بازدید 2707

تشدید اختلاف قطر و کشورهای عربی این بار بر سر غزه

کد خبر: ۴۲۱۴۴۸
تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۳:۲۹ 01 August 2014
 کارشناس مسائل خاورمیانه در اندیشکده مؤسسه واشنگتن معتقد است قطر قصد دارد در طرح آتش بس میان حماس و اسرائیل مشارکت داشته باشد که این می‌تواند چالشی برای آمریکا و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس باشد.

به گزارش  اندیشکده مؤسسه واشنگتن، سیمون اندرسون، کارشناس برجسته این اندیشکده، در گزارشی ضمن اشاره به موقعیت قطر در خاورمیانه و روابط آن با همسایگان خود و نیز آمریکا معتقد است قطر قصد دارد نقش خود را به عنوان کشوری حساس و سرنوشت ساز در منطقه تثبیت کند که بحران غزه موقعیت مناسبی برای انجام این کار است. به زعم وی، این بحران نخستین آزمون واقعی سیاست خارجی برای شیخ تمیم در مقام امیری است و می‌تواند موجب خشم کشورهای عربی منطقه شده و مواضع آمریکا را به چالش بکشد.

در 26 جولای، جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا، در حالیکه در کنار خالد بن محمد العطیه، وزیر امور خارجه قطر در پاریس ایستاده بود، اظهاراتی را پیرامون تلاش‌های دیپلماتیک برای برقراری آتش بس میان اسرائیل و حماس مطرح کرد. این پس از نشست 14 جولای چاک هیگل، وزیر دفاع آمریکا با حمد بن علی العطیه، وزیر دفاع قطر در پنتاگون اتفاق افتاد، که دوطرف قراردادی 11 میلیارد دلاری را به امضا رساندند که شامل موشک‌های پاتریوت، بالگرد‌های آپاچی و موشک‌های ضد تانک می‌شد.

این طرح‌های گسترده و سطح بالا و ماهیت روابط دوجانبه، به طور کلی از تبعات درآمدهای هنگفت دوحه از گاز طبیعی و نیز گشاده دستی آن در اعطای اختیار به آمریکا برای استفاده از پایگاه هوایی بزرگ العدید است، که در انجام عملیات‌ها در افغانستان و عراق نقشی اساسی داشته است. اما این روابط هزینه‌ای هم به دنبال دارد. قطر در مورد پایگاه هوایی العدید با دقت حق حاکمیت خود را مورد دفاع قرار داده و تأکید می‌کند که پرسنل و هواپیماهای آمریکا پیش از ورود به این کشور باید درخواست اجازه ورود کنند. قطر همچنین از حماس حمایت کرده و خانه‌ای را در اختیار خالد مشعل گذاشته و با حرکات دیپلماتیک مختلف احترام خاصی به این گروه عرضه داشته است.

حساب هزینه فرصت قطر

عامل اصلی برای درک این رابطه از نگاه قطر این است که قطر آمریکا را به عنوان مهم‌ترین متحد خود در نظر گرفته و به شدت تلاش می‌کند تا روابط با این کشور را حفظ کند. این طرز فکر برگرفته از بدبینی دوحه نسبت به اندازه کوچک کشور و انزوای جغرافیایی آن است. این شبه جزیره کوچک غنی از ترکیبات هیدروکربن از طرف عربستان سعودی به سمت خلیج فارس امتداد داشته و تقریباً 120 مایل با ایران فاصله دارد. جمعیت شهروندان آن فقط250 هزار نفر است؛ تقریباً برابر با آرلینگتون، حومه شهر واشنگتن دی‌سی- هرچند جمعیت کل آن با کارگران خارجی موقتی به شش تا هشت برابر افزایش می‌یابد.

علاوه براین، قطر از دیرباز تاکنون روابط پر تنشی با همسایگان خود داشته است. از سمت جنوب، با عربستان سعودی دارای مرز زمینی است، که یکبار کودتا برای سرنگونی شیخ حمد را مورد حمایت قرار داد و هنوز هم قطر را به عنوان حامی جدی شبکه تلویزیونی ماهواره‌ای الجزیره و سایر رسانه‌ها، که گاهی اوقات برای پادشاهی عربستان مضر هستند، می‌داند. در غرب قطر، کشور جزیره‌ای بحرین وجود دارد که خاندان سلطنتی آن از شبه جزیره قطر آمده‌اند و ادعای ارضی خود را در مورد آنجا تنها در عوض توافق سخاوتمندانه در مشاجره بر سر برخی از تپه‌های دریایی و جزیره‌های کوچک کنار گذاشته‌اند. در غرب این کشور نیز امارات متحده عربی قرار دارد، که مقامات آن، دوحه را به حمایت از فعالان مخالف سیاسی متهم می‌کنند. ایران نیز در شمال این کشور قرار دارد که قطر در بزرگترین میدان گازی دریایی از جانب ساحل با آن مشترک است، که در تهران آن را با نام «پارس جنوبی» و در دوحه با نام «میدان شمالی» می‌شناسند. این میدان گازی گاهی اوقات منشأ تنش بوده است، چون قطر نسبت به ایران مقادیر بسیار بیشتری گاز از آن استخراج می‌کند.

