بازدید 12510

پشت پرده مذاکره محرمانه ایران و آمریکا در عمان

ترجمه: مونس نظری
کد خبر: ۵۸۶۲۹۶
تاریخ انتشار: ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۳ 04 May 2016
واشنگتن- اوایل سال ٢٠١١؛ هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه پس از دیداری تب‌آلود از یمن در خاک سلطان‌نشین آرام عمان به زمین نشست. او به عمان رفته بود تا با سلطان قابوس ابن‌سعید درباره ایده‌ای صحبت کند که از سوی فرستاده سلطان قابوس در سال ٢٠٠٩، در وزارت امور خارجه آمریکا مطرح شده بود؛ اینکه عمان بتواند به ‌عنوان مجرایی برای مذاکرات مخفی هسته‌ای بین ایالات متحده آمریکا و ایران عمل کند.

خانم کلینتون این پیشنهاد را پذیرفته بود، ولی شک داشت که این اقدام راه به جایی ببرد. او بعدها نوشت: «حتی در بهترین شرایط هم این ایده دور از ذهن به نظر می‌رسد». ١٨ ماه گذشت تا او پیشنهاد عمان را پذیرفت و تیمی از دیپلمات‌ها را برای دیدار با ایرانیان به عمان اعزام کرد.

البته خانم کلینتون تنها شخص سرشناسی نبود که در آن دوران به عمان سفر می‌کرد. سناتور، جان کری رئیس کمیته روابط خارجی مجلس سنا و کسی که بعدها به عنوان جانشین کلینتون به سمت وزارت امور خارجه منصوب شد هم دیدارهای خود را با سلطان قابوس و دستیار معتمد او «سالم‌بن‌ناصر» برگزار می‌کرد. سناتور کری متقاعد شده بود عمان می‌تواند ایرانیان را متقاعد کند که نماینده رهبران ارشد خود را به سوی آنها گسیل کند و بنابراین رئیس‌جمهور اوباما و خانم کلینتون را متقاعد کرد مسیر را برای رسیدن به این هدف هموار کنند.

کری در مصاحبه‌ای گفته بود: «هیلاری و هیأت او تردید داشتند». از طرف دیگر رئیس‌جمهوری برای چشم‌انداز «کانال عمانی» اشتیاق زیادی نشان داد و بارها برای کسب اطلاعات بیشتر با سلطان این کشور تماس گرفت. آن‌طور که جان کری به خاطر می‌آورد، اوباما بسیار مشتاق بود تا به رویکردی برای پویایی بیشتر دست پیدا کند.
توافق هسته‌ای ایران که سال گذشته پس از ماه‌ها مذاکره مستقیم با مقامات ایرانی به امضا رسید،  بزرگ‌ترین دستاورد دیپلماتیک اوباما شناخته می‌شود. خانم کلینتون هم مدعی است در این مهم از خود مایه گذاشته است. [او ادعا می‌کند] تحریم‌های چند‌ملیتی او بود که ایران را پای میز مذاکره کشاند. در واقع کلینتون دوست دارد بگوید تیمی که او در نهایت به عمان فرستاده، شرایط را برای ضیافت دیپلماتیک آقای کری فراهم آورده است.

ولی پشت صحنه همه اینها، نقش خانم کلینتون بسیار پیچیده‌تر از اقداماتی است که او به صورت علنی انجام می‌داده است. مصاحبه‌هایی که او با مقامات متعدد دولت فعلی و سابق صورت می‌داده، تصویری از یک دیپلمات محتاط و دمدمی‌مزاج را ارائه می‌دهد که به نسبت اوباما، تمایل کمتری برای مذاکره با ایران داشته و نظر خیلی مثبتی درباره آزادی دیپلماتیک کری ندارد. بعضی مقامات معتقدند تمایل او برای فرستادن تیم خودش با هدف تحت اختیار‌گرفتن کری بوده است.
خانم کلینتون که تمایلی برای اظهارنظر درباره این مقاله نداشت، از این نظر نگران است که معتقد است کری برای کشاندن ایرانیان به میز مذاکره وعده‌های زیادی داده است؛ نگرانی‌ای که میان اهالی کاخ سفید عمومیت دارد. از سوی دیگر، مشاوران سناتور معتقدند خانم کلینتون از اینکه مذاکرات به بن‌بست برسند هم خرسند خواهد شد. همچنین دیوید وید که به این رویه بدگمان است معتقد است هر اتفاقی هم بیفتد ما باید افراد را به اتاق مذاکره بکشانیم.

