اداره «به زیستی» (به به چه اسم قشنگ و پر محتوایی!) آمده یک مرکز نگهداری از معلولان درست کرده به اسم «نیلوفر آبی» (وای! آدم غش می کند به خاطر این اسم هنری و یاد نقاشی های کلود مونه می افتد!) بعد می بینی بچه های معلول این مرکز را همچین کتک می زنند که عمرا اسمال تیغ زن اونجوری توو زندگی اش کتک خورده باشد، یا سه چهار معلول طی سال گذشته در این مرکز کشته می شوند، یا پای یک معلول در اثر فشار وارده «تقّی» می شکند یا دست یک معلول دیگر استخوان اش به خاطر «زیست بهتر» دو تیکه می شود، یا توی آشپزخانه ی نیلوفر آبی غذاهای فاسد و گندیده ای برای معلولان عزیز تهیه می شود که مسلمان نشنود کافر نبیند، یا به جای پوشک، پای بچه ها را با کیسه نایلون می بندند و غیره و غیره و غیره. خب مگه مجبوری؟!رسنل و کارکنان بسیار محترم نیلوفر آبی، بخصوص بانوان عزیز شاغل در «نیلوفر آبی» حواس شان به عواقب جنایت های شان باشد و فکر نکنند که زمانه همین طور و برای همیشه بر یک مدار می گردد.
من خودم تو یه مرکز توانبخشی کار میکردم تو یه منطقه حاشیه تهران دقیقا با بچه ها این طوری رفتار میکردن این جور جاها ادم های صبور باید کار کنن همه جا این معظل هست کسی پیگیر نیست