قطر در بحبوحه این اختلافات به دنبال این بوده است که موقعیت خود را به عنوان کشوری حساس و تعیین کننده در منطقه تثبیت کند. شیخ حمد پس از اینکه پدرش را در سال 1995 از حاکمیت خلع کرد، به طور حساب شده‌ای به سمت واشنگتن سوق پیدا نمود؛ این روند با ایجاد روابط دوستانه توسط دوحه با اسرائیل، سرعت بیشتری به خود گرفت. او همچنین سانسور رسانه‌ای را لغو نموده و در سال 1996 به شبکه الجزیره اجازه داد تا فعالیت خود را آغاز کند. در سال 1999 نیز انتخابات شهرداری‌ها برگزار شد و این آغاز چیزی بود که خاندان سلطنتی آن را «برنامه دموکراسی سازی» می‌خواندند، اما حزب‌های سیاسی در آن حضور نداشتند. اخیراً، شیخ حمد در سال 2013 از قدرت کناره گیری کرد و شیخ تمیم، پسر 33 ساله او قدرت را به دست گرفت. اگرچه برخی براین باور بودند که شیخ حمد گرفتار مشکلات جسمی و روحی است، اما موضع او به طور رسمی به عنوان حرکتی ترقی خواهانه معرفی شد و این برخلاف سایر حاکمان عرب حوزه خلیج فارس بود که معمولاً موقعیت خود را تا زمان مرگ حفظ می‌کنند.

بهار عربی که در اواخر سال 2010 آغاز شد نیز بر موضع دوحه تأثیر بسزایی گذاشت و دولت قطر ظاهراً به این نتیجه رسید که انقلاب‌های بیشتر، اجتناب ناپذیر هستند و قطر باید تلاش کند تا در طرف درست این روند تاریخی بایستد. قطر علیرغم اینکه یک کشور محافظه کار سنتی با یک خاندان حاکم است، خودش را  به مثابه نوعی الگوی پست مدرنیسم می‌داند. از دیدگاه آن، کاخ سعود، آل خلیفه در بحرین، آل نهیان در امارات متحده عربی و حتی محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین همگی حکومت‌هایی قدیمی و از مد افتاده هستند. بیشتر قطری‌ها وهابی هستند؛ وهابیت یکی از فرقه‌های فوق محافظه کار اسلام است که در عربستان نیز وجود دارد. البته وهابیت در قطر با وهابیت در عربستان دارای برخی تفاوت‌های آشکار است، از جمله اینکه زنان قطری حق رانندگی دارند، اما زنان عربستان از چنین حقی محروم هستند. ملک عبدالله آل سعود ظاهراً تعیین کرده است که اسلام سیاسی خطر بسیار بزرگی است که با خطر اسلام شیعی برابری می‌کند، اما آل ثانی  در قطر رویکرد متفاوتی دارد و از دیدگاه او، تندروهای سنی حماس و حتی طالبان افغانستان راهی مناسب برای آینده هستند.

هیاهو و جنجال سه سال گذشته این فلسفه را به منصه آزمایش گذاشته است، اما دوحه همچنان بر این اعتقاد تأکید دارد که رویکرد او صحیح است. آل ثانی از سرنگونی حسنی مبارک در مصر، که پس از آن دولت اخوان المسلمین از طریق نخستین انتخابات آزاد کشوری مشروعیت گرفت، بسیار مسرور شده بود. این احساسات از کینه شخصی نسبت به مبارک نشأت می‌گرفت و این یک ویژگی برجسته اما کمتر مورد توجه قرار گرفته در روابط میان کشورهای عربی است. با این حال، دوحه از بی کفایتی اجرایی گسترده اخوان المسلمین مأیوس شده بود و برخی ممکن است ادعا کنند که سرنگونی این گروه از قدرت نشان داد که تاریخ لزوماً به آن یکنواختی که خاندان سلطنتی قطر آن را پیش بینی می‌کنند، در جریان نخواهد بود. امروز، دوحه بدون رغبت جلوس عبدالفتاح السیسی بر کرسی ریاست را پذیرفته است، هرچند به نظر می‌رسد قاهره هنوز تمایل دارد قطر را به خاطر مواضع سابقش مورد مجازات قرار دهد، همچنانکه در پیگرد قانونی اخیر سه خبرنگار شبکه الجزیره این کار را انجام داد.

لیبی همچنین در دوران سرنگونی قذافی دست کم زیر ذره بین آل ثانی قرار گرفته بود. نیروی هوایی آن نخستین نیرویی بود که خود را به پایگاه هوایی خلیج سودا در یونان رساند، جایی که عملیات‌ها از آنجا هدایت می‌شد و نیروهای ویژه آن در میدان نبرد فعالیت چشمگیری داشتند. این اقدامات توسط تمیم، ولیعهد وقت، فرماندهی می‌شد، که ظاهراً موفقیت آمیز هم به انجام می‌رسید؛ و این عاملی بود که در پدرش حس اعتماد را ایجاد کرد تا اجازه انتقال پادشاهی را در سال گذشته صادر کند. اگرچه دوران پس از قذافی در لیبی چندان خوب و مناسب نبوده، اما این مسئله باعث نشد دوحه در رویکرد خود دچار شک و تردید شود.

