بازدید 16805
رضا نصری خطاب به کارگزاران دیپلماسی رسمی و عمومی کشور؛

برای مقابله با «سه اصل آمریکایی» در مقابل برجام آماده باشید

آمریکایی ها سه اصل در سیاست کلان خود دارند که پای این سه اصل، شاید بیش از هر حوزه دیگری به عرصه دیپلماسی و سیاست های مذاکرات بین المللی این کشور کشیده شده است. سه اصلی که در ماه های آینده در اختیار مخالفان برجام در آمریکاست. دیپلماسی رسمی و عمومی کشور باید خود را مهیای مواجهه شدن با این سه اصل کند.
کد خبر: ۵۵۹۶۱۵
تاریخ انتشار: ۱۹ دی ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۳ 09 January 2016
مخالفان برجام در آمریکا چگونه علیه ایران فضاسازی می‌کنند؟انتشار گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی که به بسته شدن پرونده «پی ام دی» منجر شد و نیز آغاز روند اجرای تعهدات ایران بر اساس برجام، چشم انداز اجرایی شدن سریع تر توافق هسته ای ایران و 1+5 را نمایان ساخته است. در این میان، مخالفان برجام در آمریکا همچنان به تلاش های خود علیه آن ادامه داده و در این راستا، اصول چندی را مطرح می نمایند.

به گزارش «تابناک»، رضا نصری، حقوقدان بین المللی و عضو مؤسسه مطالعات عالی بین المللی ژنو در مطلبی با توجه به اقدامات اخیر کنگره در کارشکنی در توافق هسته‌ای و نیز فضای انتخاباتی آمریکا،  مطلبی در مورد رفتارشناسی بازیگران سیاسی این کشور نوشته به طرح این سؤال پرداخته که چگونه مخالفان توافق هسته ای، افکار عمومی آمریکا را با خود همسو می کنند.

در این مطلب آمده است؛

در آمریکا ـ شاید بیش از سایر کشورها ـ رسم است که رسانه‌ها، منتقدین و افکار عمومی «سیاست خارجهٔ» دولتشان را بر اساس یکسری «اصول ثابت» ـ که بعضاً ریشه‌ در فرهنگ و باورهای عمومی دارند ـ ارزیابی کنند.

در طول مذاکرات هسته‌ای نیز تندروهای کنگره، مخالفان توافق و رسانه‌‌های همسو با جریان ایران‌ستیز عمدتاً سه تا از این اصول را بارها مطرح کردند تا افکار عمومی آمریکا را علیه رویکرد اوباما نسبت به ایران و نسبت به توافق هسته‌ای بسیج کنند.

البته در دو سال گذشته، تیم مذاکره‌کنندهٔ ایران هم ـ با رفتار‌شناسی درستی که از بازیگران سیاسی آمریکا داشت ـ در اظهارات و موضع‌گیری‌هایش موفق شد تا حدودی تأثیر این فضاسازی را کاهش دهد (همان طور که در مثال‌ها به آن اشاره خواهد شد).

اما با وجود این ، قطعاً این تِم‌ها در سال آینده هم در فرایند رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری،‌ به منظور تخطئه‌ٔ توافق هسته‌ای، تکرار خواهد شد و مهم است که جامعهٔ مدنی ایرانیان (به ویژه ایرانیان مقیم آمریکا) نیز برای پاسخ‌دهی به آنها آماده باشد.

اما این «اصول» که در تهییج و بسیج افکار عمومی علیه توافق هسته‌ای نقش دارند کدام اند؟

۱) اصل اول
ـ که آمریکایی‌ها در هر مذاکر‌ه‌ای (ولو در مذاکرات خصوصی، تجاری یا در دعاوی حقوقی داخلی) بر آن تأکید دارند ـ این است که «اگر اِعمال فشار، طرف مقابل را به تمکین واداشت، این سیاست را ادامه بده، ولو اینکه به خواسته‌ٔ اولیه خود دست یافته باشی».

به عبارت دیگر، آمریکایی‌ها، بر خلاف اروپایی‌ها، «اِعمال فشار» را فقط یک «اهرم‌ مذاکره‌» نمی‌بینند، بلکه آن را وسیله‌ٔ برای سنجیدن شخصیت، جنس و ماهیت طرف مقابل نیز می‌دانند و از این روی،‌ اگر با اِعمال فشار به این نتیجه رسیدند که طرف مقابل اهل کوتاه آمدن است، از آن برای رسیدن به سایر خواسته‌ها و مطالبات خود ـ ولو خارج از چارچوب مذاکرات اولیه ـ با پشتیبانی افکار عمومی، استفاده خواهند کرد.

