من که بچه بودم آزادانه در کوچه بازی می کردیم و به سوپری و نانوایی و بقالی و لبنیاتی می رفتیم
تمام اهالی محل مواظب کودکان بودند چون خودشان هم کودکانی در کوچه داشتند و انتظار داشتند اهالی از آنها مواظبت کنند
کاسبان محل مواظب کودکان و مدافع بانوان محل بودند
یادمه سلمانی و لبنیاتی محل متوجه رفت و آمد مشکوک چند جوان به محل شده بودند و فکر کرده بود یا دزد هستند یا مزاحم نوامیس و به مردان محل اطلاع داده بود یک هفته کوچه وارد فاز امنیتی شده بود تا افراد مشکوک قلع و قمع شوند
ولی امروز من حتی جرات ندارم فرزندم را تنها از آسانسور به پایین بفرستم چون نمی دانم در طبقات دیگر چه کسانی زندگی می کنند
بچه را باید خودمان به مدرسه و کلاس و تفریح ببریم یا سرویس مطمئن بگیریم
نه دختر بچه امنیت دارد نه پسر یچه
مدام خبر قتل کودک و مسن و پیر منتشر می شود
واقعا چه خبره ؟؟
ما که بلد نبودیم چرا مسئولیت قبول کردیم ؟؟
نه ایمان مانده نه اعتقاد نه اخلاق
جامعه مثل جنگل ترسناک مخوف شده
از دزد و زورگیر که صحبت نکنم بهتره
قابل توجه دوستان نامحتزمی که بجای همدردی و ابراز تاسف از این جنایت هولناک فقط هنرشون عیب جویی و تمسخر دیگرانه کسی از شما نظر و تشریح ماجرا رو که مادرش چه کار میکرده رو طلب نکرده که اظهار فضل میکنید اینو گفتن برای اینکه دیگران مراقب بچه اشون باشن واقعا اگر انسان نیستید حداقل انسانها رو دوست داشته باشید.
پاسخ ها
ناشناس
||
۱۶:۱۵ - ۱۳۹۹/۰۸/۲۴
دقیقا همینطوره
فقط خدا می دونه حال و روزگار آن مادر بد بخت الان چطوره
بعضی ها می میرند اگر حرف نزنند
در روستامثل شهر نیست که مادر ۲۴ ساعته دنبال بچه باشند بچه هااکثرا در کوچه بازی میکنند.تقریبا حالت قدیم را دارد من نظرم در مورد درستی یا نادرستی این روش بچه داری نیست .امادربیشترروستاها اینطور است.
خدانکنه ی چیزی بشه مردم نظر بدهند که ای وای وای گفتنشون ادمو چه حالی میکنه سواد فکری وتشخیصی خیلی مهمتر از سیر بودنه ونظراتشون اصلا با فکر نیست فقط یک چیزی گفته باشن
خدایا چه حیواناتی به نام انسان خلق کردی .به اینها نیست گفت آدم .هرچند نفر در این جنایت دست داشته باشند باید اعدام شوند.چون با اعدامشان هم این جنایت پاک نمیشه.
تمام اهالی محل مواظب کودکان بودند چون خودشان هم کودکانی در کوچه داشتند و انتظار داشتند اهالی از آنها مواظبت کنند
کاسبان محل مواظب کودکان و مدافع بانوان محل بودند
یادمه سلمانی و لبنیاتی محل متوجه رفت و آمد مشکوک چند جوان به محل شده بودند و فکر کرده بود یا دزد هستند یا مزاحم نوامیس و به مردان محل اطلاع داده بود یک هفته کوچه وارد فاز امنیتی شده بود تا افراد مشکوک قلع و قمع شوند
ولی امروز من حتی جرات ندارم فرزندم را تنها از آسانسور به پایین بفرستم چون نمی دانم در طبقات دیگر چه کسانی زندگی می کنند
بچه را باید خودمان به مدرسه و کلاس و تفریح ببریم یا سرویس مطمئن بگیریم
نه دختر بچه امنیت دارد نه پسر یچه
مدام خبر قتل کودک و مسن و پیر منتشر می شود
واقعا چه خبره ؟؟
ما که بلد نبودیم چرا مسئولیت قبول کردیم ؟؟
نه ایمان مانده نه اعتقاد نه اخلاق
جامعه مثل جنگل ترسناک مخوف شده
از دزد و زورگیر که صحبت نکنم بهتره