مدافعان خانم کلینتون معتقدند بی‌اعتمادی او به ایران خیلی هم بی‌دلیل نیست؛ بنابراین او را بهترین کاندیدا برای مدیریت مراحل بعدی ارتباط با ایران می‌دانند: پیش‌بردن توافق هسته‌ای.

جیک سالیوان، مشاور ارشد خانم کلینتون و از افراد تیمی که برای مذاکره به عمان فرستاده شدند، معتقد است او ائتلافی را سازماندهی کرده است که به نحو بی‌سابقه‌ای در تحمیل تحریم‌ها مؤثر بوده و اگر به همین منوال پیش برود او قادر خواهد بود جهان را علیه ایران بشوراند. تاریخ مرموز دیپلماسی هسته‌ای ایران که پیش‌تر هیچ‌گاه به آن اشاره‌ای نشده و گویای تفاوت‌های فاحش میان کلینتون و اوباماست، به کمپین سال ٢٠٠٨ میلادی برمی‌گردد. کمپینی برای درپیش‌گرفتن رویکردی در مقابل یکی از بزرگ‌ترین دشمنان سرسخت آمریکا.

کریم سجادپور می‌گوید: آنها تاکتیک مشابهی داشتند که همان تعامل بود، ولی برای دستیابی به این تعامل بازی‌های مختلفی را در ذهن می‌پروراندند. ذهنیت رئیس‌جمهور این بود که من کسی هستم که می‌تواند میان اختلافات پل بزند. من در زندگی‌ام توانسته‌ام بین نژادها، کشورها و قومیت‌های مختلف پل بزنم؛ پس قادر به حل این یکی هم خواهم بود.

سجادپور در ادامه می‌گوید: ولی ذهنیت کلینتون بدبینانه‌تر بود. ما به امید جبران آنها نیستیم که تن به این مذاکره می‌دهیم، بلکه معتقدیم آنها قرار است ما را رد کنند و اینجاست که ثابت می‌شود مشکل در خود تهران است و نه در واشنگتن.

بدگمانی از همان آغاز
تعداد خیلی کمی هستند که معتقدند خانم کلینتون در حرکت به سوی ایران پیشگام خواهد بود. در کمپین سال ٢٠٠٨ او مدام اوباما را تمسخر می‌‌کرد که قول داده بدون پیش‌شرط با سران ایران وارد مذاکره شود. کلینتون به ایران هشدار داده اگر این توافق خطر حمله هسته‌ای برای اسرائیل داشته باشد، ایالات متحده آمریکا را از بیخ و بن باطل خواهد کرد. بااین‌حال ریشه‌های کانال‌های مخفی او به مشاورش دنیس بی. راس برمی‌گردد که در روز یادبود سال ٢٠٠٩ دیداری با یک ایرانی داشت. او با دسته‌ای کاغذ برگشت که حاوی پیشنهادهای ایران برای مذاکره با دولت اوباما بود.

قاعدتا آقای راس دید مثبتی به این پیشنهادات نداشت، ولی در دهه ١٩٩٠ متوجه ارتباطات عمیق میان ایران و عمان شده بود. او گفت تصمیم گرفته با ملاحظه این اخبار را به گوش خانم کلینتون برساند و خانم کلینتون هم به او گفته بود به صحبت‌هایش با این رابط ایرانی ادامه دهد.

