بدبینی به «نظریه» در ایران
روز پژوهش در ایران بسیار بی اهمیت تر از آنکه جامعه آکادمیک تصورش را بکند طی می شود. اما همواره مسائلی و مشکلاتی در حوزه پژوهش در ایران وجود داشته است که از سویی جامعه آکادمیک بارها به مشکلات و دشواری های تحقق آن در ایران اشاره و انتقاد کرده اند و از سویی دیگر بارها مسئولین اجرایی سیاست های کلان را با مشکلات پیاده سازی این پژوهش ها مواجه کرده است. اما در این بین همواره بدبینی عمومی نسبت به نظریه ها در افکار عمومی وجود داشته است. هر چند این بدبینی تنها در بین افکار عمومی رایج نیست و رگه های آن در بین جامعه روشنفکری نیز ریشه دارد.

نظریه در جامعه روشنفکری امری به درد نخور، فانتزی، غیر انضمامی و غیر واقعی جلوه می کند. نظریه پردازان به عنوان روده درازان یا خیالبافان به غیر واقعی دیدن پدیده ها متهم می شوند. این برچسب ها در ایام یا روزهای حساس سیاسی یا اجتماعی کشور بیشتر به اهل نظریه زده می شود. چرا که هر روز در رسانه ها ی تصویری و نوشتاری یکی از فعالان سیاسی یا اجتاماعی تلاش می کند فضای کشور را تحلیل کند و هر روز تحلیلی تازه از روشنفکری، تیتر یک روزنامه های کشور می شود. و احتمالا ممکن است این تحلیل یا نظریه غلط از آب در بیاید و آن روز است که بازار بد بیننان به نظریه و نظریه پردازان گرم تر خواهد شد.

اما مساله این نیست که ریبشه یا تبار شناسی این بدبینی به نظریه از کجا سرچشمه می گیرد و چرا جامعه ایرانی اینقدر به نظریه و نظریه پردازی بد بین است و این بدبینی چه دلایل سیاسی – اجتماعی می تواند داشته باشد، بحث این است که این بدبینی چقدر خوشبینانه است یا به عبارتی دیگر این بدبینی چقدر ساده انگارانه است؟!

به نظر می رسد نظریه یا نظریه پردازی قسمتی از زندگی روزمره مردم عادی است. مردم عادی کوچه و خیابان داخل تاکسی که می شوند در باره گرانی بنزین و افزایش نرخ کرایه نظریه پردازی می کنند، در بازار که هستند درباره نرخ نان و میوه و تورم نظریه پردازی می کنند، در خیابان که قدم می زنند درباره آلودگی و آب و هوا نظریه پردازی می کنند، در خانه که می نشینند درباره آب و فشار کم آب حمام و دستشویی نظریه پردازی می کنند و بسیاری از این مواقع نظریه هایشان غلط است یا غلط از آبدر می آید. اما تحلیل یا پیشبینی علت محور رویداد ها یا وضعیت ها نظریه پردازی یا فرضیه سازی است. همین قصه ها دربین روشنفکرانی که مخالف نظریه پردازی هستند نیز احتمالا صادق است . چرا که روشنفکران نیز حمام می روند و از بازار نان و میوه می خرند، در خیابان های شهر قدم می زنند و در همین شهر نفس می کشند.

بنابر این به نظر می رسد نظریه پردازی بخشی از زندگی روزمره مردم عادی و هم چنین روشنفکران است و از آنجایی که اتفاقا روشنفکران بیشتر نق می زنند بیشتر به نظریه پردازی نیازمندند. اما روشنفکرانی که مدعی عملگرایی هستند به نظریه پردازان بیشتر گیر می دهند. اما نظریه پردازی بخشی از زندگی روزمره روشنفکران عمل گرا است و قابل انکار نیست.اگر انکار را بنا به نظر پوزیتویست ها با امر باطل آزمایشگاهی پوپری داخل نکنیم.

