من برا دخترم خواستگار میاد دچار اضطراب میشم مادر پسره زنگ میزنه که اجازه بده دخترت راببینیم دچار اظطراب میشم از اضطراب زیاد یه جور صحبت میکنم طرف منصرف شه با اینکه دخترم به اندازه کافی زیبا فوق لیسانس و مودب هست من دچار مشکل میشم
یکیش خودم ، اصلا شرایط روحی خوبی ندارم , با یک ترس و اضطراب دائمی زندگی میکنم ، پدر و مادرم رو از دست دادم و تقریبا خود خواسته با کسی ارتباط ندارم، کوچکترین رفتار نادرست از طرف آدمها آزارم میده و از ترس اینکه کسی ناراحتم نکنه یا با مشکلاتی بیشتر از اینی که هست رو به رو نشم از ارتباط با آدمها و ورود به جامعه دوری میکنم
وقتی خبرهای خبرگزاری های داخلی رو میبینی که همه از پیشرفت و اقتصاد شکوفا و گل و بلبل بودن اوضاع میگویند و وضعیت خودت و اطرافیان خودت رو میبینی مغز انسان هنگ میکنه مثل اینکه در خودرو ثابت نشستی و بیرون رو نگاه میکنی که با سرعت در حال حرکتی مغز تصویر میکنه بدن مسموم شده ما هم از این وضعیت بالا میآوریم
بی نمازی و بی ایمانی زیاد شده وگرنه مشکلات در دوره های از این بیشتر بوده زیر بمباران که نیستند سفر تنمی تونن برن کالای لوکس نمی تونن بخرم همه اش از بی دینیه
والا منی که امنیت شغلی ندارم، واکثر شغل ها با دستمزد نا چیز تواقعا دارید افسرده نشم، منی که نمیتونم یه پراید که شده 400میلیون بخرم خونه که پیشکش جناب.. باشد، ولی کاش حداقل هارو از جوانان ایران نگیرند، یا حداقل هارو فراهم کنن، یعنی یه ازدواج و تشکیل خانواده برای این مسعولین زیاده خواهی یه جونه