سردار سرلشکر غلامعلی رشید از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران 8 سال دفاع مقدس است.
ایشان در تاریخ 1386/3/1 به درخواست سردار شمخانی، به مناسبت سالگرد آزادسازی خرمشهر از اشغال ارتش متجاوز بعثی، در مسجد ولیعصر(عج) سخنرانی ایراد می نمایند که محور سخنرانی ایشان، عملیات بیت المقدس و نقش و جایگاه این عملیات در تحولات جنگ بوده است.
آنچه در ادامه میخوانید متن سخنرانی سرلشکر غلامعلی رشید است:
آقای شمخانی به من فرمودند که شما از ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر حرف بزنید. این جمع نشستهاند که ما از عملیات بیتالمقدس و فتح خرمشهر حرف بزنیم و شاید صورت خوشی نداشته باشد. من به ایشان گفتم: «اجازه بدهید در یک مجلس جداگانهای این بحث مطرح شود و در این جلسه به خود عملیات بیتالمقدس بپردازیم و موضوع را باید جدا از هم ببینیم. چرا ما سایۀ این موضوع را بر عملیات بیتالمقدس میاندازیم و عملیات بیتالمقدس و فتح خرمشهر را کمرنگ میکنیم».
عملیات بیتالمقدس یکی از 12 عملیات بزرگ و گستردۀ ما در طول 8 سال دفاع مقدس بود. این عملیاتها ثامنالائمه، طریقالقدس، فتحالمبین، بیتالمقدس، والفجر مقدماتی و یکم، عملیات رمضان، خیبر، بدر، فاو، کربلای 5 و والفجر 10 بود.
در عملیات بیتالمقدس، انصافاً همۀ نیروهای ارتش و سپاه بودند. شاید دوسوم نیروی زمینی ارتش بود؛ لشکر 92 و 21 و 77 و 16 تیپهای متعدد مثل 55 هوابرد و 23 نوهد، 58 ذوالفقار و 37 زرهی و یگانهای سپاه هم همینطور، تمام یگانهای سپاه هم در این عملیات بودند: 31 عاشورا، 41 ثارالله، 43 نور به فرماندهی شهید بزرگوار علی هاشمی، 21 امام رضا (ع)، 8 نجف، 14 امام حسین (ع)، 25 کربلا، 7 ولیعصر، 27 حضرت رسول، 19 فجر، 33 المهدی و 46 فجر و 22 بدر. خیلی از یگانها، هوانیروز و نیروی هوایی ارتش و حتی نیروی دریایی ارتش و کل تجهیزات مهندسی جهاد سازندگی در این صحنهها حضور داشتند. من دربارۀ اهمیت فتح خرمشهر در عملیات بیتالمقدس میخواهم به نکاتی بپردازم.
هدایت مشترک عملیات بیت المقدس توسط فرماندهان سپاه و ارتش
برای بیان اهمیت فتح خرمشهر، میتوان عملیات بیتالمقدس را از زوایای مختلفی موردبررسی قرارداد. ما میخواهیم به این سؤال پاسخ دهیم که فتح خرمشهر چه نقش و جایگاهی در تحولات جنگ داشته است؟ ما میتوانیم برای پاسخ به این سؤال به چند نکته اشاره کنیم:
فتح خرمشهر پایان یک دورۀ و آغاز یک دوره جدید است و ماهیت جنگ را تغییر داد. بههرحال دشمن، در آغاز تجاوز از مرزها عبور کرد و شهرهای زیادی از ما به اشغال دشمن درآمد و 15 تا 20 هزار کیلومترمربع از خاک ما را دشمن تصرف کرد و در سال اول جنگ موفق نشدیم هیچ نقطهای از سرزمینهای اشغالی را آزاد کنیم ولی در سال دوم جنگ یک تحول بزرگی اتفاق افتاد و با یک استراتژی نظامی و عملیاتهای موفق و سلسهوار دشمن را باقدرت به عقب راندیم تا به مرزها رسیدیم.
