بازدید 2427
عبدالله رمضان‌زاده در گفت‌وگوی مشروح با «تابناك»:

آماده گفت‌وگو با اصولگرایان برای حل مشکلات هستیم/ هنوز به فتح سنگر به سنگر معتقدیم/ می‌خواستیم جلوی تجمعات خیابانی 88 را بگیریم/ با کروبی اختلاف نظر داشتیم/ دولت گذشته فاجعه تاریخی بود/ روحانی تیم یکدست و منسجمی ندارد/ خاتمی، رهبری را دلسوزترین فرد در کشور می‌داند/ انتقاد سخنگوی دولت اصلاحات از سخنگوی دولت تدبیر

کد خبر: ۶۵۳۵۴۰
تاریخ انتشار: ۱۵ دی ۱۳۹۵ - ۱۶:۴۰ 04 January 2017
سخنگوي دولت اصلاحات، نتيجه تجربه حاصل از انتخابات 84 را روي آوري به «حسن روحاني» در انتخابات 92 مي‌داند. نتيجه‌اي كه «عبدالله رمضان‌زاده» با واژه «پختگي» از آن ياد مي‌كند، عامل اصلي تغيير روش اصلاح‌طلبان را هم همین موضوع می داند. او كه از عدم پذيرش دغدغه‌هاي طرف مقابل مي‌گويد و ناديده گرفتن آنان را يكي از دلايل ايجاد مشكلات دو جناح سياسي كشور مي‌داند، اكنون از طرف اصلاح طلبان اعلام مي‌كند كه آماده گفت‌وگو هستند. 

خبرنگار «تابناك» در گفت و گویی مشروح با «عبدالله رمضان‌زاده» از انتخابات 84 شروع كرده؛ همان سالي كه اصلاح طلبان بزرگترين صدمه را از عدم وحدت خود خوردند. او معتقد است: «آنقدر آقای هاشمی به انتخاب شدنشان مطمئن بودند که حاضر نبودند با کسی در مورد ائتلاف مذاکره کنند. آقای کروبی هم معتقد بودند که اصلاح طلبان با او خوش رفتاری نکردند و از دست آنان عصبانی بودند. مجموعه نیروهای پیشروتر اصلاح طلبان مانده بودند که چه کار کنند. یعنی نه می شد با آقای کروبی ائتلاف کرد؛ چون آقای هاشمی زیر بار نمی رفت و نه می شد با آقای هاشمی ائتلاف کرد؛ چون آقای کروبی معتقد بود که این کار غیر ممکن است، برای همین آنها هم کاندیدای خودشان را داشتند. کاندیدایی هم این وسط برای اصلاح طلبان تراشیده شد.» 

رمضان‌زاده درباره انتخابات سال 88 هم حرف‌هاي زيادي براي گفتن دارد، اما خودش خيلي از آنها را مصلحت نمي‌داند تا تنها به اين جمله اكتفا كند كه «اگر ما بازداشت نمي‌شديم، هيچوقت آن وقايع پيش نمي‌آمد». سخنگوي دولت اصلاحات با ورود به بحث انتخابات رياست جمهوری دوازدهم، با تاكيد بر حمايت دوباره از حسن روحاني، آنقدر از عدم وحدت اصولگرايان مطمئن است كه مي‌گويد: روحاني «بدون رقيب» در انتخابات پيروز مي‌شود. 

مشروح گفت‌و‌گوي «تابناك» با عبدالله رمضانزاده سخنگوي دولت اصلاحات را در ادامه مي‌خوانيد:

*برای ارزیابی تحرکات اصلاح طلبان در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، و مسائلی که در خصوص معرفی یک فرد دیگری در کنار آقای روحانی برای حضور در این رقابت مطرح است، بهتر است که از سال 84 شروع کنیم. سالی که اصلاح طلبان با چند کاندیدا وارد عرصه انتخابات شدند. چه شد که اصلاح طلبان در آن سال نتوانستند به وحدت برسند و با چند کاندیدا تا پایان رقابت راه را ادامه دادند و زمانی متوجه اشتباه خود شدند که انتخابات به دور دوم کشیده شده بود و عملا همه چیز را از دست رفته دیدند؟

- سال 84، وضعیت به گونه ای متفاوت بود و نمی شود شرایط آن روز را با الان مقایسه کرد. آن روزها آقای هاشمی خودشان را اصلاح طلب نمی دانستند و یک مسیر جدایی را برای خود در نظر گرفته و در آن چارچوب حرکت می کردند. آنقدر آقای هاشمی به انتخاب شدنشان مطمئن بودند که حاضر نبودند با کسی در مورد ائتلاف مذاکره کنند. آقای کروبی هم معتقد بودند که اصلاح طلبان با او خوش رفتاری نکردند و از دست آنان عصبانی بودند. مجموعه نیروهای پیشروتر اصلاح طلبان مانده بودند که چه کار کنند. 

نه می شد با آقای کروبی ائتلاف کرد چون آقای هاشمی زیر بار نمی رفت و نه می شد با آقای هاشمی ائتلاف کرد چون آقای کروبی معتقد بود که این کار غیر ممکن است برای همین آنها هم کاندیدای خودشان را داشتند. کاندیدایی هم این وسط برای اصلاح طلبان تراشیده شد که البته خیلی مایل نیستم اسمش را ذکر کنم. این مجموعه اتفاقاتی بود که رخ داد. می خواهم بگویم که شرایط سیاسی، اجتماعی و نوع فعالیت نیروهای سیاسی بگونه ای بود که امکان ائتلاف وجود نداشت و هرکدام فکر می کردند به تنهایی توان پیروزی را دارند. 

ما نیازمند یک تجربه بودیم و آن تجربه در سال 84 اتفاق افتاد. این نکته را هم لازم می دانم که اشاره کنم، ما در جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و نیروهای پیشروی دانشجویی، با کمبود شدید منابع مالی روبه رو بودیم و این می تواند یکی از دلایل شکست ما محسوب شود که خیلی کم به آن پرداخته شده است. ما در 100 شهر از 400 شهر کشور ستاد نداشتیم. شما تصور کنید که ما حتی اگر از هرکدام از این 100 شهر 5 هزار رای هم می آوردیم، نفر دوم انتخابات می شدیم و به مرحله دوم می رفتیم. در مرحله دوم رقابت ما با آقای احمدی نژاد معنادارتر بود تا رقابت آقای هاشمی با احمدی نژاد؛ بنابراین آن یک تجربه ای بود که در شرایط خاصی پیش آمد و همه باید همیشه به یاد داشته باشند که امکان پیروزی در شرایطی که اختلاف وجود دارد، امکانپذیر نیست. 

* مگر حلقه وصل اصلاحات در آن روزها آقای خاتمی نبود تا از وقوع چنین اتفاقی جلوگیری کند؟

- نه؛ طبیعتا آقای کروبی بطور مستقل از اصلاح طلبان عمل کرده بودند، آقای معین هم هرچند با نیروهایی کار می کردند که آنها از آقای خاتمی حرف شنوی داشتند؛ اما خودشان با دلخوری از کابینه خاتمی استعفا داده بودند. یعنی شرایط برای انسجام اصلاح طلبان مهیا نبود و هرکدام گلایه های خاصی از همدیگر داشتند که این گلایه ها را در برابر مساله ای مهمتر که انتخابات بود فدا نکرده بودند؛ بنابراین هرکس به دنبال راه خودش رفت که منجر به شکست شد.

*و همين شكست اصلاح طلبان را در دور دوم انتخابات به سمت هاشمی رفسنجانی سوق داد؟

- البته آقای هاشمی این درخواست را از ما نداشت. ما برای جلوگیری از پیروزی آقای احمدی نژاد از طرفداران آقای معین دعوت کردیم که به ایشان رای بدهند. که این دعوت هم خیلی مقبول نیفتاد.

*چرا نتوانست مقبول بیفتد؟ خیلی از اصلاح طلبان در آن زمان معتقد بودند هرکسی از سوی خاتمی و جریان سیاسی وابسته به او حمایت شود، می تواند برنده انتخابات باشد؟

- آقای هاشمی امروز با هاشمی 84 خیلی متفاوت است. مواضع هاشمی امروز با هاشمی 84 متفاوت است. خیلی ها حاضر نبودند زیر بار رای دادن به هاشمی بروند. در انتخابات دور قبل از آن هم، باز کسی از اصلاح طلبان حاضر نشد که هاشمی را در لیست خود قرار دهند. آقای هاشمی در انتخابات مجلس ششم خود را در لیست انتخاباتی جامعه روحانیت مبارز قرار دادند و حاضر نشدند از آن لیست جدا شوند. بالاخره اتخاذ این مواضع کاری کرد که مردم و بخصوص نیروهای جوانتر حاضر نشدند زیر بار رای دادن و رای جمع کردن برای هاشمی بروند. علیرغم اینکه کار کشته ترین افراد در سیاست به حمایت از هاشمی دعوت کردند، اما این دعوت خیلی مقبول واقع نشد. 

*واقعا دیدگاه مردم نسبت به آقای هاشمی  نسبت به شرایط امروز تا این اندازه متفاوت تر بود؟

- کاملا؛ کاملا آقای هاشمی امروز با هاشمی آن روز از نظر افکار عمومی متفاوت است. ممکن است که خود ایشان مدعی باشند که هیچ تغییری نکرده اند؛ ولی واقعیت این است که افکار عمومی آن روز یک نوع به هاشمی نگاه می کرد و امروز یک نوع دیگر. آن روز هنوز هاشمی مواضع خود را در برابر آقای فلاحیان وزیر اطلاعات خود، روشن نکرده بود. حتی موضع خود را در رابطه با جامعه روحانیت مبارز مشخص نکرده بود. همه اینها باعث می شد که نیروهای پیشروی اصلاح طلب حاضر نشوند که زیر بار رای جمع کردن برای هاشمی بروند.

*اصلاح طلبان هم نیروهای تندرویی را به خود دیدند. در اتفاقاتی که در سال 84 رخ داد نقش این نیروها را تا چه اندازه موثر می دانید. حتي مشاهده کردیم که برخی از آنان پروژه عبور از خاتمی را کلید زده بودند.

- منظور از اصلاح طلب کیست؟ این تعبیر باید روشن شود. به تعبیر آقای حجاریان اصلاح طلبان یک بین العباسین بودند، از «عباس عبدی» تا «عباس دوزدوزانی». تفکرات متفاوتی در آن جا وجود داشت. بخشی از اصلاح طلبان نیروهای جوانتر بودند که خواهان اصلاحات تندتری بودند. اینها در جلسه آخر آقای خاتمی در دانشگاه هم علیه ایشان شعار دادند. 

* پس آنهایی که در دانشگاه تهران علیه آقای خاتمی شعار دادند، اصلاح طلب بودند؟

- دانشجویان تندرو بودند. ببینید اصلاح طلب به معنای وابسته به گروههای اصلاح طلب نبودند. وابسته به جنبش دانشجویی بودند و در واقع با گروه پیشروی اصلاح طلب ارتباط نزدیکی نداشتند و اینها نیروهای اصلاح طلب را سازشکار می دانستند و خواهان اقداماتی فراتر از اقدامات آقای خاتمی بودند. آقای خاتمی از ناحیه هیچکدام از اصلاح طلبانی که شناخته شده هستند، کنار گذاشته نشدند و کسی قصد عبور از ایشان را نداشت. فتح سنگر به سنگر هم اگر از سوی حجاریان مطرح شده به این معنی است که قدم به قدم و تدریجی اصلاحات باید اتفاق بیفتد. این حرف امروز ما هم هست. اصلاحات باید تدریجی اتفاق بیفتد و اصلاحات یکباره یعنی انقلاب و کسی به دنبال انقلاب نیست. بنابراین فتح سنگر به سنگر به معنای سنگر جنگی نیست به معنای قدم های تدریجی برای جلو بردن اهداف اصلاح طلبان است. 

*در این 11 سال (از سال 84 تاکنون)  اهداف اصلاح طلبان فراز و نشیب زیادی داشته الان اصلاح طلبان دقیقا کجا ایستاده اند؟

- اهداف تغییر نکرده است. اهداف ما حرکت تدریجی در چارچوب قانون اساسی برای اصلاح امور و بهبود وضعیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور و با بکارگیری روش های مدنی است. هیچکدام از این ها تغییر نکرده، اما روش ها متفاوت شده و البته نیروی طرف مقابل هم متفاوت شده است. فشارها سنگین تر شده و به تعبیر آقای تاجزاده آنچیزی که ما می توانیم امروز بگوییم این است که ما پخته تر از گذشته می توانیم عمل کنیم. اما اهداف فرقی نکرده است. 