به همین خاطر می‌بینیم که در طول دوران مذاکرات، جریان مخالف ایران به شدت بر این گزاره اصرار داشت که «تحریم‌های ایران را به پای میز مذاکرات کشانده است»؛ حال اینکه مذاکرات هسته‌ای، از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۵، با تغییر سه دولت در تهران، هرگز قطع نشد و همچنان پیوسته ادامه داشت.

دلیل اصرار این جریان بر اینکه «تحریم ایران را به پای مذاکرات کشاند»، عمدتاً این بوده و هست که به افکار عمومی القا کند، «ایران در برابر فشار تغییر رفتار می‌دهد» (با تعبیر معروفِ Iran is responsive to sanctions) و متعاقباً این توقع را ایجاد نماید که حتی در صورت رسیدن به توافق در حوزهٔ هسته‌ای، نباید تحریم‌ها را لغو کرد تا ایران در سایر عرصه‌ها نیز تغییر رفتار دهد.

علت اینکه دکتر ظریف در تمام موضع‌گیری‌های خود در رسانه‌های آمریکا به شدت اصرار داشت که «نتیجهٔ تحریم‌ها فقط و فقط این بود که ایران از شش هزار سانتریفوژ به ۱۹ هزار سانتریفوژ رسید» عمدتاً دفع این پیش‌فرض مغرضانه و تبعات منفی آن، بوده است.

حال امروز نیز شاهدیم که جمهوری خواهان و نمایندگان ضدایرانی کنگره، با پیش کشیدن همین «اصل»‌ ـ که همانطور که ذکر شد، در باورهای عمومی ریشه دارد ـ سعی می‌کنند ضرورتِ تداوم تحریم‌ها و اقدامات خلاف «برجام» خود را توجیه نمایند. قطع به یقین، در رقابت‌های انتخاباتی سال جاری نیز از همین اصل برای تخطئهٔ توافق هسته‌ای و متهم کردن اوباما به «ضعف در برابر ایران»‌ و «نقض اصول سیاست خارجه» استفاده خواهند کرد.

۲) اصل دوم
ـ که ریشه در «استثنا پنداری» و «خود ژاندارم بینی» آمریکایی‌ها دارد ـ مبتی بر «ضرورت رعایت بی قید و شرط خطوط قرمز آمریکا» در هر شرایط، است. جالب اینکه تعصب بر این باور نیز به اندازه‌ای است که برخی نظریه‌پردازان تندروی آمریکایی حتی از آن به عنوان «تقدس خطوط قرمز آمریکا» یا Sanctity of redlines یاد می‌کنند.

مطابق این اصل، «حرمت فرایند» (Procedural integrity) همیشه مهم‌تر از نتیجهٔ مذاکرات است و از این رو، حفظ و پاسداری از خطوط قرمز ـ که در یک تصویر کلی‌تر، متضمن قدرت‌نمایی، بازدارندگی و پرستیژ ایالات متحده است ـ حتی بر «عقلانیت»، «مصلحت کوتاه‌ مدت» و پایبندی این کشور به تعهدات اخلاقی و سیاسی‌اش تقدم دارد. بر همین اساس، جریان مخالف ایران مدعی است که توافق هسته‌ای که با نقض شش قطعنامه‌ٔ شورای امنیت و به تبع با گذشتن از خطوط قرمز اولیهٔ آمریکا به سرانجام رسید، برای حفظ پرستیژ و شأن این ابرقدرت هم که شده، باید فسخ شود.

به واقع، برخی رسانه‌ها و شخصیت‌های سیاسی آمریکا، از جمله سناتور تد کروز و برخی دیگر از نامزدهای ریاست‌جمهوری، با اتکای به همین اصل، حتی آزمایش اخیر بمب هیدروژنی در کرهٔ شمالی و «گستاخ شدن» این کشور را هم نتیجهٔ گذشتن ایران از خطوط قرمز ایالات متحده و زوال قدرت بازدارندگی این کشور، که برجام مسبب آن بوده، می‌خوانند!

