این قسمت حرفش که میگه ایران دوستی ندارد کاملا درسته و در دنیای سیاست هیچ کشوری دوست هیچ کشوری نیست و برای منافع و اهداف خودش کار میکنه. اما اونجا که میگه ایران بی ثبات ساری میکنه کاملا چرنده
باسلام
کشورهای عربی که باایران دشمنی میکنندآیاروی کمک عربستان که حتی محافظان گاردپادشاهی اون آمریکایی هستن وخودشون نمیتونن ازخودشون دفاع کنن داره حساب میکنن یامصری که تاکمربرای خوش آمددولتهای غربی علی الخصوص آمریکاخم میشن وبراشون جام شراب پرمیکنن یاقطری وامارات که حتی توان دفاع ازخودشونوندارن؟بهتره به جای اتهام زدن به ایران که تمام توانشوازنیروی انسانی گرفته تامالی واسه حفاظت وبه وجودآوردن اتحادبین کشورهای اسلامی داره هزینه میکنه ازخواب غفلت بیداربشن وبرای سرافرازی جامعه اسلامی وبیرون رفتن ازخفت وخواری بردگی اسرائیل وآمریکاتلاش کنن
درود.کلاس اول دبستان بودم و مادرم هر روز صبح برای تغذیه در هنگام زنگهای تفریح ۲ تا ساندویچ نان و پنیر و گردو و خیار سبزه و گوجه میگذاشت تو کیفم تا بخورم چون صبحانه نمیخوردم.من هم هنگام زنگ تفریح همیشه یکیشو میدادم به دوستانم تا بخورن.چون دلم نمی اومد تنهایی بخورم و اونها هم نگاه کنند ۶ ماه کارم همین بود تا که یکروز ناظم مدرسه هنگام زنگ تفریح صدایم زد و بهم گفت همینهایی که هر روز بهشون ساندویچ میدی و دوستانت هستند پسرم.اگه یکروز بهشون ندی و خودت تنهایی بخوری.دشمنت میشن.من تو عالم بچگی پیش خودم گفتم چی میگه اقای ناظم؟گذشت چندین هفته از این موضوع.و من هم همون روز این حرف رو فراموش کردم تا که یکروز مادرم از یادش رفته بود برام درست کنه و بزاره تو کیفم.زنگ تفریح به خیال همیشه به دوستم گفتم بیا بشینیم بخوریم ساندویچهارو.اما وقتی در کیفم رو باز کردم دیدم چیزی نیست و تعجب کردم.دوستم بهم گفت بده دیگه ضعف کردم.گفتم ندارم.مادرم نگذاشته واسم.دوستم گفت دروغ میگی.رفتی با فلانی خوردی حتما.هیچی هر چی من میگفتم نه.اون ول کن نبود تا اینکه چنتا از دوستان دیگه هم اومدند و اونها هم گفتند دروغ میگه خودش تنهایی خورده.هیچی دعوامون شد و کتک هم خوردم .چهار نفری ریختن سرم.وقتی موضوع به دفتر رسید ناظم بهم گفت یادته چی بهت گفتم؟هیچی بعد از اون روز تا اخر سال با من قهر کردند و دشمنم هم شدند و هر روز به طریقی چهار نفری اذیتم میکردند
داريم ميبينيم