ما همیشه در چارچوب نظام و قانون اساسی قصد فعالیت داشتیم و آن مسیر را تا امروز هم ادامه دادیم. فراز و نشیب ها مربوط می شود به میزان فشاری که به ما وارد شده و میزان تنگناهایی که برای ما ایجاد شده، اما با این حال ما توانستیم خودمان را با شرایط مختلف تطبیق بدهیم. پس اهداف تغییر نکرده و حرکت باید آرام، تدریجی، مدنی و قانونی و بدور از خشونت و در چارچوب اهداف نظام باشد. 

*اما با همه تلاش ها نتوانستید...

- ببینید اینکه نتوانستیم درست است، اما ما تلاش خود را کرده ایم. بعضی وقت ها با مانع روبه رو شدیم. بعضی وقت ها کم کاری کردیم و بعضی وقت ها فضا فراهم بوده و اهداف خود را به دست آوردیم. حرگت ما رو به جلو و با گسترش دامنه طرفداران بوده است. ماپیروزی آقای روحانی را توانایی خود می دانیم.

*کم کاری ها کجا بوده؟

- کمتر نشستیم تا با رقبا صحبت کنیم و دیگر اینکه کمتر سعی کردیم نگرانی های طرف مقابل را برطرف کنیم. طرف مقابل ما یکسری نگرانی ها از رفتار ما داشت که از نظر ما بیجا بوده و چون اهمیتی به آن نمی دادیم خیلی هم به آن توجه نکردیم. باید توجه می کردیم و بیشتر با طرف مقابل به گفت وگو می نشستیم. امروز پیشنهاد آقای خاتمی مبنی بر گفت و گوی همه جناح ها ناشی از همین پختگی امروز است. 

*الان که به پختگی رسیده اید برای گفت و گو با سایر جناح ها تلاش کرده اید؟ 

- ببینید همین که آقای روحانی آمده به سمت اصلاح طلبان، همین که آقای ناطق نوری مواضع معتدلی می گیرند و همینکه شعارهای تند مربوط فقط به عده معدودی وابسته به یک جریان خاص محدود شده که از نظر جامعه افراطی نامیده می شوند، این نشان می دهد که اهداف خود را پیش برده ایم و گفت و گوهایمان نتیجه داده است. 

*بعد از شکست ناشی از عدم وحدت اصلاح طلبان، آنان یک چهار سالی را فرصت داشتند. ولی باز هم با دو کاندیدا وارد میدان شدند، چرا؟

-ما سر شیوه های اجرایی با آقای کروبی اختلاف نظر داشتیم. یعنی در اجرای برنامه های اصلاح طلبان با او اختلاف نظر داشتیم. ما در مورد برنامه های اقتصادی هم با او اختلاف نظر داشتیم. تا زمانی که آقای کروبی از حصر بیرون نیامدند، راجع به آن صحبت نمی کنم و نقدی را راجع به مواضع ایشان ندارم. وقتی کسی حضور ندارد و نمی تواند از خود دفاع کند نامردی است که راجع به او نقدی را مطرح کنیم. نقد وقتی معنا دارد که فرد آزاد باشد و بتواند از خود دفاع کند؛ بنابراین ما نقدی به آقای کروبی نداریم. 

*به حوادث پس از انتخابات 88 قصد ورود ندارم اما فقط یک سوالی که مطرح می شود این است که آیا واقعا اصلاح طلبان سعی داشتند ماجرا به سمت حادثه کشیده نشود؟

- من نمی دانم چقدر صلاح است که این مسائل مطرح شود یا نه. چون مایل نیستیم فضای سیاسی دو قطبی بر کشور حاکم شود. اما من پیشنهادی که در شب قبل از دستگیری در شورای مرکزی مشارکت مطرح کردم را اینجا می گویم. به رییس جلسه که آقای میردامادی بود، گفتم که آقای میردامادی احتمال حضور مردم در خیابان ها وجود دارد و ما باید سعی کنیم که این فضا آرام شود و کسی در خیابان ها نیاید. سعی کنیم مجوز بگیریم و در محیط سر بسته مردم را گرد هم جمع کنیم تا نظرات خود را بیان کنند. این آن بنایی بود که ما در سال 88 دنبال آن بودیم و هنوز هم معتقدیم که باید در مورد حوادث آن سال و راجع به اتفاقاتی که افتاد گفت و گو کرد.

 اما با بازداشت ما این تصمیمات اجرایی نشد. بنای ما بر رفتار مدنی بود و قانونی. یعنی هیچ کاری را که خلاف مقررات کشور باشد انجام ندهیم. در آن شرایط اگر ما بودیم باز هم درخواست مجوز را می کردیم. حتی این جمله من هم در آن شب وجود دارد که ما درخواست مجوز می کنیم اگر هم ندادند خب ما تکلیف خود را انجام داده ایم. این همان جمله ای است که در شب 23 خرداد گفتم. بنابراین ما دنبال روش های مدنی و قانونی بودیم و هنوز هم اصرار داریم که آن روش ها جواب می داد و حتی می توانستیم از همه اتفاقاتی که در سال 88 افتاد جلوگیری کنیم. اما اتفاق دیگری رخ داد. 

ما تلاش خود را برای رای اوری مهندس موسوی کردیم چون معتقد بودیم بهترین مسیر برای اصلاح امور در میان کاندیداهای موجود را آقای موسوی ترسیم کردند. من در هفتاد و دو شهر برای مهندس موسوی تبلیغ کرده بودم. هیچ حرفی نداشتم جز دعوت کردن مردم به رای دادن به موسوی. چون ادامه دولت احمدی نژاد را فاجعه برای کشور می دانستیم. من به این جمله آقای رضایی اشاره می کنم که خود کاندیدای آن انتخابات بودند. ایشان گفتند که «کشور در استانه سقوط قرار دارد.» خب ما برای جلوگیری از سقوط کشور تلاش مان را کردیم که نتیجه نداد.  بعدش هم به دلیل همین تلاش بازداشت شدیم!

دولت گذشته واقعا فاجعه تاریخی بود. من تصور نمی کنم که در 200 سال گذشته چنین ضربه ای به کشور وارد آمده باشد. واقعا بعد از دولت شاه سلطان حسینی صفوی ضربه ای به سنگینی دولت احمدی نژاد نخورده ایم. 

*پس با منع احمدی نژاد از ورود به انتخابات خوشالید؟ فکر می کنید اگر ایشان در انتخابات آینده شرکت می کرد می توانست باز هم به عنوان رییس جمهور انتخاب شود؟ چون خیلی ها معتقدند ایشان همچنان پایگاه اجتماعی خود را حفظ کرده است.

- من برخلاف نظر خیلی ها معتقدم که آقای احمدی نژاد باید می آمد. البته حتما رهبری تدبیری را اندیشیده اند و مصالحی را در نظر گرفته اند. اما بالاخره باید یک روزی روشن شود که این مسیر غلط بود. باید روشن شود که این مسیر حداقل برای اقتصاد معیشتی ایران فاجعه بار بود. یعنی باید روشن شود ضریب جینی که نشان دهنده فاصله بین طبقات غنی و فقیر است در دولت احمدی نژاد افزایش پیدا کرده است. فقرا فقیرتر و اغنیا غنی تر شدند. احمدی نژاد باید می آمد و مورد نقد قرار می گرفت آنوقت معلوم می شد که چقدر رای دارد. 

من از کسانی بودم که خود چند بار آقای احمدی نژاد را دعوت به شرکت در انتخابات کردم و معتقدم که بالاخره باید در جامعه این تکلیف را مشخص کنیم که آیا مردم می خواهند آن مسیر را ادامه دهند یا نمی خواهد. مشکل دموکراسی این است که اگر بخواهند ادامه دهند باید اجازه دهیم ادامه پیدا کند تا وقتی که معلوم شود با شعارهای اینگونه چرخ اقتصاد کشور نخواهد چرخید. باید بالاخره احمدی نژاد می آمد و جواب هدر رفت 800 میلیارد دلار درآمد نفتی را می داد  می گفت که این پولها کجا رفته؟ در برنامه چهارم توسعه قرار بود دولت سالانه 15 میلیارد دلار درآمد نفتی را مصرف کند و نرخ رشد اقتصادی 8 درصد را طبق سند چشم انداز توسعه داشته باشد. این نرخ هشت درصد برای این بود که سالی یک میلیون شغل ایجاد شود و اگر ایجاد می شد تازه نرخ بیکاری در حد همان سال 81 و 82 باقی می ماند.

احمدی نژاد سالی صد میلیارد دلار درآمد نفت را مصرف کرده شاید هم بیشتر، ولی نرخ رشد اقتصادی منفی بوده این یعنی نرخ بیکاری افزایش پیدا کرده بود. بالاخره یک روزی باید یکی بیاید و بگوید که ان پولها کجا مصرف شده و حضور او در انتخابات این فرصت را فراهم می آورد که بیاید و جوابگو باشد.

*همین سوالات کم و بیش در مناظرات انتخاباتی سال 88 مگر پرسیده نشد؟

- سال 88 خیلی متفاوت بود. همین چند روز پیش آقای نیلی مشاور ریس جمهور در برنامه تلویزیونی حضور یافت و گفت در دولت گذشته میزان اشتغال تغییر نکرده است. می دانید یعنی چه؟ این یعنی صفر! ما سوال اساسی مان از احمدی نژاد و همه هواداران احمدی نژاد و همه کسانی که معتقدند باید به ریاست جمهوری باز می گشت این است که 800 میلیارد دلار درآمد نفت کجا هزینه شد؟ قانون بودجه کشور و نحوه مصارف آن کاملا مشخص است. این پول کجاست. اینکه امروز می گویند اقتصاد نمی چرخد و نرخ بیکاری زیاد است، چرا ریشه یابی نمی کنند؟ ما اگر در هشت سال دولت احمدی نژاد سالی 500 هزار شغل ایجاد می کردیم الان بیکاری نداشتیم. انباشت بیکاری و عقب ماندگی صنعتی و آن مواضع خارجی افتضاحی که ایشان داشتند، همه باید مورد پرسش قرار بگیرد. 

من لفظ افتضاح را بکار می برم تا معلوم شود که واقعا چه بر کشور گذشته. ما تقریبا در دنیا همه کشورها را از دست داده بودیم. یکی از اصولگرایان همین چند روز گذشته گفتند که حتی در مسائل سوریه هم احمدی نژاد با رهبری هم موضع نبوده است. او حتی سوریه را هم نمی توانسته برای ایران نگه دارد. تنها رابطه خود با ونزوئلا را افزایش داد. من فکر می کنم که انتخابات فرصت خوبی بوده برای پرسش ما و پاسخ او. منتهی این تدبیر رهبری که جامعه نباید دو قطبی شود، یک مصلحت اندیشی مناسبی بوده است.

*به مشکلات دولت گذشته اشاره کردید و چه خوب است که به مشکلات این دولت و دولت آقای خاتمی هم بپردازیم. آنچه که وجه مشترک این دو دولت است صف طویلی از مخالفان است. هرچند مشکلاتی که خاتمی با آن روبه رو بوده بسیار پیچیده تر از مشکلات دولت روحانی است اما آنچه که تفاوت ها را بین دو رییس دولت عیان می کند، نحوه برخورد آنها با مخالفان است. حسن روحانی به تنهایی بار همه پاسخگویی ها را به دوش می کشد اما خاتمی اصلا وارد بحث و پاسخ دادن به منتقدان و مخالفان نمی شد. 

- من پایه مقایسه را بین دولت ها قرار می دهم. فرق دولت روحانی با دولت خاتمی این است که خاتمی یک تیم منسجم در اختیار داشت. مجموعه ای از نیروهایی که از نظر فکری بسیار با خاتمی نزدیک بودند، ایشان را قبول داشتند و از ایشان دفاع می کردند. یعنی اگر موضعی علیه خاتمی گرفته می شد از صد نقطه از او دفاع می شد. آقای روحانی اما این تیم منسجم و یکدست را ندارد؛ بنابراین خود مجبور است از خود دفاع کند. همین است که سبب می شود گاهی وقت ها مواضع تندی بگیرد در حالیکه رییس جمهور نباید اینقدر تند شود. روحانی باید یک تیم منسجم و هم فکر برای خود ایجاد کند. ساختار حزب اعتدال و توسعه ساختاری نیست که بتواند از پس این کار بربیاید. نیروهای کارکشته ندارد و حتی گاهی وقت ها اشتباهات استراتژیکی هم مرتکب می شود. بنابراین روحانی تنها ست اما خاتمی یک تیم قدرتمند را پشت سر خود داشت. 

