسيده اند كه براي حفاظت حيات وحش و زيستگاه هاي آن، نبايد از همكاري دو گروه مهم غافل شوند: مردمي كه در حاشيه زيستگاه ها زندگي مي كنند و شكارچيان. اين دو گروه افرادي هستند كه به صورت مستقيم بيشترين نفع را از طبيعت مي برند و اگر طبيعت حفظ شود، آنها هم نفع بيشتر و طولاني تري از آن خواهند برد. معمولامشكلات اقتصادي و همچنين بعضي باورهاي اشتباه باعث مي شود تا اين دو گروه دست به كارهايي بزنند كه نتيجه آن تخريب طبيعت است
    
پلنگ هاي مشهور ايران
   
در ميانه دهه 1370، اهالي يكي از روستاهاي استان مازندران در زمين هاي اطراف روستايشان پلنگي ماده را به همراه توله چند روزه اش مشاهده كردند. برخي اهالي به دليل ترس و اطلاعات غلط اقدام به شكار پلنگ ماده كردند. پس از كشته شدن پلنگ ماده، توله چند روزي را به دنبال مادر در حوالي روستا پرسه زد تا آنكه اهالي آن را به اداره محيط زيست منتقل كردند. نامش را «ريكا» گذاشتند كه در گويش مازندراني به معني پسر است. چندي بعد اين توله پلنگ نر به تهران منتقل شد و براي چند سال ميهمان موزه حيات وحش دارآباد بود. با انتقال حيوانات اين موزه به باغ وحش تهران در سال 1387، اين توله پلنگ نيز به اين باغ وحش منتقل شد و در حال حاضر در اين محل زندگي مي كند.
   
سال 1389، يكي از پرخبرترين سال ها براي خبرنگاران حوزه محيط زيست بود. انتقال دو پلنگ ماده ايراني به روسيه در قبال دريافت دو ببر، از مهم ترين اخبار حوزه حيات وحش بود. دو توله پلنگ ماده كه در سال 1387 و 1388 در استان هاي مازندران و گلستان پيدا شده بودند، در ارديبهشت سال 1389با دو ببر روسي مبادله شدند. يكي از توله پلنگ ها در قفس نگهداري مرغ و خروس يكي از روستاييان استان گلستان گرفتار شده بود و توله ديگر به دليل خوردن سم، به صورت نيمه جان در اطراف يكي از روستاهاي استان مازندران كشف شد. هر دو پلنگ مدتي را در پارك پرديسان تهران گذراندند تا اينكه پس از بهبودي كامل، به روسيه و منطقه قفقاز منتقل شدند تا به عنوان ماده مولد در پروژه احياي پلنگ ناحيه قفقاز در روسيه مورد استفاده قرار گيرند.
   
در مهرماه امسال، به فاصله دو هفته، اخبار كشته شدن چهار پلنگ از رسانه ها منتشر شد. نخستين پلنگ مربوط به منطقه پشتكوه ممسني استان فارس بود كه ابتدا به ضرب پنج گلوله از پا درآمده بود و سپس لاشه آن به آتش كشيده شده بود. پس از آن خبر كشف لاشه پلنگي ديگر در كردكوي استان گلستان به فاصله كمتر از يك هفته ديگر خبري بود كه درباره كشتار پلنگ منتشر شد. كشف لاشه پلنگي ديگر در استان سيستان و بلوچستان و پس از آن، حمله يك پلنگ در آيينه ورزان دماوند در استان تهران، تكميل كننده اخبار كشتار پلنگ در مهر و آبان ماه امسال بود.
   
در سال گذشته، فيلمي با نام «در جست وجوي پلنگ ايراني»، نخستين فيلم مستند حيات وحش در ايران بود كه موفق به دريافت سيمرغ بلورين شد. در اين فيلم كه روايت تلاش هاي يك گروه تحقيقاتي براي مطالعه نحوه زندگي و تهديدهاي پلنگ در منطقه البرز مركزي بود، جمله يي بيان شد كه بيش از هرچيز در ذهن مخاطبان خود زنگ خطري را به صدا درآورد: «طبق تحقيقاتي كه پژوهشگران ايراني با همكاري دانشگاه آكسفورد انجام داده اند، در دهه 1380 به طور متوسط در هر هفته يك پلنگ در ايران كشته شده است.» اين جمله نشان مي داد كه تهديدهاي پلنگ در ايران بسيار بيشتر از آن چيزي است كه در اخبار رسانه ها منتشر مي شود و اين حجم كشتار پلنگ در ايران محكم ترين شاهد براي كاهش شديد جمعيت پلنگ ايراني است.
    
منبع: اعتماد
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۳
انتشار یافته: ۱
متاسفانه در کشور ما برای معرفی و حفاظت از منابع و مواهب طبیعی کار زیربنایی صورت نگرفته است، به نظر من برای اینکه این فرهنگ در میان جامعه گسترش بیابد باید از کودکی نسبت به آموزش و معرفی گونه های نادر و خاص حیات وحش ایران به خصوص پلنگ ایرانی اقدام کرد و باید به کودکان بیاموزیم برای این موجودات زیربا و موثر در فرایند اکوسیستم احترام و ارزش قائل شویم
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل