من از ۲۰ سال پیش از میوه فروشی یه منطقه خوب بهترین میوه رو گرفتم ۴ سال بعد امدم میوه فروشی محل ۴ سال بعد رفتم میوه فروشی که به قیمت خوب معروف بود الانم چند ساله فقط از میادین شهرداری این اواخر هم خیلی از نیوه ها رو دیگه از میادین هم نمیتونم بخرم.. خدا توفیقتون بده
چند روز پیش یک نفر ادم خیر میگفت برای پخش گوشت برای افراد مستمند درخانه ای که خانمی با چند بچه یتیم زندگی میکرد گوشت بردیم قبول نکرد گفت بچه های من خیلی وقت است گوشت نخورده اند میترسم عادت کنند فردا دیگر نتوانم برایشان تهیه کنم مسولین محترم کلاهتان را بالاتر بگذارید میوه هم برای خیلی ها رویا شده است
مقصر اصلی گرانی میوه 3 نفر هستند اولی کشاورز است که در استفاده از روش های ابتکاری فروش مستقیم میوه به مردم ضعیف عمل می کند و باید از بازارهایی همچون دوشنبه بازارها و پنجشنبه بازارها استفاده کند و کارگر بگیرد و آنها را با عرضه مستقیم بفروشد و یا از میوه فروشی های سیار استفاده کند بهره نمی برد. دوم دولت است که نسبت به بازارهای عرضه مستقیم میوه تعلل می ورزد و زمینه دلالی میوه را فراهم می کند سوم مردم هستند که نسبت به گرانی کالاها عکس العمل ندارند و چون خودشان پولدار و قدرت خرید دارند گران می خرند و در مقابل شکم صبور نیستند و به فکر همسایه ها یشان که از لحاظ مالی ضعیف هستند نیستند و یا ادعای انسانیت را دارند و یا حرف الدار ثم الجار لغلغه زبانشان است
متاسفانه در فرهنگ ما کار فقط اینکونه تعریف شده است که فقط پشت میز بنشینیم و با یک دستگاه کامپیوتر کار کنیم ویک حقوقی بگیریم و دنبال یک مقام و منصبی باشیم و یا اینکه یک مغازه ای باز کنیم و کالاهای خارجی بفروشیم در حالی که مفهوم کار بالاتر از این موضوعات است و متاسفانه مسوولین ما هم با رفتارهای غلطی (نه گفتار) که دارند موضوع کار را آنهم از نوع واقعی آن به کمترین ارزش خود تنزل داده و بجای آن فضای دلالی را با ارزش کرده اند...
مسئولین به جای قرص های مسکنی که به جامعه تزریق می کنند باید فکر اساسی کنند. ما منابع کم نداریم ما حتی زمینه های ایجاد ثروت هم کم نداریم ما منابع انسانی متخصص هم کم نداریم ما تنها چیزی که کم داریم علوم انسانی است ...ما هنوز نفهمیده ایم که چراغی که بر خانه روا است بر مسجد حرام است. نفهمیده ایم که جایی که فقر در جامعه بیداد می کند ایجاد نهادهای موازی و بدردنخود که کاهاً با نام فرهنگ و ارزش و ... هزینه می شود چه مفهومی دارد؟ ما نفهمیده ایم که برای رفع فقر باید ماهیگیری یاد داد. علوم انسانی به ما می گوید انسان ها را بگونه ای بچینید و به گونه ای جایگذاری کنید که بیشترین بازدهی را بدهد اما ما عکس آن عمل می کنیم و بدلیل رفاقت و ترس و ... افراد بی تجربه را بالای سر افرادی می گذاریم که کوله باری از تجربه هستند و زیربنای انگیزه ها را نابود می کنیم.
همیشه زالو جایی است که کثیف باشد. وقتی رشد دلالی و زالو صفتی در جامعه ما بالا است یعنی جامعه ما کثیف و زمینه های دلالی وجود دارد و دو علت دارد 1- دولت مردان ما نمی توانند ثبات اقتصادی و پولی ایجاد کنند و باعث آشفتگی در بازار و رشد دلالی می شوند 2- مردم یا ترس از آینده دارند و یا صبور نیستند و یا نسبت به اوضاع اقتصادی بیخیال هستند و یا نسبت به وقایع عکس العمل شدید و ناسنجیده دارند و اگر هم قرار باشد اتفاقی نیفتد بخاطر عدم صبوری و هجوم در خرید اتفاق بد خواهد افتاد.
بدترین آفت جامعه حرص و طمع است و همین حرص و طمع است که باعث نابودی ما شده است و دنیا و آخرت ما را باهمدیگر نابود می کند. و فرقی هم ندارد هم در فقیرش وجود دارد و هم در پولدارش و فقط نوع آن فرق دارد. در فقیر حرص یک مرع بیشتر است و در پولدارش حرص یک خانه و یک مغازه بیشتر است و بدترین حالت حرص و طمع این است که فراگیر و عالمگیر و جریان غالب در کشور شود یعنی چیزی که ما الان در جامعه می بینیم.
چرخه توزیع به یک و دو عامل بستگی ندارد از لاستیک چرخ ماشین کامیون بگیرید تا اجاره مغازه و ... ما در کشور دچار یک چرخه باطل و رها در سیستم توزیع هستیم و نیاز به یک تیم و نیرویی داریم تا این چرخه را با آخرین استاندارهای جهانی اصلاح کند تا شاهد یکسانی قیمت ها در همه جا باشیم. اساساً عوارض و مالیات هایی که گرفته می شود برای این است که در جایی که سود است دریافت و درجایی که ضرر است هزینه شود تا یکسان سازی قیمت اتفاق بیفتد ولی در چرخه ما هرجا سود است برداشت و درجای دیگر و خارج از چرخه خرج می شود و هرجا ضرر است باید از جیب مردم پرداخت شود