متاسفانه 4 شنبه شب، ۲۵ بهمن ۱۴۰۳، تهران در کمال بی اعتنایی رانندگان تماشاگر عبوری شاهد کشته شدن یک دانشجوی جوان دانشگاه تهران با دنیایی از امید و آرزو، در حال عبور از خیابان امیرآباد، صرفا به خاطر سرقت کوله پشتی احتمالا حاوی لب تاپ یا گوشی همراه وی بوده است. ?
کشته شدن مظلومانه این جوان در جلوی چشم، بی تفاوتی یا حداکثر ترس ده ها راننده عبوری، آیا یک فاجعه بزرگ اجتماعی و در در واقع بی مسئولیتی، بی خیالی اجتماعی مردمان کشوری نیست که در گذشته حتی وقتی چرخ یک خودرو در جوبی می افتاد چندین نفر دادطلبانه برای کمک پیشگام می شدند؟ ?
چرا به این سطح مسئولیت پذیری و نوع دوستی اجتماعی تنزل یافته ایم؟ ❓❓
در سال های قبل از انقلاب، یک فیلم مستند روانشناسی از تلوزیون پخش شد. در این فیلم نشان می داد که دانشمندی با قرار دادن یک میمون ماده و بچه او در داخل یک قفس فلزی، در حال حرارت دادن تدریجی به قفس از زیر آن است. وقتی هنوز حرارت کم بود، بالتبع واکنشی نبود ولی با افزایش گرمای کف فلزی قفس، هر دومیمون با بی تابی شروع کردند به چرخیدن در داخل قفس تا اینکه مادر برای کمک به فرزند خود، وی را بغل و تنهایی در حال بالا پائین رفتن وبالا پائین پریدن تا جایی که، که دیگر فرزند را ول کرده وبه فکر خود بود. اما بخش تراژدی آزمایش آنجا بود که در نهایت مادر برای نجات و جلوگیری از پا سوزی و نجات خود، اقدام به گذاشتن بچه خود در زیر پا وایستادن بر روی وی نمود؟? چرا این صحنه دردناک رخ داد؟ چون درد، دلواپسی، نا امیدی از زندگی، منجر به مغلوب شدن تمام ویژگی های حتی مادرانه ونوع دوستی این میمون ماده گردید.
مسلما در دنیای ما انسان ها، بسیار بعید است که مادری حاضر به چنین اقدام نجات خود دوستانه ای در مقابل فرزند وفرزندان خود نماید اما در اجتماع، پاسوزی، دلسوزی، فشارهای بالای اقتصادی ودر مجموع تنش های روحی ما، منجر به خروج تدریجی درصد قابل توجهی از افراد اجتماع ما از خصوصیات انسانی، و از جمله هم نوع دوستی، حس کمک به آحاد دیگر جامعه و..........متاسفانه گردیده که یکی از بزرگترین عوامل آن نیز، اعمال فشارهای اقتصادی سنگین بر دوش طبقه متوسط وضعیف جامعه است.?
واقعا وجدان جامعه ما نزد خود چگونه قادر خواهد بود، خود را تسکین و یا به مادر چنین جوان قربانی شده، تسلیتی برخواسته از وجدان آگاه خود بگوید؟؟؟
من در آن محله زندگی میکنم
یکبار از بیرون ساعت 7 شب
آمدم دیدم در خانه ام دزد است
به 110 زنگ زدم .
تا 9 شب مامور نفرستادند
همدست های دزد که جلوی من می چرخیدن و معلوم بود همدست هستند بهش زنگ زدن که ما اومدیم ولی با خیال راحت دزد تا 8 شب هم کارش رو کرد حتی زمانی که از خانه بیرون آمد من داد زدم آی دزد با میله گذاشت دنبالم
ساعت 9 شب بعد از اینکه من زنگ زدم و گفتم که دزد الان نیم ساعته که رفته یک مامور موتوری آمد و اولین چیزی که گفت این بود که چرا مواظب نیستین ما که علاف شما نیستم درب خونه تان را درست نمیبندید.
بعد هم تهدید کرد که اگر سر آن دزد در خانه شما بلایی می آمد شما مسوول بودید
اقلا عقل کردم و وارد خانه نشدم که با دزد درگیر شوم
کشته شدن مظلومانه این جوان در جلوی چشم، بی تفاوتی یا حداکثر ترس ده ها راننده عبوری، آیا یک فاجعه بزرگ اجتماعی و در در واقع بی مسئولیتی، بی خیالی اجتماعی مردمان کشوری نیست که در گذشته حتی وقتی چرخ یک خودرو در جوبی می افتاد چندین نفر دادطلبانه برای کمک پیشگام می شدند؟ ?
چرا به این سطح مسئولیت پذیری و نوع دوستی اجتماعی تنزل یافته ایم؟ ❓❓
در سال های قبل از انقلاب، یک فیلم مستند روانشناسی از تلوزیون پخش شد. در این فیلم نشان می داد که دانشمندی با قرار دادن یک میمون ماده و بچه او در داخل یک قفس فلزی، در حال حرارت دادن تدریجی به قفس از زیر آن است. وقتی هنوز حرارت کم بود، بالتبع واکنشی نبود ولی با افزایش گرمای کف فلزی قفس، هر دومیمون با بی تابی شروع کردند به چرخیدن در داخل قفس تا اینکه مادر برای کمک به فرزند خود، وی را بغل و تنهایی در حال بالا پائین رفتن وبالا پائین پریدن تا جایی که، که دیگر فرزند را ول کرده وبه فکر خود بود. اما بخش تراژدی آزمایش آنجا بود که در نهایت مادر برای نجات و جلوگیری از پا سوزی و نجات خود، اقدام به گذاشتن بچه خود در زیر پا وایستادن بر روی وی نمود؟? چرا این صحنه دردناک رخ داد؟ چون درد، دلواپسی، نا امیدی از زندگی، منجر به مغلوب شدن تمام ویژگی های حتی مادرانه ونوع دوستی این میمون ماده گردید.
مسلما در دنیای ما انسان ها، بسیار بعید است که مادری حاضر به چنین اقدام نجات خود دوستانه ای در مقابل فرزند وفرزندان خود نماید اما در اجتماع، پاسوزی، دلسوزی، فشارهای بالای اقتصادی ودر مجموع تنش های روحی ما، منجر به خروج تدریجی درصد قابل توجهی از افراد اجتماع ما از خصوصیات انسانی، و از جمله هم نوع دوستی، حس کمک به آحاد دیگر جامعه و..........متاسفانه گردیده که یکی از بزرگترین عوامل آن نیز، اعمال فشارهای اقتصادی سنگین بر دوش طبقه متوسط وضعیف جامعه است.?
واقعا وجدان جامعه ما نزد خود چگونه قادر خواهد بود، خود را تسکین و یا به مادر چنین جوان قربانی شده، تسلیتی برخواسته از وجدان آگاه خود بگوید؟؟؟
......اما چی فایده