با اشتیاق منتظر بخش ششم مقالات شما بودم. من معمولا خیلی به وضع موجود جامعه و فرهنگ کنونی مردم ایران فکر کرده و به خاطر مشکلاتی که گریبان ما را گرفته حرص میخورم ! بخصوص که بعضی اوقات بنظر میرسد راه حل چندان دشوار نیست! حرفهای شما در این شش مقاله به دلم نشست و راهکارهایی که ارایه نمودید تایید کرده و پرفایده میدانم. بهر حال مدتهاست نگاه جستجوگر آدمهایی مثل من پی بارقه هایی از امید میگردد که از گوشه کنار این مرز و بوم برمیخیزد. به امید فردایی بهتر.
چرا بفكر اختراع دوباره چرخ هستيد شما در اين مقاله به نكته خوبي اشاره كرديد در كشورهاي خارجي چگونه اين مسائل حل شده است آيا در اين كشورها از "«کارنامه سلامت رفتاري»" استفاده مي شود؟ راه حل بايد ساده و روشن باشد . حتي ممكن است نيازي به دستگاه اطلاع رساني بعنوان بخشي از راه حل معضل فرهنگي نباشد. كافي است عملكرد قوه قضائيه نسبت به مجرمان اينگونه مسائل شديد باشد . مطمئن باشيد اين رفتار تاثير خود را بهر نحو خواهد گذاشت پس از اصلاح اين بخش آنگاه نوبت به مانور روي ساير بخش ها مثل دستگاههاي اطلاع رساني و ... خواهد بود
از مطالب بسیار زیباتون ممنونم. منتها من معتقدم که هم کسی که مزاحمت ایجاد می کند و هم کسی که مورد مزاحمت واقع میشود هردو مقصرند. خودتون اشاره کردین که مزاحمت از تجاوز شروع نمیشه. پس اگه چراغ سبز نشان داده نشود، به مراحل بعدی نمی رسد. البته این مباحث به منزله پاک کردن صورت مسأله نیست. متشکرم
با تشکر از سلسه مقالات فوق العاده شیوا و رسا و بدون از هر گونه استفاده از کلمات آنچنانی که متاسفانه بعضی از روشنفکران ما برای اثبات خود به این شیوه سخن گفتن روی می آورند، آقای مطهری عزیز با کلام عامیانه در کلام خود مرزبندی ها مشخص کرده اند
پس از پخش فیلم مزاحمت در اتوبوس توسط برنامه انقلابی چراغ خاموش از یک سو خوشحال بودم که برای اولین بار رسانه ملی یک فیلم ار هزاران فیلم رد و بدل شده روی بلوتوث موبایلها را پخش می کند و از سوی دیگر ناراحت از اینکه چرا فیلم را شطرنجی کرده اند.....مگر نه آن دختر معصوم پشت به دوربین بود؟؟؟اگر فیلم را عادی پخش کرده و حتی روی چهره فرد مزاحم بزرگنمایی می شد،تاثیر چندین برابر نداشت؟؟؟ با تشکر
به نظر من سيستمي كه الان در كشور ما اجرا ميشود داراي يك كمبود جدي است و آن نبود انتقاد است. به نظر من انتقاد ميتواند بسيار سازنده باشد. شايد راه حل شما براي مواردي مثل مزاحمتهاي خياباني كافي باشد اما براي موارد ديگر كه كم و بيش رگه هاي سياسي هم دارد مشكل اينجاست كه نمي شود انتقاد كرد. در واقع نبود يك كانال مشخص و مورد اعتماد براي انتقاد كردن باعث شده است كه اولا مردم انتقاداتشان از مسئولان را بين خودشان مطرح كنند و اين انتقادات به سطح بالاتر منتقل نشود و دوم اينكه در بسياري موارد براي مطرح كردن آنها ناگزير به روي آوردن به شبكه هاي معلوم الحال خارج از كشور باشند. موضوع دوم از دو جنبه مطلوب نيست يكي اينكه اين شبكه ها فكر مي كنند كه خبري است و به اصطلاح امين مردم هستند و دوم اينكه انتقادات مطرح شده از اين طريق معمولا با پياز داغ اضافه همراه است. همه اينها يك طرف و توصيه هاي ديني كه در اين زمينه ها داريم طرف ديگر.
در پايان بگويم كه عليرغم برداشت غلط اوليه به نظر من اگر از كسي انتقاد جدي بشود و او يا به اين انتقاد جواب مقبول بدهد و يا در راستاي رفع آن عيب بكوشد حتما در بين مردم محبوب تر خواهد بود.
صحبت بسيار است ولي مجال نيست. خدا به شما توفيق بدهد.
من تحلیل ها و پیشنهادهای حساب شده و خوب شما را در این چند مقاله مطالعه کردم. با بیشتر مطالب گفته شده موافقم. اما به بخشی از مطلب نوشته شده در مقاله ی اخیر انتقاد دارم. به نظر بنده هم ریختن آبروی مجرم راه حل بسیار خوبی است اما بر خلاف نظر شما من با ریختن آبروی متهم موافق نیستم. از کجا معلوم آن کسی که در خیابان به عنوان مزاحم خیابانی دستگیر شده واقعا مزاحم خیابانی باشد و در دستگیری او اشتباهی صورت نگرفته باشد. اگر پیش از اثبات جرم در دادگاه آبروی او را بریزید پس از برائت او در دادگاه چگونه می خواهید آبروی رفته رو به او بازگردانید؟ حتما می گویید آبروی کسانی را می ریزیم که مطمنیم مجرم هستند ولی چه کسی مسوول اطمینان یافتن از مجرمیت است؟ آیا نهادی غیر از دادگاه می تواند چنین وظیفه ای را عهده دار شود؟
سلام
از جناب دکترمطهری تشکر می کنم که دغدغه عموم مردم را با دقت زیر ذره بین برده و راهکار ها را بررسی و ارائه می کنند.بنده بالشخصه از کلیه قسمتها استفاده کردم اما در این مورد آخر با شما موافق نیستم.استفاده از دوربین شاید در یک محدوده مانند ورزشگاه و در نظر گرفتن روحیه ملتهب تماشاگران ابزار موثری باشد اما خودتان نیز اشاره کردید که در دیگر کشورها با وجود اشاعه مفاسد و بدون کنترل با دوربین کسی به این مبادرت نمی ورزد.بنظرم کمی عمیق تر به این موضوع نگاه کنیم این راهکار در بلند مدت افراد را جری تر می کند و برخی از دیده شدن ذر تلویزیون هم ابائی نخواهند داشت همانطور که 10 سال پیش پخش یک عکس بدون روسری باعث بی آبرویی می شد حال آنکه امروز داشتن روسری امل بازی شده.برخورد جامعه با اولین فیلم خانوادگی چه بود؟اما اکنون با انبوه کلیپهای مستهجن چه برخوردی می شود؟اصلا کسی برخوردی میکند یا دیگر آستانه حساسیت به حدی رسیده که دیگر اهمیتی ندارد.به تجربه ثابت شده اصلی ترین راه جلوگیری از انجام تخلفی افزایش هزینه های انجام آن به حدی است که اکثریت جامعه از خیر آن می گذرند.در ژاپن هزینه دریافت گواهینامه چیزی نزدیک به 2 میلیون تومان است و با ثبت تعداد محدودی تخلف راننده می بایست مجددا گواهینامه دریافت کند.به نظر شما با وجود چنین مکانیزمی دیگر نیاز به موش و گربه بازیهای متداول پلیس راهنمایی و متخلفین داشت؟در بقیه موارد نیز این مکانیزمها بهترین راهکار است.
به نام خدا جمعه 31/3/87 ساعت 0700
نمی دانم چه سری در جملات دکتر است که می توانم به راحتی با آن ارتباط برقرار کنم. البته می توانم حدس بزنم، حتی چیزی بیشتر از حدس(!) چرا که خدا راشکر دست کم در زبان هنوز به خیلی چیزها که کم کم صحبت از آنها دارد سخت می شود (!)، ایمان دارم: لقمه حلال، رطب نخورده، واعظ عمل گرا، مردان خدا، جهان و کوه، فعل و ندا و...
-آیا به اینها می توان موارد دیگری افزود؟
کناره بودن ایشان چه مقدار در این امر دخیل است؟ داستان دو مادر و یک بچه و دعوای دو مادر و حکم نصف کردن بچه و کوتاه آمدن مادر واقعی و...
-به راستی علت سی سال خانه نشینی مولا چه بود؟ (خدایا چه سری است که وقتی عزم را جزم می کنم که علمی و نه احساسی بنویسم باز هم قلم به سوی علی می رود و احساس جولان می دهد؟)
-آیا اگر استاد کار اجرایی بگیرند قلمشان شیوا یا حداقل به همین شیوایی می ماند؟ آیا اصولا ایشان کار اجرایی می گیرند یا به ایشان تکلیف (نه تعارف) می شود؟ آیا...
نقش ما به عنوان ملت چقدر است؟ آیا عدالت را تاب می اوریم؟ تا کجا تا چند؟
آیا اعتقاد داریم شکاف کوچک سد را انگشتان پتروس (پطروس) فداکار بند می اورد اما سیل که بیاید همه را با خود می برد؟
آیا اعتقاد داریم (نه در شعار و نان به نرخ روز خوردن) که یک سد و فقط یک سد در این دنیای فاسد زورگو باقی مانده است که همه شیطانها و شیطانکها در صدد شکستن آنند؟ (البته در سنت خدا تغییری نخواهد بود و ظهور منجی حتمی است اما زمان ظهور و تعویق ظهور و شرایط آن)
وقت است و دارد دیر می شود (و چه زود دیر می شود) که اگر دیر بجنبیم ... خدایا!
این جمله ازیکی از کامنتهای قبلی خوانندگان چقدر به دلم نشست که: "بنویسید آقای مطهری بنویسید بل که خفتگان بیدار شوند... و مسوولین بخوانند."
واقعیت این است که در زمانی که تصمیم کبرا به عمل کردن دماغش ارزش عمومی شده و کوکب خانم هر روز پیتزا سفارش می دهد و حسنک به دنبال آرزوهای دست نیافته اش به شهر رفته است و گرگ و سگ گله با هم ساخت وپاخت کرده اند ونقش بازی می کنند و دهقان فداکار چرتکه می اندازد که اقدام کند یا نکند، این شکاف هر لحظه بیشتر و بیشتر می شود.
و اگر نبود وعده های شورانگیز خدا به شکسته شدن حزب شیطان و پیروزی نهایی حق بر باطل و امید و ایمان، انسان چگونه می توانست تحمل کند.
آری آقای مطهری بنویسید لطفا بنویسید.
آری مسوولین عزیز بخوانید لطفا بخوانید.
باور کنید در این سلسله مقالات راه کار نهفته است.
باز هم متشکریم. عموزاده از سمنان
اي كاش ازآقاي مطهري دعوت مي شد تادريك برنامه تلويزيوني نظرات خودرامطرح نموده وتني چندازمسئولين وكارشناسان نيزهمانجاروي اين موضوعات بحث وتبادل نظر مي كردندتازودتراين نظرات به مرحله اجرا يرسدمتاسفانه درخيلي ازبرنامه هاي تلويزيوني دعوت ازهنرپيشگان سينما وتلويزيون وسوال درمورد زندگي وافكار آنها براي برنامه سازان مهمتر از طرح اينگونه مسائل است بهرحال ابتدا بايد فكري براي بيداركردن بعضي از مسئولين كه البته خودرا به خواب نزده اند!!!! كرد.