بازدید 6235

امان از بولتن‌های خانمان برانداز!

حسین سروقامت*
کد خبر: ۶۹۳۶۰۸
تاریخ انتشار: ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۱:۳۳ 13 May 2017
این یادداشت ها در وهله اول برای استادان دانشگاهها نوشته شده اند. هرچند امید است مطالعه آنها برای اهل علم و خرد و یا همه کسانی که با فرهنگ این مرز و بوم سروکار دارند، نیز خالی از فایده نباشد.
فرض بر این است که عده ای استاد از دانشگاههای گوناگون با طرز تفکرهای مختلف در یک نشست هم اندیشی مجازی حاضر شده و به بحث و گفتگو می پردازند؛ و حاصل همه این بحث ها می شود نیوشیدن کلی حرف خوب؛
....و نوشیدن: «یک فنجان فرهنگ»


جراحی که به لاتکس حساسیت دارد!
 
مقوله «اسلامی شدن دانشگاه‌ها» ابعاد گسترده‌ای دارد که به ما این امکان را می‌دهد که هر بار از زاویه‌ای خاص به آن نگریسته، با دقت و موشکافی آن را بررسی کنیم.
اکنون که همکار هنری ما به بحث اهلیت استاد و دانشجو پرداختند، اجازه دهید من هم این مقوله را باتوجه به بحث «مسئولیت پذیری» مورد توجه  قرار دهم و عرض کنم دانشگاهی را می‌توان دانشگاه اسلامی تلقی نمود که در بخش‌های گوناگون آن بتوان مسئولیت پذیری را به گونه‌ای دقیق و شفاف ملاحظه کرد.
 
استاد مسئولیت شناس، دانشجوی مسئولیت پذیر، کادر مسئول، کتاب و درس و بحث و فضای مسئولیت گستر است که به اتفاق یکدیگر دانشگاه اسلامی را رقم میزنند. اتفاقی که اگر حاصل آید میتوان به آن جهان گرفت. به تعبیر شکوهمند حافظ شیراز؛
 آری به اتفاق جهان می توان گرفت...
 
و قطعاً اگر در این بخش اهتمام کافی ورزیده شود، ما در آینده علمی کشور به دستاوردهای مهمی دست خواهیم یافت.
 
اما از آنجا که در این مقال بحث ما به استادان دانشگاه‌ها باز می‌گردد، اجازه دهید من به نمونه‌هایی از این دست اشاره نموده، خدمت دوستان عرض کنم اگر ما استادان به این مقوله حساس باشیم و در عمل ـ و نه در حرف ـ اهتمام خود را به مسئولیت پذیری نشان دهیم، قطعاً دانشجو نیز پای در همین مسیر نهاده، به راهی گام خواهد نهاد که پیشتر، استاد آن را پیموده است.
 
از آنجا که من یک پزشک هستم، حرف‌هایی را بیان میکنم که یا خود به چشم خویش دیده ام و یا گاه و بیگاه از دانشجویان پزشکی شنیده‌ام. کسانی که به اقتضای درس و بحث خویش با استادانی سروکار دارند که ذره ذره رفتار آنها برای دانشجو الگوست.
 
یکی از همین دانشجویان وقتی تأکید مرا در معاینه مریض بر شنیدن صدای قلب بیمار دید، بیمحابا برایم گفت که ما استادی داشتیم که بارها و بارها بیماران خویش را معاینه میکرد بدون آنکه گوشی همراه او باشد. به نظر می‌رسید وی جهت تشخیص بیماری مریض اهمیتی برای شنیدن صدای قلب او قائل نیست!
 
یا در موردی عجیب از دانشجویی شنیدم که استاد جراحی را مورد انتقاد قرار میداد که خود دیده است هنگام جراحی بدون دستکش دست در بدن بیمار خود کرده است. این دانشجو وقتی با تعجب و حیرت از استادش علت را می‌پرسد، او می‌گوید من به لاتکس (دستکش معاینه) حساسیت دارم.
 
