تابناک عزیز. چند تا سوال ساده دارم:
1- شوهر و فرزند خردسالشون کجای شمال بودن که وقتی دو روز باهاشون تماس نداشته و احتمالاً به تماسهاشون جواب نمی داده، نتونستن بیان تهران ببینن برای همسر و مادرشون چه اتفاقی افتاده؟ یعنی یه شماره تماس هم هیچ خبرنگاری نتونسته از این آقا پیدا کنه؟
2- راستی چه جوری میشه تو ایام عید همسر و فرزند یک خانم غیر شاغل برن شمال و خودش تهران تنها بمونه و حتی پیش پدر و مادرش هم نباشه؟
یا شمالش ، شمال ایران نیست، یا خانواده مربوطه، پیوسته نیستند و احتمالاً دچار شکاف شده بودن که خیلی مورد توجه قرار نگرفته.
3- یک سوال پلیسی: راستی چطوری با کارت عابر بانک میشه در خودنه دخترمون رو باز کنیم؟
4- خدا عاقبت همه ما رو ختم به خیر کنه.
پاسخ ها
ناشناس
||
۱۰:۳۷ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۸
ای شیطون
ناشناس
||
۱۱:۲۵ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۸
کارتو میندازی توی شکاف در، زبونه درو میزنه کنار
اگر قفل نباشه باز میشه
اگر شکاف در تنگ بود باید یه چیز نازکتر مثل عکس
رادیولوژی استفاده کنی
خب وجهه سابق رو هیچگاه پیدا نخواهم کرد.از نظر شغلی هم هیچ جایی در رسانه ملی نخواهم داشت.میل به مطرح شدن و دیده شدن هم که رهایم نمیکنه .
بخاطر قضیه سوییس هم که دیگه کسی چندان باورم نداره.سر قضیه ازدواج و بعدش بزن بزن با فرزاد حسنی ، هر دو بدتر و کم فروغ تر از قبل شدیم، این حس خود برتر بینی و دیده شدن هم که ول کنم نیست ! یه عالمه برنامه داشتم که نشد....دیگه مهم نیستم (قبلش هم نبودم و خیال میکردم هستم )
از فرزاد حسنی هم متنفرم .. زن سابق شوهرمم ازم متنفره...خب چکار کنم که عزیز بشم و اون وجهه بد مثلا پاک بشه و مردم هم از فرزاد متنفرتر بشن....خب اگر شرایط عادی بود کسی هم برای تشییع جنازه ام نمیومد ...خب کرونا بهانه خوبیه....اونقدر خودخواهم که با این حرکت به خواسته هام ( در خیال خودش )....میرسم.
این دست پخت یک جامعه ی ه که باعث پراکنده شدن تخم دو رویی شده...آدمهایی که برای کار باید جور دیگری خود را نشان دهند تا شغلی داشته باشند و گره های شخصیتی شون رو باز کنند و از طرفی در باورهای واقعی شون و نوع تربیتشون و عقاید اصلی شون کاملا با دیکته های جامعه متفاوت هستند!
من خراب کردم ..بد جوری هم خراب کردم...من آرامش ندارم پس بهتر برم تا دوست داشته شوم ...زهی خیال باطل
پاسخ ها
ناشناس
||
۰۹:۵۰ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۸
احسنت، زدی تو خال
ناشناس
||
۱۰:۱۵ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۸
متاسفانه آدمهایی که میخوان در مرکز توجه باشند خیلی زود افسرده میشن یا به مواد روی میارن حالا ایشون چون مدعی بود نمیتونست این کارها رو بکنه و دچار افسردگی شدید شد
ناشناس
||
۱۰:۱۷ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۸
جالب بود اینجوری بهش نگاه نکرده بودم
ناشناس
||
۱۰:۴۷ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۸
خودتو برو به یه دکتر نشون بده با این توهماتی که داری بعید نیست بلایی سر خودت بیاری!!!!!
سوباسا
||
۱۱:۰۲ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۸
لاریسا خانم گرامی
خودتون رو در قالب دیگران فرض میکنید و از دورن خودتون به اسم دیگران داستان سرایی منفی و قضاوت می کنید
هرگز جای هیچکس نیستیم و از درون انسانها فقط خدا خبر داره ...پس دیگران رو قضاوت نکنیم چون شاید روزی خودمون هم به غمهایی دچار بشیم که تحملش واقعا سخت باشه
شما نویسنده خوبی میتونید باشید
ناشناس
||
۱۱:۳۶ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۸
شاید این نوشته های افکار خود تو باشد. پس اون قضاوتها اون هیاهو و هوچی گری ها چی شد
بهرام
||
۲۰:۲۸ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۸
اتفاقا با دقت متن خانم لاریسا رو خوندم جالب بود ،ایشون چکیده ای از دغدغه
های خانم نامداری رو مطرح کرده مگر به غیر از اینه؟ خب ایشون ازدواج دوم کرده بچه دار شده تمکن داشته به جز این دغدغه ها و عطش دیده شدن در صدا و سیما چه مشکلی داشته
ناشناس
||
۲۰:۴۲ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۸
ملت ایران مرده پرستند
این خانم ادعای حجاب داشت ..حالا کار نداریم که رفت هر کاری دلش خواست تو سوییس کرد و یک پارک عمومی رو حریم محارمش معرفی کرد و..... از همه بدتر بعدش اومد توجیه کرد و همه رو دستکم و ابله فرض کرد خب بالاخره یه روز این انرژیهای منفی و تمسخر مردم شریف ایران بازتابش رخ می نماید بنابراین تمام حرفهای این کامنت درست است
علی ر
||
۱۱:۱۱ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۹
لاریسا مطمئنم آرزو داری مجری یه برنامه تو مهدکودکی در خوراسگان بشی و نشدی. چه حالی کردی از مردن این بنده خدا که اینا رو نوشتی
ناشناس
||
۱۴:۲۰ - ۱۴۰۰/۰۱/۱۴
لاریسا خانم
من هیچوقت از ایشان خوشم نمیامد و هیچ اجرایی شو دوست نداشتم وقتی تصاویرش پخش شد نه برای کسی فرستادم و نه انتقاد کردم
از مرگش هم بسیار ناراحت شدم چون احساس کردم بسیار تنها و رنجور بوده
ولی در همه جای دنیا حتی امریکا و اروپا هم ریاکاری مذموم هست و هر زمان ریاکاری کسی افشا شود با او برخورد می کنند