چند هفته بعد مقامات ایران با اقداماتشان امیدها برای بازکردن راهی ارتباطی به سمت کاخ سفید را نقش بر آب کردند و این شد که آمریکا به جای استراتژی مذاکره با ایران، استراتژی تحمیل فشار بر آن را برگزید. خانم کلینتون با چین و سایر کشورها در شورای امنیت سازمان ملل متحد لابی‌ای شکل داد و به تحریم‌های علیه ایران شدت بیشتری داد؛ گامی که بر سرنوشت ایران تأثیر درخور ‌توجهی داشت.

در این زمان بود که رابط ایرانی سعی کرد یک‌بار دیگر شانس خود را در نشان‌دادن مهارت‌هایش به عنوان یک واسطه امتحان کند. او برای آزادی سه آمریکایی که در مرزهای بین ایران و کردستان توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده بودند، به مذاکره نشست. عمان برای هرکدام از آنها وثیقه‌ای به مبلغ ٥٠٠‌ هزار دلار پرداخت کرد.

در دسامبر ٢٠١٠ چند هفته بعد از آزادی اولین آمریکایی آقای راس و یکی از سناتورهای رسمی در شورای امنیت ملی به نام پانیت تالوار به‌طور مخفیانه سفری به عمان داشتند تا درباره آینده احتمالی بازشدن این مسیر از سلطان قابوس سؤالاتی کنند. آنها تحت‌تأثیر سخنان سلطان قابوس قرار گرفتند؛ اینکه او با رهبران ارشد ایران دیداری داشته و درباره  جدیت ایران برای به‌سرانجام‌رسیدن توافق هسته‌ای به او اطمینان داده اند.

خانم کلینتون در ماه ژانویه سفری به مسقط، پایتخت عمان کرد تا در آنجا جلسه‌ای ترتیب دهد. او در آن جلسه درباره تردیدهایش از به‌نتیجه‌رسیدن این مذاکرات سخن گفته بود؛ ولی درعین‌حال گفته بود که حاضر است مذاکرات را امتحان کند. آقای اوباما به نظر مشتاق‌تر می‌رسید. او در چند ماه پس از آن بارها از سلطان قابوس درباره اینکه می‌تواند با ایران صحبتی داشته باشد یا نه، سؤال کرده بود. البته کاخ سفید این مکالمات را فاش نکرده است.

پیشروی و دوباره عقب‌گرد
آقای کری همیشه درباره تقویت و گشودن مسیرهای ارتباطی به سوی ایران سخن گفته است و وقتی هم که موفق به آزادی سه آمریکایی شد، این شانس را قوی‌تر دید. این موضوع باعث شد او با سلطان قابوس و نماینده‌اش ارتباط برقرار کند (رابط ایرانی این موضوع را تأیید کرد؛ ولی درباره نقش خود در این مکالمات چیزی نگفت).

آقای کری اواخر سال ٢٠١١ و اوایل ٢٠١٢ از عمان دیدار کرده و ساعت‌ها وقت را صرف بحث درباره احتمال مذاکره مخفیانه با ایران کرده است. او همچنین بارها با رابط ایرانی در لندن و رم و البته گاهی هم واشنگتن دیدارهایی داشته است. بعد‌ها با مذاکره‌ای که به تنهایی با آقای اوباما داشت، به او گفت که تنها راه آزمایش این پتانسیل دیدار ایرانی‌هاست.

وزارت امور خارجه و شورای امنیت ملی بارها بدون رسیدن به نتیجه، به بررسی این موضوع پرداخته بودند.

آقای کری در ادامه پافشاری‌هایش برای شروع مذاکرات از طریق [رابط ایرانی] پیام‌های متعددی را به تهران گسیل کرده بود. سناتور نقطه‌نظرات خود را با مشاور امنیت ملی اوباما، توماس‌ای دانیلون که ارتباط نزدیکی هم با هم داشتند، مطرح کرده بود؛ ولی رویکرد تهاجمی‌اش برای خانم کلینتون و سایر اعضای حاضر در کاخ سفید مثل زنگ خطر بود. آنها نگران بودند که کری امتیاز غنی‌سازی اورانیوم را در اختیار ایران قرار بدهد؛ درحالی‌که هنوز کاخ سفید مشتاق به این کار نبود.