عمده عملیاتهای ما در استان خوزستان بود و نیمۀ جنوبی استان ایلام. دشمن در مرز خوزستان و انتهای جنوبی استان ایلام که جمعاً 300 کیلومتر مرزداریم، ده هزار کیلومترمربع از سرزمینهای ما اشغال کرده بود و در مابقی مرز که حدود 1000 کیلومتر است، پنجتا 6 هزار کیلومترمربع را اشغال کرده بود و این اهمیت مناطق اشغالی را در خوزستان میرساند ما با چهار عملیات پیدرپی در سال دوم جنگ، نزدیک 10 هزار کیلومترمربع را آزاد کردیم. دوره جدید با فتح خرمشهر آغاز شد و یک تصمیم استراتژیک توسط امام و شورای عالی دفاع گرفته شد و ما وارد خاک عراق شدیم و جنگ به مدت 6 سال ادامه پیدا کرد.
با فتح خرمشهر ماهیت جنگ عوض شد، یعنی تا قبل از فتح خرمشهر اگر اهداف صدام و رهبران بعثی عراق براندازی و سقوط نظام و تهدید جدی انقلاب اسلامی و نابودی انقلاب و لغو قرارداد سال 1975 بود، با فتح خرمشهر همۀ این اهداف از بین رفت و ایران را به قله پیروزی رساند و برعکس عراق در آستانه سقوط قرار گرفت. قدرت نظامی عراق را که توانسته بود ظرف 1 تا 2 سال قدرتهای جهان و حتی قدرتهای منطقه را متقاعد سازد که قدرت نظامی عراق قدرت بزرگی است و توانست ایران را شکست بدهد و ایرانیها توانستند او را شکست دهند و همه اینها با فتح خرمشهر از بین رفت و صدام در آستانه سقوط قرار گرفت.
نکته مهم دیگر اینکه خطری که آمریکاییها با پیروزی انقلاب اسلامی احساس کردند، مجدداً برای آنها با آزادی خرمشهر پیدا شد. چونکه دشمنان ما با جنگ آمده بودند قدرت انقلاب را در مرزهای ایران مهار کنند، حالا بعد از فتح خرمشهر، مجدداً این امکان برای انقلاب اسلامی به وجود آمد که قدرت تأثیرگذار بر همه مسائل منطقه باشد. نکته دوم میتوان در پاسخ به سؤال موردنظر گفت این است که موازنه نظامی به سود ایران به شکل تعیینکنندهای تغییر کرد و ایران بهعنوان یک ایران برتر که غلبه کرده بر یک قدرت نظامی که همه قدرتها پشت سر او هستند، در برابر دیدگان ملتها قرار گرفت درحالیکه تا قبل از این، عراق بهعنوان قدرت برتر منطقه محسوب میشد، اما با فتح خرمشهر این موازنه نظامی به سود ایران و ملت و نیروهای مسلح تغییر کرد. همچنین منزلت ایران در عرصه نظام بینالمللی ارتقاء پیدا کرد.
و نکته بعدی اینکه همه مبارزین و ملتهای که علاقه به انقلاب اسلامی داشتند مثل فلسطین، لبنان، مصر و مردم افغانستان مطمئن شدند که انقلاب اسلامی شکستناپذیر است و خیلی خوشحال شدند و امید پیدا کردند به مبارزه و در فردای پیروزی فتح خرمشهر، حزبالله لبنان متولد شد که 25 سال از مبارزات آنها میگذرد و قدرت بسیار تأثیرگذاری هستند. همچنین در داخل کشور مردم اطمینان پیدا کردند که این قدرت نظامی قادر است منافع ملت ایران دفاع کند و تهدید را دور کند و شکست بدهد.
نکته بعدی که میتوان گفت [این است که] با فتح خرمشهر ابعاد و ماهیت قدرت نظامی ایران آشکار شد. دشمن پیشازاین باور نمیکرد که قدرت جدید شکل گرفته است و یک نیروی جدیدی تحولات را ایجاد کرده و اینها خرمشهر را فتح کردند. تا فتح خرمشهر، قدرت این نیرو را ندیده بودند، ارزیابی نکرده بودند ولی با این پیروزی، قدرت این نیرو آشکار شد و آنها بهشدت وحشت کردند.