خاتمی تیمی کار می کرد و روحانی تنها. البته ما از آقای روحانی به عنوان اصلاح طلب حمایت نکردیم. او یک نیروی اعتدالی بود که شعارهایی داشت که به شعارهای ما نزدیک بود. امروز هم پشیمان نیستیم. جهتی که حرکت کرده را درست می دانیم اگرچه نقدهای جدی به ایشان داریم؛ ولی مسیر حرکت را درست می دانیم و معتقدیم که هنوز هم آن شرایطی که تحت تاثیر آن او را انتخاب کرده ایم وجود دارد و باید دوباره به حمایت خودمان ادامه بدهیم. 

*چقدر این تنها ماندن روحانی را ناشی بین دو جناح حرکت کردن ایشان می دانید؟ با مثالی که از دولت خاتمی و حمایت های اصلاح طلبان از ایشان زده اید می توان عامل اصلی تنها ماندن روحانی را کابینه ای دانست که از  دو جریان سیاسی مختلف گرد هم آمده اند؟ 

- جامعه ایرانی جامعه متکثری از نظر فکری، سیاسی و تمایلات اجتماعی است. فکر نمی کنم هیچ رییس جمهوری در شرایط فعلی بتواند با رای یک جناح رای بیاورد. در شرایطی که شورای نگهبان برخی نیروها را حذف می کند و فضای بازی وجود ندارد که همه نیروها بتوانند عقاید خود را صریح و روشن بیان کنند؛ بنابراین در این شرایط حتما اختلافاتی وجود دارد و رییس جمهور مجبور است دعوت فراجناحی داشته باشد. منتهی برای تیم اجرایی خود می تواند افرادی را انتخاب کند که با خودش هماهنگ باشند.این کار شدنی است. اما مشکل روحانی این بود که در مجلس قبلی نتوانست این کار را انجام دهد و مجلس نهم تعدادی از نیروهای همفکر روحانی را حذف کرد، ولی انتظار این بود که در مجلس جدید سریع این کار را انجام دهد که از همین رو سه وزیر همفکر خود را هم آوردند و این موثر بود ولی در شرایط حاضر سیاسی، اجتماعی و امنیتی و فشاری که از سوی شورای نگهبان وارد می شود، امکان اینکه رییس جمهور از یک جناح بتواند رای اکثریت را جلب کند وجود ندارد. 

*اگر فضا مهیا بود اصلاح طلبان ترجیح می دادند به سمت یک کاندیدای اصلاح طلب بروند؟ 

- آن پختگی که به آن اشاره کردم این است که ما می خواهیم کسی را انتخاب کنیم که بتوانیم پیروز انتخابات شویم. خواسته هایمان را حداقلی کردیم و خواسته های حداکثری خود را برای زمانی گذاشته ایم که شرایط جامعه مهیا شود. در شرایط فعلی و با خواسته های حداقلی فکر می کنیم شخصی مثل روحانی بیشترین میزان مقبولیت برای کسب رای عمومی را دارد. بنابراین کسی را در مقابل ایشان نمی توانیم قرار دهیم و نمی خواهیم هم قرار دهیم. 

*با مرور انتخابات ادوار گذشته به نوعی تبادل قدرت در بین دو جریان سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا می رسیم. چرا چنین اتفاقی را در جامعه شاهد هستیم و آیا امکان اینکه قدرت تنها دست یک جریان سیاسی باشد وجود دارد؟ 

- این اقتضای دموکراسی است، اما به شرطی که ما لوازم آن را فراهم کنیم. اگر اجازه دهیم فضای باز فراهم شود فشار نیاوریم و با گروه های خودسر برخورد کنیم امکان اینکه این اتفاق نیفتد هم وجود دارد. ببینید در همان سال 84 در بوشهر ستاد آقای معین را آتش زدند و یک نفر را در آن سوزاندند. هیچکس هم به آن رسیدگی نکرد. در این شرایط نمی توان انتظار داشت که جامعه رفتار حقیقی خود را نشان دهد. باید فضایی فراهم شود که همه بتوانند آزادانه نظرات خود را بدهند. با این حال این تبادل قدرت چیز بدی نیست. در همه دموکراسی ها اتفاق می افتد. ما هم اگر بخواهیم در مسیر دقیقی حرکت کنیم باید از این اتفاق استقبال کنیم. اتفاقا اگر قدرت دست یک جریان بماند حتما برای یک کشور ضرر دارد.

 اتفاقی که در دولت احمدی نژاد افتاد این بود که همه نهادهای قدرت از یک جناح بودند و این فساد آورد. یعنی فساد را نباید تنها منتسب به دولت احمدی نژاد کرد. چون همه همفکر شدند و هیچکس نظارت بر دیگری نداشت و همه در کنار هم قرار گرفتند و فساد در جامعه زیاد شد. نیروی امنیتی با اجرایی هم جهت بود، نیروی مقننه با نیروی اجرایی هم جهت بود و همه یکدیگر را پوشش دادند و اتفاقی که نباید بیافتد افتاد. این نشان می دهد که نباید اجازه دهیم که قدرت در یک جا متمرکز شود و پخش شدن قدرت بین جناح های مختلف به سلامت جامعه کمک می کند. 

*در زمان تصدی دولت توسط اصلاح طلبان این اتفاق افتاد؟

- من همیشه باور دارم که دولت آقای خاتمی سالم ترین دولت پس از انقلاب از نظر اقتصادی و پاکدستی بوده است. دلیلش هم این نبود که آن آدم ها بهتر از آدم های دولت های دیگر بودند. دلیلش این بود که قدرت در کشور تقسیم شده بود و نهادهای سیاسی هم جهت با دولت نبودند. نظارت بیرونی و وجود رقبای آزاد مفید بود. روزنامه ای مثل کیهان هرچه دلش می خواست می گفت و خودش مانعی بود برای  فساد، ولی روزنامه کیهان که با احمدی نژاد هم جهت شد تقویت کننده فساد شد. در دنیا به این جمع بندی رسیده اند که برای جلوگیری از فساد نهادهای نظارتی درون حکومتی کفایت نمی کند، بلکه احزاب و مطبوعات آزاد نقش ایفا می کنند. شما ببینید وقتی همه قدرت در یک جناح متمرکز می شود جلوی آزادی مطبوعات و احزاب هم گرفته می شود، فساد بالا می رود. یعنی همان اتفاقی که در دولت احمدی نژاد افتاد. در دولت روحانی باز فساد دولتی ها خیلی کم شده دلیلش هم این است که دستگاه های ناظر بیرونی هم جهت با دولت نیستند و روزنامه های رقیب دولت آزادند. در حالی که در دولت گذشته روزنامه های رقیب دولت آزاد نبودند و با آنها برخورد می شد. این فساد آور است بنابراین نباید از اینکه قدرت در یک جناح متمرکز شود، استقبال کنیم.

*ولی با این اظهارات سال گذشته شاهد بودیم که اصلاح طلبان برای هم سو شدن مجلس دهم با دولت یازدهم تلاش می کردند.این خود مخالف موضع شما نبوده و آسیب پذیر نیست؟ از طرفی هم شعار فتح سنگر به سنگر را مطرح می کنید، اینها چطور قابل جمع است؟

- ببینید ما دنبال این هستیم که اهدافی را که برای خود تعیین کرده ایم پیش ببریم. باید با مکانیزم های قانونی هم پیش ببریم. وقتی نهادهای قدرت، مخالف دولت هستند پس ما هم باید جبهه خودمان را تقویت کنیم. بنابراین سعی کردیم که این کار در مجلس انجام شودبا این حال نتوانستیم به اهداف خود دست پیدا کنیم. برای همین مجلسی شکل گرفت که تنها خوبی اش این است که چوب لای چرخ دولت نمی گذارد. در عین حال به نظرم قدرت نظارتی مجلس بالا رفته و هر دو جناح بر دولت نظارت دارند و این نکته مثبتی است، ولی مجلسی که هم جهت با سایر قوا باشد برای مخالفت با دولت را اجازه نداده ایم شکل بگیرد. 

*وقتی بحث جناحی مطرح می شود می توان از احمدی نژاد یاد کرد که در دولت گذشته با مارک اصولگرایی وارد انتخابات شد اما بعد از مدتی از اصولگرا بودن خود برائت جست. این ها را آسیب نمی دانید؟ 

- بحث اصولگرا بودن احمدی نژاد و حتی حمایت اصولگرایان از او کاملا روشن است. آن کسانی که در جریان اصولگرایی تاثیرگذار بودند تکلیف خود را از قبل با او روشن کرده بودند. ناطق نوری از اول هم مخالف حضور احمدی نژاد به عنوان نماینده اصولگرایی بود. اما شخصی مثل باهنر اصرار داشت که من آقای احمدی نژاد را آوردم. مصاحبه کرد و گفت که این دستاورد من است. حالا امروز که طبل رسوایی دولت گذشته همه جا زده شده ممکن است بگوید من نبودم اما مصاحبه های ایشان موجود است. 

در عین حال هنوز هم نگفتند که با کدام اقدام احمدی نژاد مخالف هستند. با مصرف 800 میلیارد دلار مخالف هستند یا اینکه آنها را در قدرت خود شریک نکرده؟ این جواب را هنوز ما نگرفته ایم. یعنی یا باید بگویند که سیاستگذاری های احمدی نژاد در سیاست خارجی و داخلی، فرهنگ و وزارت اطلاعات را قبول ندارند یا اینکه چون خودشان در قدرت سهمی نداشته اند ناراحتند؟ این را هنوز نگفتند. بنابراین هر کاری که احمدی نژاد انجام داده به پای جبهه اصولگرایی نوشته می شود. مگر اینکه برائت خود را صراحتا و مستندا از احمدی نژاد اعلام کند. بالاخره یک روز بیایند و بگویند که قبول دارند که سیاست احمدی نژاد موجب تورم 40 درصدی در کشور شده البته من خیلی حرف های دیگر هم داریم که امیدواریم فضا فراهم شود و در مورد آن گفت و گو کنیم. 

*جریان اصلاحات بیشترین آسیب را آنجا خورد که اعلام شد اهدافشان در تضاد با اهداف حاکمیت در حرکت است. اصلاح طلبان تلاش کردند که فاصله ایجاد شده با حاکمیت را پر کنند؟ 

- ما صریح و روشن اعلام کرده ایم التزام به قانون اساسی داریم و در چارچوب قانون اساسی فعالیت می کنیم. یکی از اصول قانون اساسی ولایت فقیه است؛ بنابراین ما التزام به ولایت فقیه داریم. به ما می گویند که شما بیایید و بگویید که اعتقاد به ولایت فقیه هم دارید. ما می گوییم که اعتقاد مساله ای درونی است و معیار سنجشی وجود ندارد که بگوییم این اعتقاد وجود دارد یا ندارد. اما آنچه که مربوط به التزام به ولایت فقیه است را قبول داریم و پایبندی خود را نیز بر ان ثابت کرده ایم. در تمام این مدتی که نیروهای اصلاح طلبی که با خاتمی همکاری می کردند بازجویی، محاکمه و زندانی شدند هیچکدام نتوانستند حتی یک مورد ثابت کنند که اینها خلاف مصالح کشور عمل کرده اند. 

ما اختلاف نظر داریم با جناح مقابل خود، ما با حضور نظامیان در سیاست مخالف هستیم، خیلی صریح و روشن می گویم امام هم گفتند که حضور نظامیان در سیاست کشور سم است و ما هم آنرا سم می دانیم. ما معتقدیم که نیروهای نظامی فارغ از جناح بندی ها به گونه ای باید رفتار کنند که اگر روزی نیازمند پشتیبانی مردم شدند همه مردم پشت سر آنها بایستند. و اگر وارد دعوای سیاسی شدند در روزی که کشور به آنها نیاز دارد و آنها نیاز به کشور دارند ممکن است جمعی از مردم از آنها جدا شوند. ما این را یک خطر برای امنیت ملی می دانیم. حالا از این مساله می توان به عنوان مخالفت با نظام یاد کرد؟ نه اینگونه نیست.

ما صریح از امام یاد گرفته ایم که نظامی نباید در سیاست دخالت کند. و معتقدیم که همه نهادها باید قانونی رفتار کنند و در برابر قانون پاسخگو باشند. همه نهادها، نباید استثنایی قائل شویم. باز هم اعلام می کنیم که التزام به قانون اساسی ایران داریم ما رهبری را قبول داریم و در چارچوب قانون اساسی همه کاری را که باید انجام دهیم، انجام می دهیم. 