سوریه حتی فراتر از یک چالش بوده است. دوحه پس از مشارکت و مداخله در اپوزیسیون ضد بشار اسد از طریق ترکیه، سرانجام اقدام به حمایت از برخی از بدترین گروه‌های جهادی نمود، چرا که آنها تأثیر گذار‌ترین مبارزان بودند. با این حال، پس از سه سال، اسد هنوز بر دمشق حکمرانی می‌کند.

غزه

بحران اخیر در غزه نخستین آزمون واقعی سیاست خارجی برای تمیم در مقام امیر است. پدر او در سال 2012 با مقامات حماس در غزه ملاقات کرد و از روی عمد، از ملاقات هم زمان با رهبران تشکیلات خودگردان در کرانه باختری اجتناب نمود. با این وجود، حمد به پسرش اجازه داده است که نمایش امروز را خودش اداره کند. در حالیکه، وزیر خارجه فعلی بسیار باهوش، لایق و نزدیک به جان کری است، اما فاقد فراست و استعداد سلف خود، یعنی شیخ حمد بن جاسم آل ثانی است که قربانی انتقال پادشاهی در سال 2013 شد.

در 22 جولای، شیخ تمیم علناً با ملاقات با ملک عبدالله در جده به منظور گفت‌وگو پیرامون غزه، در این بحران شریک شد. این نخستین بار از نوامبر 2013 است که این دو شخصیت با یکدیگر ملاقات داشتند؛ در آن زمان، پادشاه سعودی به تمیم اعلان کرد که از دخالت در امور داخلی سایر کشور‌های عربی حوزه خلیج فارس دست بردارد. ناکامی دوحه در احترام به این توافق ظاهری موجب تحریم دیپلماتیک قطر از طرف ریاض، بحرین و امارات متحده عربی شد. به نظر نمی‌رسد ملاقات هفته قبل هیچ گونه آشتی و دوستی قابل توجهی را به همراه آورده باشد؛ ملک عبدالله ظاهراً بدون رعایت آداب و تشریفات دیپلماتیک از تمیم پذیرایی کرد و تنها مقام ارشد سعودی حاضر در جلسه- به غیر از پادشاه- وزیر کشور بود. علاوه براین، وقتی مقرن، جانشین ولیعهد عربستان، چند روز پس از این ملاقات از کویت، بحرین، امارات متحده عربی و عمان دیدار کرد، از روی عمد و به طور حساب شده، قطر را، که یکی دیگر از اعضای شورای همکاری خلیج فارس است، از لیست دیدار‌های خود حذف نمود.

چالش‌های پیش روی واشنگتن

دولت اوباما درصدد کسب امتیاز از دیپلماسی دوحه در غزه بوده است، اما این وضعیت هزینه‌هایی را به دنبال دارد. حرکت جان کری به سمت قطر، موجب آزار طیف گسترده‌ای از متحدان آمریکا، از جمله مصر، اسرائیل، تشکیلات خودگردان، عربستان سعودی و احتمالاً سایر کشورهای حوزه خلیج فارس شده است. تلاش‌های واشنگتن همچنین نشان دهنده مدارا با محدودیت‌هایی است که دوحه برای دسترسی به پایگاه هوایی العدید وضع کرده است و نه رنجش از آنها. قطر مسلماً با فراهم کردن کمک به مدت چندین ماه، از جمله تهیه سوخت برای نیروگاه غزه که از طریق بندر اسرائیلی اشکلون انتقال داده می‌شد، خود را وارد معادله دیپلماتیک کرده است. اما این کمک همچنین شامل مصالح ساختمانی بوده است که احتمالاً برای ساخت تونل‌هایی که تروریست‌ها از طریق آنها به اسرائیل نفوذ می‌کنند به کار می‌رود.

دستیابی به آتش پس و سپس، بازسازی غزه بدون برداشتن گام‌هایی که به حماس مشروعیت ببخشد، به اندازه کافی دشوار خواهد بود. رویکرد قطر نسبت به نقش حماس در آینده بسیار متفاوت با رویکرد سنتی آمریکا است و باید به چالش کشیده شود. واشنگتن اگر تعهد سایر اعضای شورای همکاری خلیج فارس را به دست آورد که پایگاه‌هایشان برای نقل و انتقال مجدد دارایی‌های نیروی هوایی آمریکا قابل دسترسی باشد، قطعاً توجه دوحه را به خود جلب خواهد کرد؛ بدین ترتیب، آمریکا مشخص می‌کند که پایگاه العدید برای آمادگی و تدارکات در قبال ایران چندان هم ضروری نیست.
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار