بازدید 9936

خسارت‌های قوم‌گرایی در مجلس

دکتر عطاءالله عبدی
کد خبر: ۶۴۵۴۴۹
تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۳ 03 December 2016
ماه گذشته و در یکی از پر حاشیه ترین رخدادهای مجلس دهم، تعدادی از نمایندگان، فراکسیونی را با عضویت صد نماینده به رسمیت شناختند که بسیاری از صاحب نظران و اندیشمندان دانشگاهی آن را خلاف منافع و وحدت ملی قلمداد می کنند؛ فراکسیونی با نام آذری زبانان که مدعی است گستره ای به پهنای شمال غرب تا جنوب و شمال شرق کشور را شامل می شود و بنای تشکیلش رسیدگی به مشکلات مناطق آذری نشین کشور در چارچوب قانون است.

در این رابطه «مسعود پزشکیان» عضو هیئت رئیسه مجلس دهم و نماینده مردم تبریز گفته است: این فراکسیون بر اساس چارچوب های قانونی فعالیت خواهد کرد. بحث فراکسیون برای قومیت نیست و هیچ ربطی به قومیت ‌گرایی ندارد، بلکه نمایندگان مناطق ترک‌ نشین (که البته صحیح آن آذری زبان است) در چارچوب آن کنار هم جمع شدند.

زهرا ساعی دیگر نماینده مردم تبریز در مجلس دهم و سخنگوی فراکسیون تازه تأسیس مناطق آذری زبان نیز در رابطه با اهداف و اصول اصلی حاکم بر این تصمیم این صد نماینده اشاره کرده است: با توجه به گستردگی مناطق ترک نشین (آذری نشین) در سراسر کشور و مدیریت راهبردی برای حل مشکلات در این مناطق این فراکسیون با حضور نمایندگان ترک زبان (آذری زبان) تشکیل شد که هدف آن استفاده از ظرفیت نمایندگان برای رفع مشکلات مناطق ترک نشین است.

تأکید موسسان این فراکسیون از سویی و انتقادهای نگران کننده طرح شده درباره این اقدام از سوی دیگر سبب شد تا «تابناک» در قالب گفت و گویی مفصل با «دکتر عطالله عبدی» یکی اساتید دانشگاه و متخصصان مسائل قومی که در مطالعات رساله دکتری خود و نیز بسیاری از پژوهش های علمی خود این مسئله را از منظر دانش جغرافیای سیاسی مورد بررسی قرار داده و خود نیز از آذری زبان های کشور است، فرصت ها و تهدیدهای احتمالی فراکسیون مناطق آذری زبان را بررسی کند.

مشروح این گفت و گو را در ادامه بخوانید:

-آقای دکتر عبدی، اگر ممکن است برای شروع گفتگو در مورد تنوع اقوام ایرانی و تفاوت های موجود بین آن ها از نگاه تاریخ و جغرافیا نظرتان را بفرمایید.

با سلام و تشکر بنده هم از شما و سایت وزین تابناک که در انعکاس رویدادها و مسائل مهم کشور در سال های اخیر گام های خوبی را برداشته است و امید است در آینده نیز به این رسالت خطیر خود با صلابت ادامه دهد. 

در رابطه با سئوالی که جنابعالی مطرح کردید، لازم است اشاره کنم که آغاز بحث و گاهی مجادلات در خصوص مفهوم قومیت در ایران تفاوت های بنیادین آن از نظر تاریخی و جغرافیایی با قرینه های واژه شناسی آن در خارج از ایران است.

 به عبارت دیگر زمانی که شما از مفهوم قوم با معادل ethnic صحبت می کنید که عمدتاً در کشورهای آفریقایی، اروپایی و حتی بعضاً کشورهای اطراف ما مانند عراق و ترکیه مصداق دارد. این مهم ناظر بر وجود یک نوع شکاف تاریخی و هویتی بین گروه هاست که در امتداد آن این گروه ها مدام در حال جنگ و گریز و مجادله با یکدیگر بوده اند و اگر هم آن ها در قالب یک کشور ظاهر شده اند، بازهم ناظر بر وجود یک عامل خارجی مانند اراده و تصمیم نهادها و قدرت های بین المللی است.

 به همین خاطر این کشورها اساساً نمی توانند از یک امنیت پایدار و با ثبات درون جوشی برخوردار باشند. نمونه های آن را در کشورهای عراق، ترکیه و برخی کشورهای اروپایی و آفریقایی می توان مشاهده کرد که البته از شدت و ضعف هایی برخوردار است.

وقتی شما به این واقعیت در ایران مراجعه می کنید از نظر تاریخی و فرهنگی به هیچ وجه نمی توانید از یک شکاف صحبت کنید بلکه شما از یک تنوعی برخوردار هستید که از درون تاریخ و جغرافیای ایرانی جوشیده است. به همین خاطر شما به جای مجادلات و تنش های برخاسته از شکاف هویتی و اجتماعی اقوام در خارج از ایران شاهد هم نوایی و هم گرایی اقوام ایرانی در پاسداشت ایران و ایجاد حکومت های فراگیر و سراسری ایرانی بدون مداخله دادان خاستگاه های قومی و جغرافیایی این اقوام هستید.

 به طوری که در یک نگاه کوتاهی به استقرار پایتخت ها در ایران ملاحظه می کنید گروه های قومی به محض دست یافتن به قدرت و تسلط بر سراسر فلات ایران به جای تأکید بر استقرار چنین مکان هایی در مناطق جغرافیایی خود با نگاه و رویکردی راهبردی پایتخت ها را عمدتاً در نواحی داخلی ایران مستقر کردند. 

-موضوع تنوع قومی و تفاوت های زبانی همیشه دستاویزی برای بهره برداری های سیاسی بوده است. نظر شما در این رابطه چیست می توانید به برخی از نمونه های تاریخی آن اشاره کنید؟

به سوال خوبی اشاره کردید. باید عرض کنم که بیشتر آن چیزی که ما امروز تحت عنوان قوم گرایی از آن صحبت می کنیم برخاسته از دخالت قدرت های خارجی است که خب برای این امر دلایل ژئوپلیتیک و راهبردی روشنی وجود دارد که عمدتاً در قالب دسترسی به مناطق راهبردی از راه ایران، وجود منابع زیرزمینی به ویژه نفت، رقابت های منطقه ای و چالش های ایدئولوژیک را می توان نام برد.

توجه کنید در سراسر دوره ی قاجار از نظر اجتماعی شما موردی به نام درگیری های قومی مشاهده نمی کنید. البته مشاجرات قبیله ای و طایفه ای امری اجتماعی بوده که در درون خود گروه های قومی اتفاق می افتاد و موضوع آن با درگیری های قومی متفاوت است. اما با پیدایش ایدئولوژی کمونیسم و جنگ های جهانی شما از دوران فترت بعد از انقلاب مشروطه تا برآمدن پهلوی اول افرادی مثل شیخ خزعل، اسماعیل آقا سمکو در خوزستان و آذربایجان غربی را شاهد هستید که حمایت های روشنی را از انگلیس، عثمانی و حتی آمریکا را پشت سر خود داشته اند. 

نمونه و مصداق بارز این امر را در دورۀ جنگ جهانی دوم می توان مشاهده کرد. اسناد باقی مانده از رویدادهای این دوره گویای آن است که با دستور مستقیم استالین در راستای پیشبرد اهداف راهبردی و ژئوپلیتیک شوروی سابق دستور تشکیل فرقه ی دموکرات آذربایجان و کردستان داده شد. به طوری که این گروه ها پس از یک سال سرسپردگی و اجرای فرامین اربابان خارجی خود با دگرگون شدن محیط بین الملل و تغییرات موازنۀ راهبردی قدرت و البته تلاش و پشتکار برخی چهره های میهن دوست در آن عصر مانند قوام السلطنه ناکام ماندند.
چون این گروه ها دارای نفوذ و بدنه اجتماعی در درون جامعه آذری و حتی کرد نداشتند به محض خارج شدن نیروهای شوروی فروپاشیدند. هم چنین در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی وقوع نا آرامی هایی در گوشه و کنار کشور و به ویژه در کردستان رد پای قدرت های خارجی و به ویژه صدام به روشنی ملاحظه شد.

در مقطع کنونی شما ملاحظه می کنید که بسیاری از قدرت ها و کشورهایی که دارای رقابت ها و مشکلات علنی ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک با جمهوری اسلامی هستند یکی از مواردی که برای امتیازگیری و فشار از جمهوری اسلامی استفاده می کنند، حمایت های مادی، رسانه ای و حتی نظامی از چنین گروه هایی است نمونه های بارز آن را امروزه در حمایت عربستان از حزب دموکرات کردستان یا استقرار شبکه تجزیه طلب گوناز تی وی در شیکاگوی آمریکا می توان ملاحظه کرد.

-دولت یازدهم در راستای عمل به یکی از وعده های انتخاباتی خود، اقدام به تأسیس معاونت اقوام کرد. لطفاً در مورد این اقدام دولت و دستاوردهای آن پس از گذشت سه سال از اجرایی شدن آن نظرتان را بفرمایید.

به نظر بنده جدا از تلاش ها و اقدامات خوب دولت برای ساماندهی عرصه اقتصادی و حل مسئله هسته ای یکی از نکات تاریک و غیرقابل قبول کارنامه دولت در حوزه مباحث قومیتی است. بنده معتقدم ورود دولت به این حوزه کاملاً امری انتخاباتی و ابزاری بود و شاید رهبران و مدیران کلان دولت کنونی مشاوران خوبی در این حوره نداشتند زیرا این تصورکه دادن شعارهای که ناظر بر تحریک و دامن زدن به مسائل قومی است رأی آوری چندانی برای آنها نخواهد داشت.

به نظر می رسد جنس نیاز و مطالبه توده غالب مردم مناطق مختلف کشور با بقیه مناطق کشور تفوت چندانی ندارد و عبارتند از: برقراری عدالت، مبارزه با فساد افسارگسیخته، حل مشکلات اقتصادی، تأمین منافع ملی در جهان ژئوپلیتیک به شدت دگرگون شونده ولی شوربختانه ملاحظه می شود شعارهایی مانند ایجاد فرهنگستان زبان های قومی و تفسیرهای نادرست و ناقص از اصل 15 قانون اساسی بعضاً از سوی سطوح مختلف دولت مطرح می شود غافل از این که این امر نمی تواند در رأس اولویت های جامعه و کشور باشد.
در حالی دولتمردان در پیگیری این امور دچار یک نوع سرگردانی میان ترجیح منافع ملی با کسب رأی و تحریک نیازهای کاذب قومی هستند که به نظر در آینده این امور سودی به حال کشور نخواهد داشت و اتفاقاً بلکه برعکس ممکن است  عاملی برای ایجاد ناامنی داخلی باشد.

-آقای دکتر برخی مفاهیم کلیدی مدیریت سیاسی کشور مثل امنیت، منافع ملی، عدالت فضایی، وحدت ملی و ... به شدت با مقولۀ اقوام و گروه های زبانی گره خورده است. بفرمایید چگونه می توان هم راستا با تأمین مفاهیم کلیدی اشاره شده، به منافع و نیازهای گروه های قومی زبانی نیز توجه کرد؟

پاسخ به این سئوال شما را باید در سئوال اول جستجو کرد. به رغم تلاش نیروهای قوم گرا و تجزیه طلب و در امتداد آن تلاش آگاهانه یا ناآگاهانه برخی نخبگان سیاسی تمایزهای فاحش و عمیقی میان منافع مناطق و گروه های قومی با منافع و اهداف سراسری و کلان ملی وجود ندارد. مشکلات موجود در گوشه و کنار کشور عمدتاً ناظر بر در اولویت نبودن منافع ملی، ناکارآمدی در دست یابی به توسعه ملی، فساد شبکه ای، کاهش سطح و عمق خودآگاهی ملی به ویژه در مناطق حاشیه ای است. 