*تلاش کردید برای پر کردن خلا بین اصلاح طلبان و حاکمیت؟

- یک عده ای می دانند که شفاف سازی مواضع به ضررشان تمام می شود. آقای خاتمی یکبار هم موضعی در برابر رهبری نگرفته اند؛ چون اعتقاد درونی ایشان این است که رهبری باید کشور را هدایت کند. خاتمی خودش به من گفت که رهبری از همه برای کشور دلسوزتر هستند. این نظر خاتمی است. ولی خب یک عده ای دوست دارند که فضا را شلوغ کنند. حتی اقدام به بولتن سازی می کنند. از یک سخنرانی دو ساعته یک شخصی، دو کلمه را در می اورند و می گویند اینها ضدیت با نظام دارند. البته این را هم بگویم که نیروهای اصلاح طلب پیشرو بیشترین سابقه حضور در جبهه و دفاع از کشور را داشتند. 

شما استثنا بگیرید نظامیانی را که درسپاه و ارتش هستند؛ در بین کسانی که بیرون از سپاه و ارتش بودند به میزان اصلاح طلبان نیروی رزمنده و جانبار و انقلابی وجود ندارد. چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن. از بین رزمندگان، جانبازان، ایثارگران و آزاداگان ببینید چه تعداد در بین اصلاح طلبان وجود دارد و چه تعداد در میان آنان است. معلوم است که همه حرف هایی که علیه ما زده می شود برای خارج کردن اصلاح طلبان از صحنه است و وقتی هم توانستند اصلاح طلبان را از صحنه خارج کنند فساد را بر کشور حاکم کردند. خیلی روشن بگویم که برای ادامه فسادشان نمی خواهند اصلاح طلبان حضور داشته باشند. 

*5 ماه دیگر تا انتخابات باقی مانده است. جریان مقابل شما به شدت در تکاپوی رسیدن به وحدت هستند آیا اصولگرایان خواهند توانست در این دوره به وحدت دست یابند؟

- اصولگرایی مقتضیاتی دارد که در کلام رهبری هم آمده است. کدامیک از این آقایان در مورد قتل های زنجیره ای موضع گرفتند؟ اگر اصولگرا هستند. مگر در قرآن نیامده که اگر یک انسانی یک انسان دیگر را بکشد؛ یعنی تمام انسانیت را کشته است. در مساله کهریزک کدامیک از اصولگرایان موضع گرفته اند اینهایی که ادعای اصولگرایی دارند؟ نسبت به فساد دولت گذشته کدامیک موضع گرفتند؟ با تخریب سیاست خارجی دولت احمدی نژاد کدامشان موضع گرفتند؟ ما اصلاح طلبان اصول خود را بیان کرده ایم و گفتیم قانون اساسی تلاش برای اصلاح امور کشور از طریق روش های تدریجی و قانونی و بدور از خشونت و از طریق مدنی، آنها بیایند و بگویند که چه می خواهند. تلاش هایی می شود که عده ای در کنار هم قرار بگیرند که البته من بعید می دانم. اما آرزویم این است که یک جبهه اصولگرایان کامل متفکر همراه با اندیشه کامل و مرامنامه و اساسنامه شکل بگیرد و رقابتی جدی بین اصلاح طلبان و اصولگرایان ایجاد شود که این برای کشور مفید خواهد بود. 

*می توانند یک رقیب جدی معرفی کنند؟ یعنی فرض اصلاح طلبان این است که جناح رقیب با مهره ای قوی پا به عرصه انتخابات بگذارد؟

- کاش می توانستند. 

*استقبال می کردید؟

- خیلی، خیلی خوب بود اگر این اتفاق می افتاد. به نفع جامعه ایرانی بود، به نفع پیشبرد دموکراسی بود، به نفع پیشرفت اصول قانون اساسی و انقلاب بود. ولی نمی توانند.

*از چه لحاظ؟

- رقابت آزاد بین دو جناح رقیب به نفع کشور و به نفع حکمرانی خوب و به نفع مبارزه با فساد است. و از همه مهمتر اینکه تکلیف جامعه با جناح بندی های سیاسی هم مشخص می شود. وقتی رقیب وجود نداشته باشد همیشه امکان تک قطبی شدن جامعه و فساد وجود دارد. من آرزویم این بود که یک رقیب جدی برای روحانی وجود می داشت. 

*اگر رقیب جدی اصولگرا در صحنه حاضر می شد باز هم احتمال پیروزی روحانی را بالا می دانستید؟

- پیروزی در عدم وجود رقیب ارزشی ندارد. 

*حتی اگر با چند نفر در انتخابات حضور یابند و بخواهند رای روحانی را بشکنند؟ 

- حضور چند نفره یعنی رقیب جدی وجود ندارد. پیروزی در صورت وجود رقیب جدی معنا دار است و به نفع کشور است و نیازمند به تلاش است. پیروزی که مفت بدست آید هیچ ارزشی ندارد. 

*از سوی جریان اصلاحات نظراتی در خصوص معرفی کاندیدای دیگری در کنار «حسن روحانی» طرح می شود. شما هم ترجیح را بر این می دانید؟ از آن دسته افرادی هستید که فکر می کنند باید همه احتمالات در نظر گرفته شود؟

- مجموعه دستگاههای سیاستگذاری نظام در زمینه انتخابات را آنقدر عاقل و با تدبیر می دانم که هیچ مشکلی برای تایید صلاحیت روحانی بوجود نیاید و ایشان بدون رقیب پیروز انتخابات می شوند. 

*بدون رقیب؟

- بله؛ و البته این خوب نیست. اما این پیروزی بدون رقیب اتفاق می افتد. 

*برخی اصولگرایان معتقدند که با معرفی چند کاندیدا می توانند مانع از کسب اکثریت مطلق از سوی «حسن روحانی» شوند و در این صورت با ورود به مرحله دوم شاید اتفاق دیگری بیافتد؟

- ببینید هر چیزی را می شود تحلیل کرد و نوشت اما باید دید که چقدر با واقعیت تطبیق دارد. در انتخابات گذشته نیز اصولگرایان همین هدف را داشته اند. ولی تحقق نیافت. ما فکر می کنیم که اگر آقای خاتمی اجازه حمایت داشته باشد، تکلیف انتخابات را نظر آقای خاتمی روشن می کند. البته به این معنا نیست که ما همه کارهای آقای روحانی را تایید می کنیم. ولی ما در شرایط موجود آقای روحانی را بهترین کاندیدا برای ادامه مسیری که می خواهیم تشخیص داده ایم. در جبهه اعتدال گرایان و اصلاح طلبان همچنان از حسن روحانی حمایت می شود. 