و نکته آخر، نگرانی صدام و کسانی که پشت سر صدام بودند یعنی حامیان منطقهای و جهانی صدام از فتح خرمشهر نبود بلکه پیامدهای فتح خرمشهر بود که بر موازنه منطقهای تأثیر گذاشت و موازنه را به سود ایران تغییر داد. با فتح خرمشهر، علائم شکست عراق برای همه آشکار شد و ظهور قدرت نظامی ایران، مهمترین نقطه نگرانی دشمن بود. من یادم هست در آن روزهای پیروزی عملیات بیتالمقدس، نخستوزیر اسرائیل «بگین» گفت: «اگر نیروهای ایران از دجله عبور کنند، ما با آنها مقابله خواهیم کرد» و حقیقتاً نگران بودند که این قدرت، سرزمین عراق را در هم کوبد و بهطرف قدس حرکت کند.
این ملاحظات باعث شد که دشمنان ایران، آمریکاییها و بهویژه اسرائیلیها به این فکر افتادند که این قدرت را مهار کنند. بهشدت وحشت کردند و شروع کردند به تلاش همهجانبه برای مقابله با این قدرت نظامی و تقویت عراق در همه زمینههای مختلف. سه روز پیش گزارشهای خبری را نگاه میکردم یک ژنرال عراقی که سخنگوی صدام بوده، با تلویزیون الشرقیه مصاحبه کرده و گفته بود: «سفارتخانههای روسیه، آمریکا، فرانسه و عربستان همه عراق را در کشف نیروهای نظامی ایران که میخواهند حمله کنند» کمک میکردند.
یک سال قبل فکر میکنم اسفند 84 بود، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، کل وابستگان کشورهای بیگانه در تهران، از کشورهای اروپایی و آفریقایی و آسیایی و آمریکایی را جمع کردند و میخواستند یک بازدیدی از جبهههای جنگ ببرند و به من گفتند یک توضیحی پیرامون جنگ به آنها بدهم. من آنها را جمع کردم و داخل یک سالن و عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس را توضیح دادم.
نمیخواستم وارد جزئیات بشوم. یکی از وابستههای نظامی کشورهای عربی یکجاهایی تردید کرده بود و سؤالاتی کرد که من وارد جزئیات شدم و چون خودم درصحنه جنگ حضور داشتم و فرمانده قرارگاه فتح بودم، عبور از رودخانه کارون را خیلی ریزتر توضیح دادم و یا عبور از تنگه دلیجان در کوه میشداغ و دورزدن تنگه رقابیه و محاصره دشمن را با جزئیات توضیح دادم.
با این توضیحات هیچ تردیدی در ذهن آنها نماند. در آخر جلسه وابسته نظامی ایتالیا به گمانم که ارشد آنها بود یک سؤالی مطرح کرد و پرسید که شما در این جلسه برای ما از دو عملیات حرف زدید و با آمار و ارقام ثابت کردید که دو سپاه ارتش عراق را متلاشی کردهاید و نزدیک چهلهزار نفر اسیر گرفتید. همین مقدار هم کشته و مجروح کردید. (برادران میدانند که در همان موقع، ارتش عراق دارای چهار سپاه بود و عمده ارتش عراق همان سپاه دوم بود و سپاه چهارم غرب کرخه و سپاه سوم در شرق بصره و سپاه یکم فقط یک لشکر پیاده داشت در اطراف کرکوک) ایشان گفت شما دو سپاه را نابود و متلاشی کردید، صد دستگاه تانک منهدم کردید و همین میزان تانک، نفربر و خودرو به غنیمت گرفته شد پس چرا جنگ به پایان نرسید؟
من به ایشان گفتم که شما از زاویه خوبی نگاه کردید. در هر جنگ متعارف دیگری اگر چنین حادثهای اتفاق میافتاد، قطعاً متجاوز شکست میخورد و اگر پشت سر صدام قدرتها وجود نداشتند، یقیناً جنگ در خرداد 61 با فتح خرمشهر و با پیروزی ملت ایران و شکست ارتش عراق به پایان میانجامید، ولی آمریکاییها و روسها و شما اروپاییها و تمام اعراب آمدید پشت سر صدام مانع از سقوط او شدید. بله باید جنگ تمام میشد و دشمن شکستخورده بود. قبل از جنگ 30 میلیارد دلار ذخیره ارزی داشت و 100 میلیارد دلار هم خودش در طی 8 سال جنگ خرج کرد. شصت الی 70 میلیارد دلار هم اعراب کمک او کردند و جمعاً صدام نزدیک به 200 میلیارد دلار هزینه کرد و با تجهیزات بسیار مدرنی در مقابل ما صفآرایی شده بود و بهاضافه اینکه تمام سیستمهای اطلاعاتی به کمک او آمده بودند.
