رسالت
«پرسشهاي بي پاسخ» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسكندري است كه در آن ميخوانيد:
هندسه گفتماني كشور در آستانه انتخابات دهم رياست جمهوري تركيبي از كنشها، واكنشها و اندر كنشهاي بازيگران سياسي و ديالكتيك ساختاري ـ كاركردي آن با رفتار انتخاباتي رأي دهندگان است. ماشينهاي حزبي استاندارد در جوامع مختلف با استارت موضعگيريهاي تصريح و تنقيح شده در قبال سياستهاي موجود وارد رالي رقابتهاي انتخاباتي مي شوند. نوعا اعتقاد بر اين است كه اين دست موضعگيريها پشتيباني طيف گستردهاي از راي دهندگان را در پي دارد و لذا جريانات سياسي با هدف گرفتن نقطه سياه در دارت آراي خاكستري به اعلام مواضع و منافع مي پردازند. در مرحله بعد ماشينهاي سياسي، نامزد و يا نامزدهايي را معرفي مي كنند كه نماينده مواضع و منافع اعلامي باشند... .
اعتماد
«رسانه نشناسي» عنوان سرمقاله روزنامه اعتنماد به قلم كامبيز نوروزي است كه در آن ميخوانيد:
1- اگر سر يک کوچه چهار متري يک تابلوي راهنمايي ببينيد که روي آن علامت «عبور تريلي و کاميون ممنوع» درج شده است، چه قضاوتي در مورد اين دستور خواهيد داشت؟
2- گذشته از قواعد حقوقي قانون نويسي، اين اصل جامعه شناختي از نکات ابتدايي، و البته مهم قانون نويسي است که مقنن بايد اولاً موضوع قانون را به درستي و دقت تمام بشناسد. ثانياً خصوصيات جامعه يا جماعتي را که قانون براي آن تصويب ميشود، حقيقتاً درک کند و در نظر بگيرد و ثالثاً متوجه باشد که قانوني که قرار است تدوين و تصويب شود، از نظر اجتماعي چقدر قابل اجراست. رعايت نکردن هر يک از اين سه ويژگي، قانوني مي زاياند که از اول ناقص الخلقه است. چه، قانوني يا اصلاً اجرا نمي شود يا ناقص اجرا مي شود. و چه بسا سرکنگبيني شود که صفرا بيفزايد... .
كيهان
«سير و عنبر» يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد؛ هر قدر که فرا رسيدن موسم انتخابات براي مردم ما نشاط آور است، رفتار برخي سياست بازان در اين عرصه که يکجا عقل و اخلاق و منطق و انصاف را زيرپا مي نهند، باعث ملال و دلزدگي مي شود. اين طايفه به اقتضاي پريشان حالي، روزگار را تيره و تار مينمايانند و غوغا مي سازند و طبالي مي کنند و اين همه غوغا صرفا براي آن است که متاع مانده و باد کرده بر دستشان را مشترياني بيابند. بازارگرمي شان هم حال ناظران را بد مي کند، که اين چه مشک است که عطار بايد در اوصافش فرياد کشد و طبل غازي- به قول سعدي- بنوازد؟! هرچه در بساط طرف مقابل اميد و طمأنينه و آرامش و خويشتن داري موج ميزند، پهن کنندگان اين يکي بساط، سوهان بر جان و روح ناظران مي کشند... .
جمهوري اسلامي
«توصيهاي به آقاي معاون اول» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
آقاي دكتر پرويز داودي، معاون اول رئيس جمهور در جريان افتتاح كارخانه سيمان ساروج كنگان كه روز دوشنبه همين هفته صورت گرفت طي سخناني گفت: «در هر سال از دولت نهم تقريبا شش برابر دولتهاي گذشته كار شده است».
بدون هيچ توضيح و تفسيري هر كس اين جمله را بشنود متعجب ميشود و از خود ميپرسد چرا آقاي معاون اول به جاي آنكه از حجم و عظمت و اهميت خدمات دولت نهم سخن بگويد، به سراغ مقايسه آن با كارهاي دولتهاي گذشته ميرود و تلاش ميكند آن دولتها را ضعيف و ناكارآمد جلوه دهد و خدمات آنها را ناديده بگيرد. اگر اين اولين بار بود كه آقاي معاون اول با اين شيوه منفي سخن ميگفت، قابل ناديده گرفتن بود؛ لكن تاكنون بارها اين قبيل مقايسههاي بي پايه و تلاش براي ناچيز و حتي ضد ارزش جلوه دادن خدمات دولتهاي گذشته از ايشان شنيده شده و به نظر مي رسد اكنون كه در آستانه انتخابات رياست جمهوري قرار داريم شيب اين قبيل سخنان تندتر شده و از اين پس نيز تندتر خواهد شد... .
سرمايه
«رشد بانکهاي خصوصي راهکار کاهش بدهي دولت»عنوان سرمقاله روزنامه سرمايه به قلم غلامرضا سلامي است كه در آن مي خوانيد:
دولت در چهار سال گذشته درآمدهاي سرشار نفتي بالاي 200 ميليارد دلار داشته و از طريق تبديل آن به ريال، منابع مورد نياز بودجه خود را تامين کرده است و در نتيجه بيماري هلندي و آثار نوسان درآمد نفت بر خشهاي مختلف اقتصاد تشديد شد. با اين وجود، دولت با فشار بر منابع بانکها بيشترين اعتبارات را از بانکها گرفته است و اين 20 هزار ميليارد تومان بدهي دولت به سيستم بانکي تنها مربوط به مراکز و دستگاههايي است که صددرصد دولتي هستند و اگر کارخانهها، شرکتها و موسساتي مانند ايران خودرو، سايپا و ساير شرکتها را که مديريت دولتي دارند و حدود 40 تا 70 درصد سهام آنها دولتي است جزء دولت محسوب کنيم، بدهي دولت به بانکها از 50 درصد کل نقدينگي کشور و مطالبات بانکها بيشتر است.... .
دنياي اقتصاد
«از استقلال تا اضمحلال اقتصادي» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمد صادق الحسيني است كه در آن ميخوانيد:
واحد پولي زيمبابوه براي حداقل يکسال به حالت تعليق درآمد. اين خبري است که ديروز وزير اقتصاد زيمبابوه به صورت رسمي اعلام کرده است. هرچند که دلار زيمبابوه از اواخر 2008 و بعد از آزاد اعلام شدن مبادله هر واحد پولي ديگر، عملا در جريان مبادلات مردم زيمبابوه جايي نداشت، اما اعلام رسمي تعليق واحد پولي يک کشور که بهقول وزير اقتصاداين کشور «به دليل مرگ واحد پولي زيمبابوه از سال 2008 به بعد اتخاذ شده»، اقدامي است که جاي توجه ويژه و پرداختن بسيار دارد.
ممکن است با شنيدن اين خبر مطالب گوناگوني در ذهن مخاطب تداعي شود؛ از جمله اين مفاهيم آشنا و پرکاربرد در فضاي سياسي و روشنفکري جامعه ايران، اين است که زيمبابوه کشور فقيري است، مردم ضعيف و بيسوادي دارد، در سير روند تاريخ خود از زمانهاي دور بد اقبال بوده، از استقلال برخوردار نبوده و استثمار و سلطه بيگانگان اين کشور را به فلاکت کشانده، با توصيه نهادهاي بينالمللي بهاينجا رسيده، سياستهاي مردمينداشته، زمامداران مردمي نداشته، سرمايهداران بيدرد دراين کشور زمام امور را در دست داشتهاند و... .