آیا دانشجوی پزشکی که به لاتکس حساسیت دارد، نباید در همان اوان کار از جراحی کنار گذاشته شود تا بعدها به چنین معضل بزرگی گرفتار نشود؟!
 
همکاران عزیز؛ من از شما سوال می‌کنم آیا ملاحظه رفتار غیر مسئولانه از استاد، در مسئولیت پذیری دانشجو اثر نامطلوب به جای نخواهد گذاشت؟ وآیا با وجود چنین رفتارهایی که من به نمونههایی از آنها اشاره کردم ـ و...تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ـ میتوان دانشگاهی اسلامی داشت؟
 
مسئولیت را می‌توان به «قبول تام» تعبیرکرد. بدین ترتیب و بنا بر صریح قرآن کریم (سوره الرحمن، آیه 29) خداوند خود را به عنوان پروردگاری مسئول معرفی کرده که هر روز به کار و شأنی مشغول است. از این رو پذیرش مسئولیت، تقرب به خداوند بزرگ به شمار می‌رود.
 
مسئولیت الهی ـ که بسته به تکالیف و ارزش‌های دینی است ـ مصادیق مهمی چون عدالت ورزی، صبر و بردباری، ایثار و ازخودگذشتگی، تشخیص حق از باطل و انجام رفتارهای حق مدارانه به بهترین وجه ممکن، انتخاب بهترین از میان خوبها، امیدواری به آینده و ... را شامل میشود. تعهداتی که انسان مسئول در مقابل خداوند، خویشتن، انسان ها و طبیعت میپذیرد و با تمام وجود در انجام درست آنها می‌کوشد.
 
بدین ترتیب و باتوجه به همه این موارد در مسئولیت دهی و مسئولیت پذیری نکات مهمی وجود دارد که باید مورد لحاظ قرار گیرد. ما در این مقال به برخی از این نکات اشاره می کنیم:
 
➢    هم خود مسئولیت به عهده گیریم و هم در اطراف و اکناف خویش آدمهای مسئول پرورش دهیم.
➢    به کسانی مسئولیت بسپاریم که ابزار انجام آن را در اختیار داشته باشند و هنگامی مسئولیت بپذیریم که از شرایط انجام آن برخوردار باشیم.
 
➢    در مسئولیت سپاری همواره به دو نکته توجه داشته باشیم: نخست آنکه اختیارات بدهیم و مسئولیت بسپاریم، دیگر آنکه باتوجه به اختیارات داده شده مسئولیت بخواهیم.
➢    در مسئولیت سپاری تنها به فکر نتیجه عالی نباشیم، به انجام درست وظیفه بیندیشیم. اسلام وظیفه مدار است، نه نتیجه مدار!
 
➢    در کنار تلاشها و فعالیتهای خود، فرصت مسئولانه عمل کردن به دیگران نیز بدهیم. تربیت آدم های مسئول وظیفه همیشگی و مادامالعمر ماست.
➢    بخشی از مسئولیتها را در فعالیتی تشکیلاتی جستجو کنیم و در نهایت سلامت سیستم را در نظر داشته باشیم. نظیر اجزای گوناگون یک ساعت که علیرغم تفاوت در کارکردشان، هماهنگی و همکاری آنها با یکدیگر نشان دادن صحیح وقت را موجب میشود.
 
➢    در هر مسئولیت سه مؤلفه مهم را در نظر بگیریم: شناخت مسئولیت، عمل به مسئولیت و پاسخگویی مسئولانه.
➢    پاسخگویی مسئولانه جزء لاینفک مسئولیت است و این امر در دنیا و آخرت مصداق دارد. چنانچه در آیه 24 سوره صافات به صراحت آمده است که در روز واپسین انسانها را نگه میدارند ... چون مسئولند!
 
➢    به تفاوتها در اسلوب و روش سپردن مسئولیت توجه کنیم. ممکن است اسلوب سپردن مسئولیت به نفر A با اسلوب سپردن آن به نفر B به کلی متفاوت باشد.
 