سؤال دوم که در همین زمینه میتوان مطرح کرد این است که این پیروزی (فتح خرمشهر) چگونه حاصل شد؟ بعضی از عزیزان احساس میکنم هنوز نمیخواهند باور کنند که در سال دوم جنگ اتفاق بزرگی رخ داد. یک تفکر خلاقی آمد و روند جنگ را به این شکل درآورد. صحنه جنگ، صحنه رویارویی استراتژیها و افکار و اراده فرماندهان است، یعنی تفکرات باهم میجنگند. در دو سوی صحنه نبرد علاوه بر تانک و توپ و هواپیما، نیروی انسانی و سرباز در یکطرف با نیروی کم و طرف دیگر با نیروی زیاد که اینها فیزیک جنگ است قرار دارد. تفکر در جنگ حرف اول را میزند. در کدام طرف جنگ تفکر برتری وجود دارد؟ تفکر خلاقی وجود دارد؟ آنکه استراتژی خلق میکند، راهبرد تعیین میکند، راهکار تعیین میکند. چگونگی جنگ را تفکر فرماندهان معلوم میکند.
من دو سال پیش مصاحبهای از یک فرمانده دیدم که گفته بود ما یک سال صبر کردیم تا توانستیم به دشمن نزدیک شویم و بعد مناطق اشغالی را آزاد کردیم. واقعاً مشکل ما همین بود! بعد که نزدیک شدیم، غلبه پیدا کردیم. ما که در سال اول و از روزهای اول به دشمن نزدیک بودیم و خط تماس ما برقرار بود. ما همان سال اول در بعضی جاها تا 100 متر با دشمن فاصله داشتیم. چرا آزادسازی انجام نشد؟ ما باید قبول کنیم که در سال دوم یک تحول انجام شد، یعنی در هر صحنه که فرماندهانی باایمان تر و فکورتر و هوشمندتر باشند، میتوانند به بهترین شکلی از امکانات استفاده کنند.
در سال اول جنگ ماها (آقایان حسنی سعدی، قاسم سلیمانی، شمخانی و موسوی قویدلها و عزیز جعفری و سوداگر و دیگر عزیزان) بودیم؛ اما آن تفکر خلاق نبود که ماها را جمع کند. شهید صیاد شیرازی هم بود و آقا محسن هم بود ولی اینها در رأس قدرت سپاه و ارتش نبودند و خیلی از فرماندهان دیگر. البته ما نقش فرماندهان و این دو بزرگوار و فرماندهانی که همراه آنها بودند و این همراهی را نباید فراموش کنیم. تفکر خلاق را اینها عرضه کردند. در سال دوم جنگ، ما با همان امکاناتی که داشتیم دشمن را موردحمله قراردادیم و پیروز شدیم در سال دوم یقیناً امکانات ما از سال اول جنگ کمتر بود. ابزار و امکانات ارتش ما در سال اول جنگ بیشتر بود. تانک، هلیکوپتر و توپخانه بیشتری داشتیم و در چندین عملیات ناموفق، بخشی از امکانات ما از بین رفته بود.
بنابراین تفکر خلاق در سالهای اولیه جنگ وجود نداشت. همچنین در خیلی از عملیاتها که ما شکست خوردیم، از عدم شناخت ما نسبت به دشمن بود و بهرهگیری از اتمام امکانات و منابع در چارچوب یک استراتژی موفق وجود نداشت. سال دوم جنگ بود که ما همه امکانات را بکار گرفتیم. آیا در این کشور، سپاه و نیروهای مردمی جهاد در سال اول نبودند و اینها جزء منابع کشور نبودند؟ بودند اما یک عدهای مانع حضور اینها در جنگ در کنار ارتش میشدند.
در خاطرات شهید صیاد نکات خیلی خوبی وجود دارد. ایشان در کتاب «ناگفتههای جنگ» هم میگوید: «در سال دوم یک تحول بزرگی اتفاق افتاد»؛ و این ویژگیهای یک استراتژی موفق بود که من عرض کردم همه، در سال دوم جنگ اتفاق افتاد. بهرهگیری از همه امکانات و منابع و اعتمادبهنفس و خلاقیت و شناخت دقیق از دشمن و انطباق با واقعیات، ویژگیهای استراتژی ما در سال دوم جنگ بود؛ بنابراین تفکر برتر و خلاقیت و ترکیب جدید نیروها که برادران ارتش و سپاه و جهاد سازندگی و بسیجیها بودند، ید واحد شدند علیه دشمن و حمله کردند و آن عملیاتها پیروز شد. ارتش عراق در همه سطوح، غافلگیر شد و نفهمید و درک نکرد که این قدرت، چگونه شکل گرفت؟ ارتش همان ارتش است ولی نیروهای مردمی و جهادی و سپاه آمدند و یک ترکیب جدید شکل گرفت و این پیروزیها به دست آمد.
ارتش عراق در تمام سطوح، هم در سطح استراتژیک و تاکتیک و هم در سطح عملیات، غافلگیر شد و تا آخر هم نتوانست تاکتیک ما را بفهمد؛ بنابراین روندی که با مقاومت در برابر ارتش عراق در حمله به ایران شکلگرفته بود، این جریان جدید فرصت پیدا کرد و مجال یافت، رشد و بسط پیدا کرد و این پیروزی، حاصل شکلگیری و تکامل همان قدرت دفاعی جدید بود. ماهیت این پیروزیها، ریسک فرماندهی، روش دستیابی به پیروزیها، فرماندهی و کنترل، ابتکار عمل و خلاقیت، هدایت نیروها در شب، آموزش حین جنگ و تدبیرهای عالی فرماندهان در همه ابعاد نیروی انسانی، لجستیک، اطلاعات و بسیاری از موضوعات دیگر، باید بررسی شود تا اهمیت این موضوع روشن شود.
بهعنوانمثال شما برگردید به شب عملیات بیتالمقدس ببینید کدامیک از شما جرئت دارد دوسوم نیروهای خود را از رودخانه کارون عبور دهد و اگر نشد چه؟ شما تصمیم گرفتهاید دوسوم این قوا را از رودخانه عبور دهید و یک منطقه به این بزرگی را تصرف کنید، این خیلی ریسک میخواهد این خیلی قدرت و دلبزرگی میخواهد. اینها باید بررسی شود تا ابعاد این عملیاتها مثل فتح خرمشهر معلوم شود.
سؤال آخری که من در این زمینهدارم این است که روش مواجهه با این پیروزیها چگونه است؟ ما امروز شاهد این هستیم که روش درستی در پیش نمیگیریم. بهعنوانمثال: به من پیشنهادشده در این جلسه درباره علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر صحبت کنم. چرا باید ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر صحبت کنم. چرا باید ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر که این سؤال را اپوزیسیون داخلی تولید کرد، همزمان با فتح خرمشهر طرح شود؟ بله به این سؤال هم باید پاسخ داد ولی نه به این شکل که باید این پرسش، بر این پیروزی بزرگ سایه بیندازد و این دو مسئله جدا از هم هستند. بله باید پاسخ داد و پاسخ دارد ولی در زمان و شرایط مناسب.