طبق برآورد این جریان، افکار عمومی آمریکا ـ که برای «بازسازی عظمت آمریکا» (با شعار Make America Great Again) حتی مستعد رأی دادن به شخصیتی مانند دانلد ترامپ است ـ قطعاً از فسخ چنین توافق «ذلت‌باری» پشتیبانی خواهد کرد.

قابل ذکر است که یکی از دلایل تأکید دکتر ظریف بر اینکه توافق هسته‌ای بر اساس اصل «بُردـبُرد» برای همهٔ طرفین تدوین شده است، و پافشاری او بر این گزاره در رسانه‌های آمریکا علیرغم تمام فشارها و حساسیت‌های داخلی، مهار کردن تبعات همین فضاسازی بوده است؛ و این رسالتی است که جامعهٔ ایرانیان آمریکا نیز باید به صورت پیگیر و پیوسته، در تمام دوران رقابت‌های انتخاباتی، دنبال کند.

۳)‌ اصل سوم
ـ که از سنت «حقوق عُرفی» آمریکا (Common Law) نشأت گرفته و به عرصهٔ‌ سیاست و دیپلماسی هم تعمیم یافته ـ ریشه در این باور عمیق دارد که هر رفتار یا برخوردی در قبال یک فرد، که در یک فرایند حقوقی «رسمیت» پیدا کرده باشد، مستعد الگوسازی و رویه‌سازی برای افراد مشابه و آیندگان خواهد بود.

به عبارت دیگر، مطابق این برداشت، اگر ایالات متحده، طی یک فراینده مذاکراتی و حقوقی، «فعالیت‌ هسته‌ای» ایران را به رسمیت شناخته باشد، ناگزیر سایر کشورهای مشابه ایران ـ به ویژه کشورهای مسلمان‌ـ نیز خود را مستحقِ مبادرت به چنین فعالیت‌هایی خواهند دید، بدون اینکه دیگر آمریکا «مشروعیتِ مقابله» داشته باشد.

از این روی، شاهدیم که جریان مخالف ایران، با پیوند زدن این اصل با اسلام‌هراسی، به تحریف «توافق هسته‌ای » می‌پردازد و آن را «مجوزی برای دستیآبی ایران به بمب اتم» معرفی می‌نماید. حاصل این فضاسازی هم این است که امروز بسیاری از مردم آمریکا معتقد شده‌اند که دولت اوباما، با به رسمیت شناختن «بمب اتم ایرانی»، دنیا را در مسیری قرار داده که در آن کشورهای اسلامی ناگزیر مسلح به سلاح هسته‌ای خواهند شد.

نکتهٔ جالب اینجاست که در طول مذاکرات هسته‌ای، جریان مخالف توافق بیش از هر چیز بر ماهیت نامتعارف ایران و «یاغی‌گری» این کشور (Rogue State) در صحنهٔ‌ بین‌المللی تأکید داشت، تا میان مذاکرت هسته‌ای ایران و مذاکرات هسته‌ای کرهٔ شمالی ـ به عنوان یک کشور یاغی دیگر که بخاطر یک «توافق بد» در دههٔ ۱۹۹۰ نهایتاً مسلح به سلاح اتمی شده ـ شباهت‌سازی کند؛ اما امروز که با رشد داعش و هراس از تروریسم اسلامی، شاهد تشدید اسلام‌ستیزی در آمریکا هستیم، رسانه‌های جریان مخالف بیشتر بر ماهیت «اسلامی» ایران (با کلیدواژهٔ «افراطی‌گری شیعه») تأکید دارند تا افکار عمومی را از این بار از این زاویه علیه توافق هسته‌ای بشوراند.

در چنین فضایی، قطعاً «شیوهٔ» حضور مقامات دیپلماتیک ایران در محافل و رسانه‌های بین‌المللی در ماه‌های آینده ـ شاید بیش از محتوای مواضع ایران ـ در شکستن این تصور و شباهت‌سازی‌ها کارساز باشد. در همین راستا، کمپین‌های مبتکرانه، نمادین و هوشمندانهٔ ایرانیان، به ویژه هنرمندان و افراد پر مخاطب، برای بازسازی تصویر ایران و مهار تبعات این فضاسازی، آن هم در این فصل انتخاباتی، بسیار مؤثر خواهد بود.
سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر