خیلی کار سختیه که بورسی رو که حداقل هنوز که هنوزه یک میلیون واحد حباب داره جلو ببری . یعنی باید صدها هزار میلیارد چاپ کنی سهامهای بادکرده رو بخری بازم می بینی شرایطش ذره ای تغییر نکرد . بجاش برای حمایت از بورس با این کارت مهیب ترین تورم لجام گسیخته تاریخ رو بر سر یک اقتصاد تورمزده آوار کردی . راه حل بحران فعلی بورس فقط و فقط و فقط تخلیه حبابه هر کار دیگه ای بکنی فقط اوضاع رو بمراتب بحرانی تر و بدتر کردی
پادشاهی به وزیرش دستور داد که تمام شترهای کشور را به قیمت ده سکه طلا بخرند.
وزیر تعجب کرد و گفت: اعلیحضرت حتماً بهتر میدانند که اوضاع خزانه اصلاً خوب نیست و ما هم به شتر نیاز نداریم.
شاه گفت فقط به حرفم گوش کن و مو به مو اجرا کن.
وزیر تمام شترها را به این قیمت خرید.
شاه گفت حالا اعلام کن که هر شتر را بیست سکه می خریم.
وزیر چنین کرد و عده دیگری شترهای خودشان را به حکومت فروختند. دفعه بعد سی سکه اعلام کردند و عدهای دیگر وسوسه شدند که وارد این عرصه پر سود بشوند و شترهای خود را فروختند.
به همین ترتیب قیمتها را تا هشتاد سکه بالا بردند و مردم تمام شترهای کشور را به حکومت فروختند.
شاه به وزیر گفت حالا اعلام کن که شترها را به صد سکه میخریم و از آن طرف به عوامل ما بگو که شترها را نود سکه به مردم بفروشند. مردم هم به طمع سود ده سکه ای بار دیگر حماسه آفریدند و هجوم بردند تا شترهایی که خودشان با قیمت های پایین به حکومت فروخته بودند را دوباره بخرند.
وقتی همه شترها فروخته شد، حکومت اعلام کرد به علت دزدیهای انجام شده در خرید و فروش شتر، دیگر به ماموران خود اعتماد ندارد و هیچ شتری نمیخرد. به همین سادگی خزانه حکومت از سکه های مردم پر شد و پول کافی برای تامین نیازهای ارتش و دیوان و حکومت تامین شد.
وزیر اعظم هم از این تدبیر شاه به وجد آمد و اینبار کلید خزانه ای را در دست داشت که پر بود از درآمد قانونی و شرعی.
این وسط فقط کمی نارضایتی مردم بود که مهم نبود چون اکثراً اصلاً متوجه نمیشدند از کجا ضرر کردهاند.
دخالتهای دولت در تمام امور پایانی ندارد کمک های بی پایان به صنعت کافی نبود تبدیل صنعت کشور به یک صنعت فشل که بدون کمک دولت بسرعت از بین میرود کافی نبود حالا بورس را هم میخواند با پول مردم سرپا نگه دارند این سیاست فاجعه بار تا کی باید ادامه پیدا کند