امیدوارم دوستان اهتمام به این قضایا را تلاشی خیرخواهانه پنداشته و بیان این موارد را سیاه نمایی تلقی نکنند.
 
ما اعضای یک خانواده‌ایم و برای بهینه سازی فعالیتهای خویش کوشش میکنیم. ما نمی توانیم از «مسئولیت پذیری»  سخن بگوییم مگر آنکه از برخی مصادیق بی مسئولیتی نظیر رانتخواری، پارتی بازی و ... پرهیز کنیم. با این وجود، دل آدمی از آنجا به درد میآید که از کسانی بی‌مسئولیتی می‌بیند که دقیقاً از آنها انتظار مسئولیت پذیری دارد.
 
من می خواهم در اینجا و در محضر شما دوستان بزرگوار خدای بزرگ را شاهد بگیرم که همسر بنده که چند سالی دانشجوی من بوده، دو بار از درس من افتاده است و من کوچکترین اعمال نفوذی درباره او نکردهام. با این وجود استادی را میشناسم که درس به درس و کلاس به کلاس با فرزند خویش پیش میرفت که مبادا وی از درسی که دشوار بود و احتمال افتادن او می رفت، عبور نکند، و بدین ترتیب از سایر دانشجویان هم ردة خویش عقب بیفتد!
 
و کاش این استاد محترم فقط در درسی که به قدر کافی در ارائه آن تخصص داشت، چنین میکرد. در حالی که مطلقاً اینگونه نبوده، این محبت پدر و پسری! به واقع جای خیلی از چیزها را در درس و دانشکده و دانشگاه پر کرده بود.
 
دوستان و همکاران گرامی؛ من فکر می کنم پیش از آنکه ما حرف از اسلامی شدن دانشگاه‌ها بزنیم و یا سمینار گذارده، جلسات هم اندیشی تشکیل داده و در جلسات خصوصی خودمان در این مقوله صحبت کنیم، بایستی بصورت عملی از جایی شروع کنیم....
 
مهم نیست کجا و چگونه؟ تأکید می کنم بصورت عملی از جایی شروع کنیم!

***

امان از بولتن های خانمان برانداز!
 
دوستان و همکاران عزیز ما در مباحث گذشته به موضوع مهم «اسلامی شدن دانشگاهها» پرداخته، برخی راهکارها، موانع و یا اقتضائات قابل طرح را بر شمردند.
از جمله به بعضی از رفتارها و عملکردهای استادان دانشگاهها خرده گرفته، انگشت شماتت به سوی آنها دراز کردند.
 
من هم مثل آنان، استاد جماعت را قشری مهم و اثرگذار میدانم و معتقدم همه باید سعی کنند به جهت عمق تأثیرگذاری وی کمترین نقیصه متوجه او شود. استاد بایستی زیرکانه و هوشمندانه خویش را رصد کند و انتظارات و توقعات جامعه را از خویش شناخته و خود را تا حد مقدور با این انتظارات وفق دهد.
 
اما فارغ از آنچه گفته شد، از همکاران عزیر اجازه می‌خواهم به طرح سؤال مهمی در این باره پرداخته و توجه شما را به این پرسش جلب کنم. با این پیش فرض که متأسفانه بخش وسیعی از جامعه ما عادت دارد از خوبی ها و محاسن کمتر سخن گفته، بدیها و معایب را برجسته کند.
اما آن سؤال اساسی این است که ما برای دانشگاه، استاد، دانشجو و جامعه علمی چه کاری کردهایم که از آنها چنین انتظار و توقعی داریم؟
 
آیا جامعه به عنوان آبشخور تحولات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی وظیفه‌ای در مقابل دانشگاه ندارد؟
آیا دادههای ما از یک سو نباید با انتظاراتمان از سوی دیگر تناسب داشته باشد؟
آیا شما میدانید که کار با استاد و فعالیتی که مخاطب آن اساتید دانشگاه‌ها هستند چه ظرافت‌ها و دشواری‌هایی دارد؟!
 