بنابراین اگر گروه ها و جریان های سیاسی بتوانند، مسائل کلان را در چارچوب آمایش سرزمینی کشور و درک عمیق موقعیت ژئوپلیتیکی با رویکردی عدالت محورانه  پیش ببرند، غالب مشکلات کشور قابل حل و فصل است. 

از آن سو خرد کردن مسائل کشور به مناطق و نواحی قومی که ریشه در ناکارآمدی مدیران در حل مسائل کشور و دادن آدرس غلط به توده مردم دارد، ناشی از آن است که مدیران در حل مسائل کلان کشور ناتوان هستند و سعی می کنند مردم را با مباحث قومی و محلی سرگرم کرده و از مسئولیت اصلی خود شانه خالی کنند.

قدرت طلبی برخی از نخبگان محلی، عامل دیگری در پرداختن به مسائل قومی در کشور است. آنها فکر می کنند با دامن زدن به مباحث محلی، منطقه ای و قومی می توانند قدرت چانه زنی خود را در دستیابی به مناصب بالاتر قدرت و حکومت با تکیه بر بسیج گروه های قومی افزایش دهند.آنها نیز بر این گمانند که با مشغول کردن توده ها به اموری غیرواقعی می توانند از آن ها در راستای کسب قدرت استفاده کنند.

عامل دیگری در پرداختن به مسائل قومی، تحرکات گروه های تجزیه طلب است. آنها تلاش می کنند با ابداع و تولید تقاضاهای نامربوط و ساختار شکنانه در فضای مجازی و رسانه های مختلف نوع نگاه و ذائقۀ سیاسی و اجتماعی مردم نواحی قومی را تغییر و هدایت کنند که البته گاهی با اقدامات دستۀ دوم اقداماتشان هم پوشانی پیدا می کند.

-برخی معتقدند پرداختن به مسئلۀ اقوام وگروه های زبانی و دادن آزادی های ویژه به آن ها مثل حق تدریس زبان مادری، تأسیس فراکسیون همنام و... برای آن ها زمینه تحقق مردم سالاری حقیقی و دخالت دادن خواست و اراده ملت در حاکمیت را فراهم می کند، نظر شما در این باره چیست؟

این نکته ای که شما اشاره می کنید از چند زاویه قابل بحث است. آنها بنا را بر این می گذارند که مسیر مردم سالاری در ایران از مسیر توجه به شاخصه های قوم های محلی عبور می کند. این گروه از نحله فکری چند فرهنگ گرایی به موضوعاتی مثل دموکراسی و توسعه و آزادی نگاه می کنند البته این امر ممکن است در مکان های جغرافیایی و تاریخی مختلف پیامدهای متفاوتی داشته باشد. 

امروزه بسیاری از سیاسیون و دانشگاهیان بر مبنای تحولاتی که در عرصۀ سیاسی و فرهنگی مخصوصاً کشورهای اروپایی اتفاق می افتد، چند فرهنگ گرایی را امری شکست خورده می دانند اشاره هایی که کامرون نخست وزیر پیشین انگلیس یا مرکل صدراعظم آلمان در شکست چند فرهنگ گرایی در کشورهایشان داشته اند، گواه روشنی بر این مدعاست که این سیاست نتوانسته در تأمین امنیت و ایجاد جامعه ای هم دل و هم نوا به کشورها کمک کند.

 از سوی دیگر گروهی تحقق مقوله هایی مثل آزادی، توسعه، دموکراسی و عدالت و این گونه مسائل را از زاویۀ پرداختن و کانون توجه قرار دادن افراد پیگیری می کنند، یعنی معتقدند که حکومت ها باید آزادی، عدالت و شایسته سالاری را در رابطه با افراد جست و جو کنند نه گروه ها و در رابطه با تنوع و مسائل قومی هم حکومت ها باید دخالت های مثبت یا منفی انجام بدهند و این گونه مسائل در درون خود جوامع مذهبی، زبانی و قومی به صورت غیررسمی پیگیری شود و دولت هم ممانعتی برای آن ها ایجاد نکند.

