غفاري
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۵۴ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
يادشان بخير كه شهادت را زود تفسير كردند.ولعن وذلت بر جانياني كه اينگونه انسانها را به خاك وخون ميكشند.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۰۶ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
خوشا به حالشان ... خوشا به حاشان
امير حسين
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۴۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
از اين شهدا زياد هستند مثل دبيرستان دخترانه ميانه بهتر از اين دست مدارس هم يادي شود ضمنا اين مطالب را به آقاي مهاجراني كه جنگ عراق عليه ايران را برادر كشي عنوان كرد بگوييد و آنهايي كه الان به راحتي درس و دانشگاه ميروند و ميگويند بس است ديگر تا كي بايد جور و نام شهدا را بشنوييم روحيه امان خراب شد
سید حمزه حسینی احمد فداله
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۴۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
راهشان پر رهرو
سعید
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۰۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
ضمن تشکر از یاد آوری شهادت این عزیزان میخواستم به فرزندانمان فداکاری واز خود گذشتگی شهدای معززبخصوص شهدای مدرسه راهنمایی پیروز رایادآورشوم خودم شخصاچون درآن زمان دربهبهان بودم تحت تاثیر قرار گرفتم . انشاءالله موفق باشید
جعفرعطارزاده
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۴۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
ازنويسنده محترم كه خوداز رزمندگان دلاور بهبهان وبرادر شهيد هستند تشكر ميكنم.خوب است از نويسنده تواناي كشورجناب اقاي جعفر كاظمي كه جلد2 نيمكت هاي سوخته رانوشته توسط مسئولين اموزش وپرورش درخواست شودازمدرسه شهيد والامقام پيروز وشهداي مظلو م مدرسه كتاب بنويسد تابراي نسلهاي اينده بهتر بماند. يادشان گرامي باد.
bob
|
Malaysia
|
۱۸:۱۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
یادم می آید که در بروجرد نیز همین اتفاق برای مدرسه کودکان استثنایی افتاد.
تابناک عزیز لطفا گزارش!
فقیهی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۱۷ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
بسمه تعالی زنده کردن یاد وخاطره هایی اینچنین وظیفه همه ماست موفق باشید اما خوب بود نام آن دانش آموزی که تنهابازمانده یک کلاس بود ودرکربلای پنج شهید شد ذکر می کردید
فیروز جابری
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۵۶ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
یاد وخاطره ی همه ی شهدای انقلاب ودفاع مقدس گرامی باد.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۴۷ - ۱۳۸۹/۰۸/۱۵
مدرسه شد قتلگاه دانش آموزان

من چل کیلومتر آنسوتر در مدرسه راهنمایی وحید بهبهانی سردشت زیدون بودم. بعداز ظهر روز قبل صدای موشک را شنیده بودیم صدا که نه شاید یک لرزش خفیف که در آن فاصله هم احساس شده است و شاید هم نه فقط تصور می کنم شنیده ام از ورای آن همه سال که گذشته هنوز آن حادثه تنم را تکان می دهد.صبح که آمدیم همه جا رنگ ماتم گرفته بود.یکی از معلمها فی البداهه شعری سرود و به مرثیه خواند: یارب یارب! مدرسه شد قتلگاه دانش آموزان و بچه ها به سینه زدند و بعد سرکلاس رفتیم و آرام چشم به چشمان اشکبار معلم زبان دوختیم که هیچ وقت چهره اش رنگ جدیت نگرفته بود مگر آن روز که بهت زده از ما می پرسید این بچه ها چه گناهی داشتند؟ ما با چه کسانی طرفیم؟ اینها چه قومی اند؟ و زمان این فرصت را به ما داد تا روزگار خواری و رسوایی آن قوم را ببینیم و بدانیم که این قطعه از بین النهرین سرزمین ستم خیزی است که نابکارترین نامردمان زمین تباهی و فساد را به مسابقه گذاشته اند تا ننگین ترین نامها را برجای نهند.
نظرات بیشتر