آیا می‌توان نسخه‌ای پیچید که آنگونه که با استادان دانشگاه‌های شهرستانها برخورد می‌شود، عیناً با استادان دانشگاه‌های تهران برخورد شود؟
 
آیا تکلیف اساتید دانشگاه های طراز اول نظیر تهران، شریف، امیرکبیر، علم و صنعت، شهید بهشتی، علامه طباطبایی، تربیت مدرس و... با استادان سایر دانشگاهها برابر است؟
 
آیا اساتید دانشگاه‌های وزارت علوم با دانشگاههای وزارت بهداشت و همچنین سایر استادان از دانشگاههای آزاد اسلامی ، پیام نور، فرهنگیان، جامع علمی کاربردی، غیرانتفاعی، شبانه، پردیس‌های خودگردان و ... از جهت نوع برخورد،  مسائل و اقتضائات یکسان تلقی میشوند؟
استادان دانشگاه های علوم انسانی با  فنی - مهندسی ها و علوم پزشکی‌ها رویکرد یکسانی نسبت به مسائل اجتماع دارند؟
 
تازه، از بحث استادان که بگذریم، کتابهای آموزشی، منابع و تکیه‌گاه‌های تحقیق و همچنین پژوهش ما در دانشگاه ها نیاز به اصلاح و بازنگری ندارند؟
 
موضوعات نشست‌های ضیافت اندیشه استادان هر چند سال یکبار نباید مورد تجدید نظر قرار گیرند؟
مباحث اخلاقی و سبک زندگی نبایستی سکه رایج دانشگاهها تلقی شوند؟
 
همچنین نگاه هنری و جذاب به مقوله‌های دینی، فرهنگی و اجتماعی نباید رواج یابد و در مقابل، عرفانه‌ای نوظهور، افراطی‌گری و فضای شبهه پراکنی نباید مورد هجمه عالمانه دانشگاهیان قرار گیرند؟
 
امروزه با تحولات جامعه علمی موضوع سازی های علمی و فرهنگی باید حرف اول ما در گسترش قلمروی علم قلمداد شود. زبان مشترک استاد و دانشجو بایستی ایجاد گردیده، ترویج شود، سهم ویژهای برای اردوی دانشجویان و استادان ـ و چه بهتر که جمع استادان و دانشجویان ـ در نظر گرفته شود و نقطه تمرکز ما بر از میان برداشتن فضای بدبینی، نا امیدی و ناکارآمدی در دانشگاه ها و به جای آنها سرمایهگذاری بر آینده محوری، دین باوری و آرزو پروری قرار گیرد.
 
بدین ترتیب و در پناه چنین اقداماتی می توان انتظار داشت، در سوی مقابل نیز قدم هایی در جهت «اسلامی شدن دانشگاه‌ها» برداشته شود. والا بنابر ضرب المثل شیرین زبان فارسی: «بی مایه فطیر است» و «آنچه البته به جایی نرسد، فریاد است!»
 
درباره سختی کار معلم و هنر بزرگ معلمی چه سخن ها گفته و چه نکته ها شنیده ایم. ولی متن شیوای زیر شاید از زیبا ترین سخنانی باشد که تا کنون با آن مواجه شده ایم. پس با تأمل و تفکر بخوانید:
 
دریک کلاس درس فرزندان تمام اقشار جامعه نشسته اند،
فرزندان «طلاق» را باید تحمّل کرد و با روحیه شکننده شان ساخت!
با فرزندان «اعتیاد» باید مدارا کرد و با بی تربیتی هایشان کنار آمد!
فرزندان «یتیم» را باید نوازش کرد و کمبود مهرشان را جبران کرد،
فرزندان «ناهنجار» را – که محصول اختلافات خانوادگی اند- باید هدایت کرد!
به فرزندان «کار» باید استراحت داد،
فرزندان والدین «بی بند و بار» را باید سر به راه کرد،
فخرفروشی فرزندان «سرمایه دار» را باید تعدیل کرد،
فرزندان «کمرو» را باید به بطن جامعه بازگرداند،
نازپروردگی فرزندان «مرفّه» را باید تعادل بخشید،
فرزندان «بدسرپرست» را حکیمانه و صبورانه باید سرپرستی کرد،
فرزندان «بی سرپرست» را با آغوش مهر مادری باید آشنا ساخت!
 
همه این مزاج های تلخ و شیرین با صداهای دلنواز یا گوشخراش شان در یک اتاق چند متری، گرد شمع سوخته معلّم حلقه می زنند و بازتاب و پژواک این صداها هر روز چون موریانه، ذهن او را می خورد و تارهای خستگی بر تن رنجدیده اش می تند و فرسوده اش می سازد و در بیرون از این اتاق رؤیاها!

افسوس که بزرگان!، «مصرفی» اش خوانند....
 
اگر منصفانه و بیطرفانه بنگریم و مسائل گوناگون را جانبدارانه قضاوت نکنیم، تحولات سیاسی و اجتماعی کشور ما در سالهای اخیر سطح انتظارات ما را بالا برده و اکنون وضعیت موجود را با آنچه در نگاه آرمانی ما بایسته و شایسته است، مقایسه می کنیم.
 
در حالی که بهتر آن است از زاویه دیگری به این ماجرا نگریست، بیندیشیم که اگر قرار بود وضعیت رژیم سابق ادامه پیدا کند و با وضعیت امروز جهان گره بخورد، چه فاجعه ای رخ می داد؟!
چندی پیش با یکی از مسئولان رده بالای نظام که در کار فرهنگی دانشگاهها دخیل است، گفتگو می کردم. وی می گفت یکی از آفات مهمی که فکر و اندیشه مسئولان را تهیه می کند، این است که دسترسی دائمی به بولتنهای خبری که عمدتاً اخبار نامطلوب و ناهنجار را منعکس میکنند، و شنیدن و دیدن چنین اخباری روحیه امیدوارنه آنان را تحت الشعاع قرار داده و فکر کنند در سرتاسر این مملکت چه شرایط ناگواری حاکم است!
 
در حالی که اگر یک اقدام خودکشی در گوشه و کنار دانشگاهی اتفاق میافتد، باید این نیز دیده شود که سایر دانشگاهها از دانشجویانی برخوردارند که با شوق و امید به درس و بحث خویش مشغولند و ممکن است در طول عمر حتی یک بار فکر خودکشی هم به ذهن آنها خطور نکند.
یا اگر سخن از افول برخی ارزشهای انقلابی -  اخلاقی در میان دانشجویان مطرح است، در سوی دیگر تعداد پر شماری از دانشجویان هستند که از چنین ارزشهای متعالی و کمال گرایی برخوردارند مبادا توجه ما به این موارد، نگاه ما را از آن انبوه پرشمار دیگر باز دارد.
 
وی به عنوان مثال به مورد جالبی اشاره کرد که چندی پیش نهاد دانشگاه امیرکبیر در اقدامی خلاقانه به انجام آن مبادرت ورزید. این مجموعه دینی دانشگاهی با گماردن یک نفر نیرو قبل از اذان ظهر تا غروب آفتاب در مسجد دانشگاه  اقدام به شمارش تعداد افراد نمازگزار در این مسجد نمود.
 
گزارشی که از این جریان رسیده است، دلالت بر این نکته مهم داردکه در یک وعده نماز ظهر و عصر حدود 3000 نفر استاد و دانشجو به مسجد دانشگاه رفت و آمد داشته و نماز خویش را در مسجد خواندهاند. بدیهی است این رقم غیر از افرادی است که آن روز کلاس نداشته، یا در خوابگاه‌ها و یا نمازخانه‌های دانشکده‌ها نماز خوانده‌اند. چنین قضایایی به وضوح روشن میسازد که جامعه دانشگاهی ما ـ اعم ازاستاد و دانشجو ـ همچنان در مسیر بالندگی خود حرکت میکنند و این امر میطلبد که توجه بیشتری نسبت به آنان معطوف گردیده، از این ظرفیت‌های آشکار و نهان استفاده فزون‌تری صورت پذیرد.

*عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی


سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هفدهم رمضان