 حال در رابطه با ایران به نظر می رسد که بسیاری از شاخصه های فرهنگی و مسائل زبانی و حتی مذهبی در کشور که حتی از طرف سیاست گذاران حکومتی محقق شده است، نمونه بارز آن را می توان در چاپ انبوهی از کتب و نشریات به زبان قومی و وجود شبکه های استانی به زبان محلی و... مشاهده کرد.

ولی در رابطه با بحث آموزش چند نکته باید مورد توجه باشد. نخست این که در قانون اساسی به بحث آموزش ادبیات زبان های محلی اشاره شده است نه زبان های محلی که این از نظر حقوقی بار معنایی متفاوتی دارد. دومین مسئله اشاره قانون اساسی به آزاد بودن این امر است نه اجباری بودن آن  که یعنی در واقع دولت هیچ الزامی به پیگیری آن ندارد.

 سومین نکته این که حدود این امر از نظر جغرافیایی و محلی تا کجا خواهد بود؟ اگر بنا بر زبان های محلی باشد اکثر شهرها و مناطق ایران دارای زبان های محلی و خاص خود هستند در صورت اجرای آن در چند منطقه خاص آیا انبوهی از تقاضاها از سوی شهرها و نواحی کشور در این مورد مطرح نخواهد شد؟ بدیهی است که دولت در شرایط موجود امکانات مادی لازم را در این رابطه نخواهد داشت. لذا عدم پاسخ به چنین درخواست هایی موجب نارضایتی و سیاسی شدن زبان در نواحی گوناگون کشور خواهد شد. و به اصطلاح کشور را از چاله به چاه خواهد انداخت.

-همان طور که می دانید 100 نمایندۀ آذری زبان مجلس دهم در اقدامی پر حاشیه فراکسیون مناطق آذری زبان را در مجلس تصویب کردند و هدف از آن را رسیدگی به مطالبات همه گستره فضایی کشور معرفی کردند، به نظر شما این اقدام می تواند به اهداف مورد نظر برسد؟

همان طور که بیان کردید این اقوام نماینگان  مجلس بسیار پرحاشیه و شبهه انگیز بود و سئوال های زیادی را در ذهن دلسوزان کشور ایجاد کرد. مهم ترین سوالی که مطرح بود این بود که آیا نمایندگان محترمی که پیگیر ایجاد این فراکسیون بودند وظیفه و مأموریتشان یافتن و پیگیری مشکلات همۀ کسانی است که به لهجه های مختف صحبت می کنند یا آن که آن ها بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی مسئول پیگیری و اصلاح امور کشور در حالت کلان کشور در نهاد مهم قانون گذاری است؟

 هم چنین باید پرسید آیا مشکلات و دغدغه های کسی که در شهرهای تبریز، اردبیل، ارومیه ساکن است با دغدغه ها و نیازمندی های کسی که در فیروزآباد فارس یا قوچان ساکن است متفاوت یا خیر؟

شبهه دیگری که در این امر وجود داشت این بود که افرادی در خارج از مجلس مدعی کمک فکری و سوق دادن برخی از نمایندگان محترم به سمت تشکیل این فراکسیون هستند، دارای سوابق امنیتی و پیشینه قوم گرایانه هستند و به هیچ وجه صلاحیت اثرگذاری بر نمایندگان مجلس را ندارند. 

جدا از آن سال هاست که جریانی به نام پان ترکسیم داعیه هایی را در رابطه با مناطق آذری نشین شمال غرب ایران مطرح می کند که از نظر تاریخی جریانی مشکوک و البته ساخته و پرداخته دست استعمار است.

