خداوندازشرشیطان به تو پناه میبرم .چه اتفاقات وحشتناکی درحال رخ دادن هست.من یک مادرم وخواندن این خبرها فوق العاده برام سنگینه.خدا میدونه چه براین جوان وپدر گذشته که یک چنین اتفاقی افتاده.خدا به همه ما صبر،درایت وتعقل عنایت کنه.
بار دیگر یک موضوع خانوادگی مورد قضاوت عجولانه و احساسی آدم های منتظر و جو گیری قرار گرفت تا هرآنچه را که خود پسندند ،قضاوت کرده و اگر بتوانند حکمش را هم اجرا نمایند، وای بر جامعه گوش به زنگ!
بابک عزیز از شنیدن این فاجعه بسیار غمگینم، در دوره چهارساله دانشجویی آزارت به مور هم نمی رسید. روزی را بیاد آوردم که زنده یاد استاد موسوی امین در کلاس درس مبانی هنر در دانشگاه هنر تهران گفته بود که پدرت چقدر خوش سلیقه بود که نامت را بابک انتخاب کرد، افسوس که نمیدانست توسط همان پدر مثله می شوی، روحت شاد.
اولا که چه اسم قشنگی براش انتخاب کرده بودند که نشان از هزار امید برای آینده پسرشون داشته و افسوس که یقینا به اون چیزی که آرزوشو داشتن نرسیدن. اصلا نمیشه منکر شد که اون پدر و مادر حالشون قابل وصف نیست. پس قضاوت نکنیم ولی فقط یک چیز. مگه نمیگن فامیل اگر گوشت آدم را بخوره استخوان را دور نمیندزه؟ اینا که کلا انداختن سطل زباله!!! یعنی مثلها هم امروزه روز دیگه تبدیل به داستان شده. ببینید چه کرده این انقلاب با روحیه این مردم