بدون اینکه با قوانین مدرن اشنا وخود را ملزم به رعایت ان کنیم از اعتقادات فرهنگی ومذهبی هم که داشتیم فاصله گرفتیم واین شد که بجای استفاده از این دواسب راه رو باید پیاده طی طریق کنیم .
آیا اخلاق در جامعه ما سقوط کرده است؟
آنچه مسلم است معنویت به پایین ترین حدش از بعد از انقلاب رسیده است. فاصله طبقاتی که دولت 11 و 12 بین مردم انداخته اند از فاصله طبقاتی که دولت ترامپ بین سفید پوستان و رنگین پوستان انداخت بسیار بدت و شدیدتر بوده و برای جبران آن سالها زمان میبرد تا اثرات منفی این هشت سال جبران بشود، اگر بشود که جبران کرد!!
خطر تداوم تحریمها: اول باید به سوال پاسخ دهید که وجود تحریمها چه تاثیری بر زندگی مردم دارد. اگر تحریمها برداشته شود چه تاثیر بر زنگی مردم خواهد گذاشت. اگر قرار بر این باشد که پاسخ اتحادیه و اصناف به گرانی همه روز این باشد که گرانی ربطی به دلار ندارد، چرا باید نگران تداوم تحریمها باشیم. اتفاقا وجود تحریمها برای بعضی از مفسدین این است و کارشان را سختتر میکند. انچه که در این مدت مردم یاد گرفتند این است که تحریمها زندگیشان سخت نکرد بلکه بی دولتی و مفسدین هستند که زندگی برای مردم سخت و سخت تر میکند.
حقیقت وین؛ پرستیوی یا روحانی:
البته که پرس تی وی. مگر در این هشت سال بجز دورغ و فریب از دولتیها چیزی شنیده اید. فراموش نکید که قبل از توافق برجام بارها و بارها گفته شد که ما سایه جنگ را از سر مردم برداشتیم. فقط دروغ و دروغ و دروغ تحویل مردم شد و بس
پاسخ به پرسش سقوط اخلاق در ایران از دیده بنده؛ آری است. البته بررسی آسیب شناسانه موضوع بسیار اهمیت دارد. باید پرسید چرا یک جامعه می تواند سقوط اخلاقی کند؟
1- اخلاق یعنی پای بندی به یک سری قوانین و قواعد اجتماعی و باورهای دینی است و فرهنگی است. هر پای بندی نیازمند یک نوع تعصب و تعهد می باشد.
2. اگر هر آینه پای بندی به این قوانین و قواعد و فرهنگ ها یا خرده فرهنگ ها دگرون شود, فرآیند بی اخلاقی یا فروپاشی اخلاقی روی خواهد داد.
3. تعریف قواعد اخلاق در کشورها و فرهنگ های گوناگون متفاوت است. پس نمی توان اخلاق در ایران را با اخلاق در دیگر کشورها یکسان دانست.
4. بخشی از ریزش اخلاقی در کشور, خود مقایسه ای فرد با دیگر فرهنگ هاست. شاید در نظام اخلاقی ما, یک رفتار و باور مردم یک کشور با باور و فرهنگ مردم یکسان نباشد و یا در تقابل باشند. در این جا, اگر جذابیت رفتار مردم آن کشور برای مردم ما بیش از جذابیت باور و تقید فرهنگی ما باشد؛ این پای بندی سست و دگرگون می شود. برای مثال نگه داشتن سگ در ایران پسندیده نبود؛ ولی هم اکنون مردم علاقمند به داشتن سگ هستند.
5. گاه ذوب شدن و یا خودباختگی فرهنگی در برابر مردم یک کشور نیز سبب دگرگونی جامعه و باورها و رفتارهایش می گردد. معمولا جامعه ضعیف و تحقیر شده برای قرار از کوچک شمرده شدن , بیشتر تمایل دارد تا شمایی از جامعه قدرتمند را درخود نمایان سازد. در این جاست که فرد پذیرای رفتار و فرهنگ کشور و مردم قدرتمند می گردد. نمونه کوچک آن الگو پذیری یک فرد فقیر و شبیه سازی خود با یک فرد ثروتمند است.
6. مشاهده تعارض ها و گونه گونی های رفتاری بزرگان جامعه با گفتارهایشان هم عامل مهمی در باور ناپذیرتر شدن گفتار بزرگان خواهد شد. در پس این باور ناپذیری, بی قیدی, پشت پا زدن و بی اعتمادی به فرد بزرگ تر می شود. در ورای این بی اعتمادی, فرد به دلیل خلا موجود به ناچار به یک الگوی قابل قبول تر روی خواهد برد. مثال ساده این دگرگونی, وجود فساد مدیران و تصمیم گیران یک کشور است؛ در حالی آنان ادعای راستی و درستی را دارند. در این جا نخستین نمودهای دگرگونی بروز تنفر فرد از بزرگان و دروغ پنداشتن گفته های آنان خواهد بود. ولو این که گفته های فرد درست باشد؛ ولی عملکردش برخلاف آن باشد.
با نگاه ساده به چند نکته بالا, می بایست بپذیریم که جامعه ما در مسیر گریز از اخلاق و باورها و فرهنگ و خرده فرهنگ اصیل ایرانی است.
تنها راه کار نیز راستی رفتاری و گفتاری و پنداری بزرگان و پای بندی عمیق و ژرف به قواعد اخلاقی جامعه و اصلاح موارد نادرست اخلاقی جامعه است. در کنار آن فرایند تشویق مردم و مجازات بزرگان نادرست می باشد تا باورهای درست اخلاقی پا بر جا باقی بمانند.