 دال مرکزی این جریان تشکیل کشوری است که مردمان آن به یکی از شاخه زبان های ترکی صحبت می کنند. از این رو تشکیل فراکسیونی بر مبنای زبان ترکی با جمع آوری همه کسانی که در اقصی نقاط کشور به زبان ترکی صحبت می کنند این شائبه را ایجاد می کند که آیا سایه ای از پان ترکسیم بر فکر و عمل نمایندگان محترم افتاده است؟ 

برخی معتقدند در راستای تئوری ابزارگرایی و استفاده ابزاری از جریان های قومی برای تأمین منافع و حس قدرت طلبی نخبگان عامل اصلی دامن زدن و بسیج توده های قومی است و در این اقدام نیز به نظر می رسد برخی از نماینگان مجلس به فکر سازماندهی و هدایت نیروهای مجلس در ورای جناح بندی های سیاسی و حتی تنوعات جغرافیایی برای دستیابی به مناصب بالاتر قدرت در مجلس و حتی انتخابات پیش روی ریاست جمهوری هستند.

با این توضیحات به نظر می رسد اعمال نفوذهای خارج از مجلس قدرت طلبی برخی از افراد و به حاشیه راندن منافع و امنیت ملی و تقلیل آن به سطح قبیله گرایی های نوین در پی تبدیل تنوع زبانی و مذهبی در کشور و شکاف های اجتماعی است و این به معنی خدشه دار نمودن همبستگی ملی و مهم تر از همه خیانتی به تاریخ باشکوه آذربایجان در صیانت و جان فشانی آن ها در راه استقلال عظمت و پایداری ایران است.

-تأسیس فراکسیون مناطق آذری زبانان چه اثراتی بر مفهوم دولت ملت و عدالت قضایی خواهد گذاشت و آیا ارادۀ دیگر گروه های زبانی برای تاسیس فراکسیون مشابه باعث ایجاد تشدید اختلاف های درونی در سطح حاکمیت و انتقال آن به سطح جامعه نخواهد شد؟

شاید مهم ترین تهدید این موضوع هم چنان که در بالا هم اشاره شد بسترسازی برای تضاد و منازعات قومی در داخل کشور باشد. تجربه کشورهای اطراف ما در لبنان در عراق در سوریه گواهی بر آفت های چنین پدیده ای در اقتدار و امنیت کشورها و حکومت ها است. با آن که تاریخ و واقعیت های اجتماعی ما با کشورهای یاد شده کاملاً متفاوت است ولی اقداماتی این چنینی در کنار هجمه بزرگ رسانه ای و فرهنگی کشورهای دیگر می تواند در تولید شکاف های اجتماعی مصنوعی در ایران موثر افتد و همبستگی و همنوایی تاریخی موجود در کشور را تبدیل به رقابت و حتی تخاصم کند.

شواهد این امر از الان پیداست به طوری که گروه های مختلف زبانی و زمزمه های را مبنی بر تشکیل فراکسیون های مشابه مطرح کرده اند. بدیهی ست در چنین فضایی آن چه که فراموش می شود منافع کلان ملی و جایگزینی آن با منافع محلی و قومی است خروجی چنین امری ناامنی توسعه نیافتگی و بسترسازی برای دخالت قدرت های بیگانه و رقباری ژئوپلیتیک در داخل کشور است. 

-با تشکر، در پایان اگر موضوعی به نظر شما در گفت و گو از قلم افتاد، لطفاً به آن اشاره کنید.

در پایان باید بیان کنم که راه حل مشکلات کشور نه از مجرای قدرت طلبی شخصی جناح بازی و محلی گرایی بلکه توجه به منافع و همبستگی ملی و داشتن درک بینش تاریخی و ژئوپلیتیک از روند امنیت و توسعۀ ملی در ابعاد داخلی و خارجی آن است. ملت ایران باید به این باور برسند که حاکمان کشور در همۀ سطوح در پی توسعه، عدالت و امنیت ملی در تمام ابعاد آن هستند.

سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر