خاورمیانه همواره با بحرانها و چالشهای زیادی دست به گریبان بوده است؛ بنابراین، در ظهور و افول این بحرانها و یا بازتولید آنها علاوه بر نقش قدرتهای بزرگ، نمیتوان نقش رهبران و نخبگان سیاسی کشورهای این منطقه را نیز نادیده گرفت.
رهبران و نخبگانی که همواره نقش عمدهای در تعریف دوستیها و دشمنیهای کشور خود با دیگری داشتهاند، در واقع، بسیاری از دوستیها و دشمنیها در خاورمیانه و به ویژه خاورمیانه عربی همواره متأثر از ملاحظات، ذهنیتها، توهمات و یا انگیزهها و منافع شخصی رهبران و نخبگان سیاسی این منطقه بوده است. در همین راستا، رهبران نسلهای گذشته جهان عرب و به ویژه نخبگان سیاسی نیم قرن گذشته آنها همواره رویکردی محافظه کارانه داشته و تلاش داشتند از تغییر و تحولات ناگهانی، اقدامات متهورانه و برخوردهای غیر قابل پیش بینی جلوگیری کنند. حتی آنها در برابر بزرگترین دشمن جهان عرب یعنی اسرائیل نیز رویکردی محافظه کارانه داشتند.
در این میان، رویکرد آنها نسبت به ایران علی رغم رقابتهایی که وجود داشت نیز محافظه کارانه بود؛ چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب. البته به جز عراق صدام که ماهیت دشمنیاش با ایران با دیگر کشورهای عربی متفاوت بود. به همین دلیل بود که غالباً اختلافات میان ایران و این کشورها وارد بحرانهای جدی و حاد نمیشد.
اما اکنون رهبران و نخبگان سیاسی جوانی در جهان عرب ظهور پیدا کرده و به قدرت رسیدهاند که نسبت به نسلهای گذشته، بلندپروازتر، ماجراجوتر، جسورتر و مهمتر اینکه ضد ایرانیتر اند. نمونه برجسته آن محمد بن سلمان در عربستان. حال باید پرسید چرا؟
نخستین عامل این است که نسل جدید رهبران و نخبگان سیاسی عرب و به ویژه عربستان نه رابطهای به نخبگان سیاسی ایران دارند و نه تاکنون خیلی از آنها به ایران سفری داشتهاند. در حالی که نسلهای پیشین معمولاً ارتباطات شخصی و عاطفی زیادی با یکدیگر علی رغم همه اختلافات داشتند. به طوری که به نظر میرسد گاهی در وزارت خارجه رابطه شخصی بر فعالیتهای دیپلماتیک سایه میانداخت. به طور مثال زمانی که آقای هاشمی رفسنجانی رییس جمهور بودند و حتی سالهای پس از آن، رابطه خوبی میان وی و سران کشورهای عربی و به ویژه ملک عبدالله برقرار بود؛ اما به محض اینکه چنین افرادی در ساختار حضور نداشتند رابطه ما با آن کشورها و رابطه آنها با ما تغییر مییافت.
ریشه این مسأله تنها به کشورهای عربی و به ویژه عربستان سعودی مربوط نمیشود بلکه به عدم گردش نخبگان در کشور ما و به ویژه در عرصه سیاست و روابط خارجی نیز ارتباط مستقیم دارد. در واقع، در عربستان گردش نخبگان به صورت آرامی هر چند در یک الیگارشی محدود انجام پذیرفته و رهبران جدیدی چون محمد بن سلمان ۳۳ ساله زمام امور را به دست گرفتهاند اما در ایران دیپلماتها، نخبگان سیاسی، سیاست گذاران، تصمیم گیران و ذهنیتها همانهایی هستند که در زمان ملک عبدالله نیز بودند و حضور داشتند.
بنابراین میتوانیم بگوییم فارغ از سیاستهایی کلی که بر کشور حاکم است، نتوانستیم در عرصه سیاست خارجی کسانی را تربیت و حمایت کنیم که بتوانند با نسل جدید نخبگان فکری و سیاسی جهان عرب ارتباطات شخصی و دیپلماتیک فراسازمانی داشته باشند.
دومین عامل را باید تحولات چند سال اخیر خاورمیانه و تبدیل شدن ایران به قدرت برتر امنیتی و نظامی منطقه دانست؛ به ویژه پس از تحولات موسوم به بهار عربی بسیاری از ناظران تصورشان بر این بود که چنین تحولاتی به ضرر ایران و به نفع بازیگرانی چون ترکیه در مصر و تونس، و عربستان در سوریه خواهد بود؛ اما تحولات به سمتی رفت که سیاستهای منطقهای ایران بر رویکرد عربستان در منطقه غالب شد. بشار اسد علی رغم همه کمکها به معارضان و فشارهای بین المللی با حمایت ایران و روسیه در قدرت ماند، حزب الله قدرتمندتر شد، دست ایران در یمن برای نقش آفرینی باز شد، قطر به ایران نزدیکتر شد، ترکیه و ایران خود را به یکدیگر نزدیکتر یافتند و عراق با کمک ایران از شر تروریسم نجات یافت. در مقابل عربستان سعودی با وجود ائتلافهایی که ایجاد کرد در تمامی این نقاط شکست خورد و حتی بحرانهای جدیدی را در مقابل قطر و لبنان برای خود ایجاد کرد.
فارغ از اینها، باید به برجام اشاره کرد؛ برجامی که ائتلاف جهانی ضد ایران که مورد حمایت و خواست عربستان و اسرائیل بود را شکست، تحریمهای عمده جهانی به ویژه تحریم نفتی ایران را متزلزل کرد، فضا و فرصتهای دیپلماتیک لازم برای جمهوری اسلامی ایران در جهان را فراهم آورد و به طور کلی ایران را از انزوای چندین ساله جهانی خارج کرد.
در نهایت اینکه نسل قدیم نخبگان جهان عرب پرورش یافته جغرافیای عرب بودند اما نسل جدید آنها پرورش یافته جوامع و دانشگاههای غربی هستند که این موضوع اثرات مستقیمی بر نگاه آنها نسبت به ایران داشته است. به ویژه آنکه در چند دهه اخیر تبلیغات روانی و سیاسی زیادی علیه ایران در این جوامع انجام شد که این خود بر ذهنیت منفی نخبگان عرب که پرورش یافته غرب بودهاند، اثرگذار بوده است.
همه اینها باعث شد رهبران جدید به ویژه در عربستان و امارات که هیچ ارتباط شخصی با نخبگان سیاسی ایران ندارند دچار ترس و واهمه فزایندهای از قدرت ایران شوند. به همین دلیل است که میبینیم نسل جدید نخبگان سیاسی عربستان محافظه کاری را کنار گذاشتهاند و برای مقابله با ایران، دیگر واهمهای از اعلام ارتباط با اسرائیل در جوامع عربی ندارند و نیز اسرائیل را دشمن جهان عرب اعلام نمیکنند بلکه ایران را مداخله گر در جهان عرب میدانند که باید با آن مقابله کرد.
*کارشناس مسائل خاورمیانه