بعد از فروکش کردن کشمکشهای چند ماهه حول قضیه ارکستر سمفونیک تهران و آرامش نسبی بهدست آمدهی کنونی حاصل از توجه خاص مسئولان فرهنگی کشور در این یادداشت کوتاه قصد دارم مشاهده بیواسطهای از جنبههای فنیهنری حضور علی رهبری در ایران و آنچه که در تمرینات ارکستر سمفونیک تهران میگذرد بیان کنم.
اولین آشنایی نزدیک من با ارکستر سمفونیک جدید تهران و مدیر هنری آن به آبان سال گذشته برمیگردد زمانی که از خوششانسی جزو اولین گروه آهنگسازانی شدم که برای ضبط اثرشان با ارکستر همراه شدند و به مدت یک هفته در تمرینهای فشرده و ضبطهای ارکستر حضور داشتم. قبل از تعطیلی چند ساله همیشه پیگیر فعالیتهای ارکستر سمفونیک تهران بودهام و حتی در مقطعی در زمان دانشجوییام حدود بیست سال پیش برای کسب تجربه مدام سر تمرینهای ارکستر حاضر میشدم و علاوه بر رهبری دائمی آن دوران، کار برخی رهبران ارکستر مدعو ایرانی و غیر ایرانی را هم همراه ارکستر میدیدم.
مهمترین وجه تمایز علی رهبری از دیگر رهبران ایرانی علاوه بر رزومهی درخشانی که جای بحث ندارد و بر کسی پوشیده نیست معلم بودن او است. «معلمی» به معنایی عمیقتر و بیش از آنچه وظیفه عادی یک رهبر ارکستر است. او یک مربی تم عیار است که کارش پرورش نوازندگان درجه یک است. علی رهبری معلم فلوت، کرآنگله یا ویلنسل نیست ولی تجربه ۴۰ سالهاش در رهبری ارکسترهای مختلف اقصی نقاط جهان توشهای فراهم کرده است تا بتواند پتانسیل اجرایی و تکنیکی نوازندگان جوان را در موقعیتهای واقعی نوازندگی و اجرایی ارکستر به منصه ظهور برساند. این همان حلقهای است که در سیستمهای آموزشی موسیقی اکثرا بنا به دلایلی مفقود است یا به فراموشی سپرده شده است. یعنی کسب مهارت در بسیاری از جنبههای تکنیکی نوازندگی غیر از موقعیت و شرایط واقعی و میان دیگر سازها یا چون عضوی از یک گروه سازها برای نوازندگان امکانپذیر نیست.
اقبال بلند نوازندگان جوان ارکستر سمفونیک تهران داشتن چنان مدیرهنری، رهبر ارکستر، معلم و مربی کارآزمودهای است که پلهپله جوانان مستعد را به سطح بینالمللی تکنیکی و صدا دهی چنین ارکسترهایی سوق میدهد. نگارنده اخیرا دوبار با فاصلهی زمانی یک هفتهای سر تمرینات ارکستر چنین پیشرفت فوقالعادهای را در اجرای سمفونی پنجم چایکوفسکی همراه با حیرت و تعجب از نزدیک دیده است. بهعنوان مثال نوازندهای حرفهای از فارغالتحصیلان هنرستانهای موسیقی در تهران، بعد از گذراندن مقاطع تحصیلی بالاتر در مراکز آکادمیک اروپایی حال بهعنوان عضوی از ارکستر سمفونیک تهران در موقعیت بسیار مناسبی است تا در سطح یک نوازنده درجه یک بینالمللی قرار گیرد. گرچه اگر در کنسرت بعدی ارکستر شرکت کنید قطعا ضعفهایی نیز به چشمتان خواهد آمد که از یک ارکستر روبهرشد چیزی دور از انتظار نیست ولی اگر جانب انصاف و واقعبینی را کنار نگذارید بیش از نقاط ضعف نقاط قوت ارکستر را به چشم خواهید دید(خواهید شنید). همانگونه که من از اجرای سمفونی پنجم چایکوفسکی در جلسه تمرین تحت تاثیر قرار گرفتم و از صدادهی و بیان موسیقایی گروه زهیها کلارینت فلوت و دیگر سازها سرشوق آمدم و حیرت زده شدم.
طی شش ماه گذشته (یعنی از آبان که برای بار اول ارکستر جدید را دیدم) هر گاه سر تمرینها یا کنسرتهای ارکستر سمفونیک تهران حاضر شدهام با پیشرفتی غیرقابل باور روبرو بودهام. قصد مقایسه ارکستر جدید با نوازندگان قدیمیتر ارکستر سمفونیک را ندارم چرا که مقصودم چیز دیگری است و صد البته اکثر این جوانان شاگردان آن نسل قدیمیتر نوازندگان هستند و کدام استادی است که از تربیت دانشجویانی که در موقعیت بهتری پرورش یافته باشند یا موقعیتهای بهتری داشته باشند خشنود نباشد. این جوانگرایی در ارکستر را همچون تدبیر درخشانی از مدیریت هنری علی رهبری میدانم که فرصتی فراهم کرده تا ارکستر به سطح حرفهایتری دورتر از توقع ما از ارکستر و فعالیت جمعی نوازندگان ایرانی برسد.
وجه دیگر فرصتی تاریخی است که برای آینده موسیقی سمفونیک در ایران و شکوفایی نسل نوی آهنگسازان ایرانی فراهم شده است. ضبط بیش از ۱۸۰ دقیقه موسیقی از آثار آهنگسازان ایرانی در برنامهای فشرده در طول سههفته در پاییز گذشته علاوه بر ایجاد فرصت استثنایی دیگری برای رشد نوازندگان جوان ارکستر، بین آهنگسازان ایرانی تکاپوی غیرقابل توصیفی را سبب شد و امیدهای تازهای بهوجود آورد. آن تجربه سههفتهای اهمیت چنین حرکتی را بیش از پیش نمایان کرد چنانچه اعلام شده است در دور جدید فعالیتهای ارکستر، به اجرا و ضبط آثار آهنگسازان ایرانی توجه ویژهای خواهد شد و جزو برنامههای دائمی ارکستر در کنسرتها خواهد بود. چنین برنامهریزی و توجهی از هر دو سوی اجرا و آفرینش هنری، شکوفایی موسیقی سمفونیک در ایران را تضمین خواهد کرد.
لازم میدانم تاکید کنم که فراهم کردن چنین شرایط و توجهی چنانچه بهصورت موقتی و مقطعی باشد نه تنها نتیجه مثبتی بهبار نخواهد آورد بلکه علاوه بر ناامید کردن جامعه هنری کشور، تمام هزینههای مادی و معنوی و تلاشهای صبورانه موسیقدانان جوان را هم از بین میبرد. به باور من اگر مسئولان فرهنگی کشور این روشنبینی را داشته باشند که دستکم حدود چهار یا پنج سال شرایط تداوم مدیریت هنری علی رهبری بر ارکستر سمفونیک تهران را فراهم کنند پس از آن دستآوردهای بدست آمده به مرحله قابل اطمینانی خواهد رسید. نگارنده دوره مدیریت هنری علی رهبری را همچون دورهای انتقالی میداند که سطح فنی و هنری موسیقی سمفونیک در ایران را به حدود و سطح بینالمللی خواهد رساند که این خود بهتنهایی دستآورد فرهنگی و تبلیغاتی مهمی برای کشور در سطح جهانی و مناسبات بینالمللی است.
*آهنگساز و مدرس دانشگاه