ایشون تایمی که برای درس خوندن میخواسته بذاره گذاشته روی تمرین و تلاش برای قهرمانی و کسب افتخار برای ایران . پس بهتره به درخواستش بها بدهند تا کیمیای دوم نشه !
ما کلا جوگیر هستیم مدال گرفت دستش درد نکنه پاداش قانونیش رو بدین اگر خواست تو رشته تربیت بدنی هم بدون کونکور بره دانشگاه ولی اگر تورشته دیگه ای خواست ادامه تحصیل بده مثل بقیه بره کنکور بده اگر قبول شد چه بهتر اگرقبول نشد دیگه بحثی نیست .
این دختر نوزده ساله وطنمان با تلاش مدال آور المپیک شده و بسیار ناپسنیده است که تابناک با درج این مطالب به روحیه لطیف این ورزشگاه لطمه بزنه. مبینا خودش هم در برنامه زنده اعلام کرد که اعلام رشته پزشکی با سئوال خبرنگار که پرسیده بود به چه رشته ای علاقه مند است گفته بود پزشکی . بهتر است بجای تمجید از این ورزشکار جوان این هجمه را تابناک شروع نمی کرد. نمی دانم هدف تابناک از ادامه این مطالب چیست؟؟؟؟
باسلام
آقای علیرضا دبیر با دستور آقای خاتمی تا مقطع دکترا مدیریت در دانشگاه شهید بهشتی ادامه تحصیل دادند بنظرم معدل بالای 17 رشته علوم تجربی را شرط ورودخانم نعمت زاده در رشته پزشکی منظور نمایند
کسانی که مخالف هستن باید بدونن که برای رسیدن به مدال المپیک اونم در ۱۹سالگی باید از ۹ سالگی ورزش سخت رو شروع کرد ولی برای قبولی در پزشکی مورد داشتیم در سال سوم دبیرستان ۶تا تجدید داشته سال بعد پزشکی قبول شده
مردم ما در همه چیز و همین طور در همه سطوح اجتماعی دچار یک نوع هیجان زدگی افراطی هستند. این هیجان زدگی ناشی از عدم توجه به آموزش تربیت اجتماعی، معاشرت، گفتگو، سخنوری در طول سال های آموزش از ابتدائی تا پایان دوران دانشگاه است.
مشکلات هیجان زدگی در مواردی از نوع میبنا نعمت زاده خودش را نشان می دهد. یک جوان در اوج موفقیت درخواستی را مطرح می کند. هر چه می خواهد باشد فرقی نمی کند، از آرزوی خودش می گوید تفاوتی ندارد که چقدر شدنی یا ناشدنی باشد. از رئیس جمهور محترم تا رئیس دانشگاه تا ورزشکاران و افراد سیاسی و فرهنگی و دیگران نسبت به آن مواضعی می گیرند که بعد از مدت کوتاهی معلوم می شود بسیاری از آنها نشدنی و اشتباه است، در این بین هم حب و بغض و حسد، دوستی و دشمنی، سوگیری های سیاسی و جناحی و... باعث می شود تا یک جو مسموم و ناخوشایند در سطح جامعه شکل بگیرد، به صورتی که طعم شیرین برد در کام این جوان برازنده و همچنین مردم تلخ شود و عدم مدیریت درست هیجان در جامعه به محلی برای مطرح شدن موضوعاتی تبدیل می شود که هیچ ارتباطی با اصل موضوع نداشته.
نکته اینجاست! چرا مسئولان ما نمی توانند در چنین مواقعی به جای پاسخ دادن های بی مغز و بی فکر، موضوع را به قانون و بررسی بیشتر ارجاع بدهند.
من شخصا به مبینای عزیز هیچ خرده ای نمی گیرم. جوانی است و هزار آرزو. شاید او اساسا با موانع قانونی درخواستش هیچ آشنایی نداشته باشد. شاید خواسته در بهترین موقعیت از شرایط استفاده کند. شاید زرنگی کرده و از هیجان زدگی دیگران قصد استفاده به مطلوب داشته است. هر چه بوده اصلا مهم نیست. مهم اینجاست که دیگران قبل از آنکه از عقل شان استفاده کنند دچار هیجان در سرعت به پاسخگوئی شده اند و ثابت کرده اند که عقلانیت هیچ جایی در مدیریت کلان این کشور ندارد.
حالا بیائید موضوع بی اهمیت و کوچکی را که می شد به بهترین نحو مدیریت کرد و از آن بهره های بسیاری برد و امروز تبدیل به محل زد و خورد رسانه ای شده را درست کنید.
چرا از اینکه ساکت بمانید و یا بگوئید نمی دانید خجالت می کشید؟ چرا سکوت اینقدر شما را آزار می دهد؟ چرا طوری رفتار می کنید که مردم استنباط شان از مدیران کشور بحران آفرینی در هر موضوعی باشد؟