مقامات رسمی می‌گویند آقای کری در ابتدای صحبت‌ها به ایرانیان می‌گوید که ایالات متحده آمریکا درک می‌کند که ایران برای اهداف صلح‌آمیز، حق غنی‌سازی اورانیوم را دارد. ایران از مدت‌ها پیش خواستار این حق شده و ادعا کرده بود که مطالبه آنها توسط پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای تضمین شده است؛ ولی ایالات متحده در آن زمان این پیشنهاد را رد کرده و در حال ارزیابی موضوع بودند.

آقای کری به‌شدت این موضوع را رد می‌کند که به ایران حق غنی‌سازی اورانیوم را داده است. او می‌گوید: ما این موضوع را به طور کامل برایشان روشن کرده‌ایم.

اما درعین‌حال به این موضوع هم اشاره می‌کند که همواره حق ایران در داشتن یک چشم‌انداز هسته‌ای صلح‌آمیز را به رسمیت می‌شناسد، در ضمن او نسبت به تندروهای اسرائیل و ایالات متحده آمریکا که معتقدند ایران باید زیرساخت‌های هسته‌ای‌اش را به کلی برچیند، بی‌اعتناست.
در جو شکننده سال ٢٠١٢ به عقیده مقامات جهت‌گیری روبه‌جلو کری به عنوان یک مسئولیت شناخته شد و خانم کلینتون و اوباما نگران بودند اقدامات وی نه خودسرانه، بلکه از سوی رئیس‌جمهور آمریکا تلقی شود.

در بهار بود که اوباما تصمیم گرفت قوای مجریه مسئولیت مذاکرات را برعهده بگیرند و آقای کری هم مخالفتی نکرد؛ درحالی‌که معتقد بود به‌عنوان یک سناتور هر کاری که از دستش برمی‌آمده، انجام داده است. وی سه سال بعد به‌عنوان وزیر امور خارجه هفته‌ها رهبری مذاکره‌ای را برعهده داشت که به توافقی نهایی منجر شد.

خانم کلینتون پس از ترک سمت وزارت امور خارجه از اوباما یک سؤال تاکتیکی پرسید. اینکه آیا باید پس از روی‌کارآمدن حسن روحانی (که خواستار بهبود روابط با غرب بود) علیه ایران تحریم‌های تازه‌ای را اعمال کرد یا نه. خانم کلینتون تحت‌تأثیر افراد زیادی در کنگره قرار داشت؛ ازجمله بنیامین نتانیاهو که معتقد بود سفت‌کردن کمربند‌ها و اعمال فشارهای بیشتر علیه ایران نتایج بهتری را در پی خواهد داشت.  شخصی که سال‌ها با خانم کلینتون کار کرده، معتقد است که او دوباره می‌تواند آنها را تحت فشار بگذارد.  اوباما نگران بود که تشدید تحریم‌ها زیر پای طرف مقابل را خالی کرده، نیروی‌های او را تضعیف کند و مذاکرات را با سرنوشت بدی مواجه کند؛ بنابراین سناتور را متقاعد کرد که فعلا از اعمال تحریم‌های جدید جلوگیری کند. رویکردهای خانم کلینتون تفاوت بسیاری با اوباما دارد و او هنوز تحت‌تأثیر آموزه‌هایی است که از رئیس سابقش دریافت می‌کرده است.  خانم کلینتون اکتبر سال گذشته اعلام کرده بود که بله‌گفتن به این توافق تمام راه‌حل نیست. باید بله را گفت و درعین‌حال قدرت و هوشیاری را هم بالا برد. باید گفت بله و به دنبال یک استراتژی برای مقابله با رفتار بد ایران در منطقه هم بود. باید گفت بله و از روز اول شرایط را به‌گونه‌ای مهیا کرد که ایران فکر تولید سلاح هسته‌ای را هم از ذهن بیرون کند.
منبع: نیویورک‌تایمز
منتشر شده در روزنامه شرق| شماره 2575
سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر