با سلام و درود ب این برادرم بله ب دریا رفته میداند مصیبت طوفان رامن از دیار بلوچستان دوسال بودم راننده آمبولانس و شب بارندگی بود ومجروح داشتم تو دل تاریکی خودم ب بیمارستان رساندم و وجدانم راحت...ایرانی جماعت قدر وطن ووومیداند موفق باشید رزمنده
درتاریخیکم تیرماه سال شصت وپنج وقتی ۱۶سالم بود درشلمچه به افتخارجانبازی نائل آمدم.پای چپم اززیرزانوقطع وپای راست داغون داغون بود.چون دربخش ارتوپدی بیمارستان قائم مشهدتخت خالی نبود منوبردن بخش مغزواعصاب بستری کردند.با زمان ترخیص همانجا موندم.
خدانگهدارشون باشه پرستارانی که یادم مونده،خانمها؛هوشیار مسول بخش ویغمایی وصباحی پرستاران بخش واقایان؛امیری وزیبایی در خاطرم موندن.این عزیزان واقعا در حق من خواهری وبرادر کردند.
نمیدونم الان کجا هستند،فقط امیدوارم در هرکجای این کره خاکی هستند تندرست وسلامت باشند وبدونند که هیچگاه خوبی هایشان را فراموش نکرده ونخواهم کرد.