اما جنس نظریه ها بی ارتباط با آنچه موجب این پرچسب زنی ها می شود نیست. به نظر می رسد اگر نظریه ها را به نظریه های عینی یا ریاضی و نظریه های ذهنی و ساختاری طبقه بندی کنیم. نظریه های عینی تلاش می کنند از یک منطق ریاضی یا یک رابطه علت و معلولی و پیرنگ محور تبعیت کنند اما نظریه های ساختاری بیشتر با مناسبات اجتماعی سر و کار دارند واز قوانین و عرف حرف می زنند و کمتر به آزمایشگاه می روند.

به نظر می رسد آنچه روشنفکران منتقد نظریه از نظریه توقع دارند، همان نظریه های عینی یا آزمایشگاهی است. اما از آنجایی که نظریه های ساختاری متعلق به نظریهه ای اصطلاحا «نزاع» هستند نه «وفاق» و از اختلاف طبقاتی و نحوه تقسیم قدرت و ثروت و یا از مناسبات جنسیتی حرف می زنند و متغیرهای آنها رنگ و فرهنگ است و اضداد و اقتصاد کمتر نتایج شان از لوله آزمایشگاه بیرون می آید و بیشتر از آستین قانونگزاران بیرون می آید.

اساسا مگر می شود در باره انتخابات مجلس تحلیل اجتماعی یا سیاسی داشت و تعداد آرا صندوق را روی کاغذ پیش بینی کرد؟، مگر می شود درباره سیاست های فرهنگی مصرف گرایانه حرف زد و و آنرا روی نمودار آورد؟ مگر می شود از خشونت محل کار زنان صحبت کرد و گواهی از پزشکی قانونی آورد؟ مگر می شود درباره ویژه خواری یقه سفید ها تحلیل کرد و چرکی پیراهن را زیر ذره بین نشان داد؟

اما به نظر می رسد روشنفکرانی که نق پوزیتویستی می زنند توقع دارند جای کبودی روی صورت کار گر زن را، پزشکی قانونی گواهی کند تا باور کنند حرفمان علمی است یا چرکی نشسته بر یقه های سفید ویژه خواران زیر ذره بین مشاهده کنند تا فساد را تایید کنند.

اگر نظریه پردازی از نقش اختلاف طبقاتی در شکل گیری یا وقوع بزه های بزرگی مثل اختلاس یا فسادمالی صحبت کند یا از مناسبات چشم و هم چشمی مالی و موقعیتی در شکل گیری مصرف گرایی حرف می زند، محکوم به خیالبافی یا ذهن گرایی می شود اما اگر نقش مواد مخدر را - به عنوان دم دستی ترین علت وقوع بزه- در ازمایشگاه بر روی جرم نزاع خیابانی بررسی کند و وجواب آزمایش هم مثبت باشد از دست این روشنفکران پوزیتویست نمره کار میدانی موفق و آکادمیک خواهد گرفت و موفق به این نتیجه می شوند که همه مجرمین خیابانی مواد می زنند. پس به جای تغییر در سیاست های رفاهی و تامین اجتماعی به فکر شربت درمانی یا کمپ های ترک های کمپ اعتیاد می افتند.

هرچند به نظر می رسد هیچ نظریه ایی برای همیشه نمی تواند درست باشد اما این نگاه بدبینانه پوزیتویسیتی به نظریه ساختاری ریشه در توقع جواب فوری و آزمایشگاهی و خط کشی شده و قابل رویت و اندازه گیری از نظریه دارد. این در حالیست که نظریه قرار نیست تنها بگوید فردا قبل از ظهر هوا در چه قسمت هایی از کشور بارانی است و مدت بارش چقدر است و همراه با رعد و برق و ابرهای پراکنده است یا خیر.

در علوم انسانی به ویژه نظریه قرار نیست تعیین خط مشی زندگی یا آینده پژوهی کند، بیشتر رفع نقص نگاه و نظریه های پیشین است و این چنین است که روند حرکت نظریه طی می شود.