*به انتقادات اصلاح طلبان از دولت یازدهم به عنوان بزرگترین حامی آن برسیم. در روزهایی که روحانی از رسیدن کشور به رشد اقتصادی بالای 7 درصد حرف می زند خیلی ها آن را باور پذیر نمی دانند چون معتقدند مردم جامعه آن را در زندگی روزانه خود احساس نمی کنند. 

- این نکته که دستاوردها دیده نمی شود را قبول ندارم. شما ببینید در دولت گذشته روزانه قیمت شیر و پنیر گران می شد. قیمت رفت و امد گران می شد اما امروز این اتفاقات نمی افتد. شما صبح می رفتید به بیمارستان و هیج دارویی گیر نمی اوردید اما امروز هر دارویی که نیاز دارید به راحتی بدست می اید. شما می دیدید که در بیمارستان ها صف های طویلی وجود داشت اما امروزه با طرح سلامت با وجود همه مشکلات، مردم در رفتن به بیمارستان ها با مشکل روبه رو نیستند. شما امروز می بینید که نفت ایران به فروش می رسد نرخ تورم کاهش یافته وضعیت اقتصادی در حال تغییر است منتهی من تعجب می کنم از برخی اقتصاددانان که از همان ماههای نخست اجرایی شدن برجام منتظر جهش اقتصادی بودند. مگر می شود صد روزه اقتصاد یک کشور را متحول کرد. اقتصادی که نرخ رشد آن منفی بوده است. اقتصادی که درآمد در آن به حداقل رسیده بود. مشکل صنعت و رکود ما در جایی دیگر است. چون هشت سال هیچ اتفاقی در کشور نیفتاد. هشت سال روند توسعه کشور عقب افتاد، بنابراین برگشت به آن نقطه زمان می برد. تصور کنیم که برجام 500 میلیارد دلار برای ایران ظرف یک سال یا شش ماه درآمد فراهم می کرد. کدام اقتصاددانی می تواند با این مبلغ بگوید که اقتصاد کشور در یک سال تحول پیدا می کند؟ تزریق این پول به معنای تورم وحشتناک در کشور می بود. علاوه بر اینکه سیاستگذاری هایی که در گذشته شده مانع جلو رفتن کار است. قرار بود دولت کوچک شود اما 25 درصد بزرگتر شد. الان این 25 درصد کارمندان اضافه دولت را بیرون بریزید یا به آنها حقوق بدهید؟ اگر حقوق بدهید دیگر پولی برای پروژه عمرانی کشور باقی نمی ماند اگر بیرون کنید 25 درصد اعضای دولت را که می شود یک میلیون نفر را بدون شغل کرده اید. چه کسی حاضر است برای این وضعیت برنامه ریزی کند؟

 البته انتقادی به تیم اقتصادی دولت وجود دارد که تیم محافظه کاری است و ریسک پذیر نیست. ولی شرایط را هم باید در نظر گرفت. گلایه می کنند که روحانی بجای اینکه هواپیما می خرید می رفت و به صنعت ریلی کشور می رسید. خب ما کجا مشکل داریم و برای صنعت ریلی کشور باید از کجا پول بیاوریم؟ باید سرمایه گذار خارجی بیاوریم. خب سرمایه گذار خارجی نیامده اما در صنعت هواپیمایی آمده چه بگوییم؟ بگوییم چون در صنعت ریلی نمی آیی در هواپیمایی هم راهت نمی دهیم؟ 

*شاید این مشکلات وجود داشته باشد، اما برای مردم توجیه شده نیست.

- مشکل در جای دیگری وجود دارد. و آن مشکل اطلاع رسانی دولت یازدهم است. تیم اطلاع رسانی دولت نتوانسته بگوید چه تحویل گرفته و چیکار می کند. این جمله ای که «محمدعلی نجفی» گفته واقعیت امر است. اگر سیاست احمدی نژاد را ادامه می دادیم و اگر روحانی نیامده بود وضعیت ما مثل ونزوئلا بود که پول اسکناس کم دارد حتی نمی تواند اسکناس چاپ کند. نرخ توزم 500 درصدی می دانید یعنی چه؟ یعنی یک دمپایی را اول سال می خریدید 1000 تومان و آخر سال باید آن را 5 هزار تومن یعنی پنج برابر بیشتر می خریدید. آنوقت باید دم مرز افغانستان و عراق صف می ایستادیم و دمپایی می خریدیم. این را تیم اطلاع رسانی دولت نتوانسته به انجام برساند. صدا و سیما که ساز خودش را می زند و غیر از منفی بافی چیزی ندارد؛ بنابراین اگر این احساس وجود دارد گیر در تیم اطلاع رسانی دولت است. هنوز هم دیر نشده و روحانی حتما باید کاری انجام دهد. 

*این انتقادات بارها مطرح شده اما ایشان دست به تغییر نزده اند. حتی در نشست خبری سخنگویی دولت هم که هر دو هفته فرصت اطلاع رسانی فراهم مي‌شود خیلی به اینگونه مسائل اشاره نمی شود. 

- اطلاع رسانی و سخنگویی دولت یک کار تمام وقت است و من خودم این را تجربه کرده ام. کار سازمان برنامه بودجه هم کار تمام وقتی است که بیش از یک نفر را می طلبد. بنابراین جمع شدن این دو کار با هم چنین مشکلی را به دنبال دارد. روحانی اگر بخواهد ضربه ای بخورد از همین ناحیه خواهد خورد. باید فکری به حالش بکند. بعضی وقت ها هم بی تدبیری صورت می گیرد. مثلا همین تعویق حقوق فرهنگیان، این کاملا بی تدبیری و نشناختن ضرورت های اجتماعی در تصمیم گیری های سیاسی دولت است. برای اینکه مدیران اقتصادی دولت آدم های سیاسی نیستند و متوجه تبعات تصمیم گیری های خود نمی شوند. اینکه چهار روز حقوق معلمان را عقب بیاندازید فاجعه است. اینکه شما برای تکمیل فرم وضعیت تصمیم گیری های خود حقوق عائله بازنشستگان را قطع کنید فاجعه است و اینها اشتباهاتی است که در سرنوشت سیاسی کشور تاثیرگذار است. ولی کسی نیست رسیدگی کند. اینکه گفتند چون کارت ملی همسران بازنشستگان وجود نداشته حقوقشان پرداخت نشده است. این یعنی چه؟ این ریزه کاری های تصمیمات اقتصادی است که سرنوشت آرا را تعیین می کند اما کسی به آن دقت ندارد. 
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی