خدا رحمت کنه آقای بصیری را اول دبیرستان معلم الهات ما بود با توجه به جانباز بودن و مشکل در تنفس تمام مطالب مهم درس را روی تخته سیاه می نوشت و توضیح می داد بعدش هم سرفه می افتاد بسیار انسان وارسته ای بود
جزء ها را رویها سوی کل است بلبلان را عشق با روی گل است
هرکه از دریا به دریا می رود از همانجا آمد کانجا می رود
بگو ييد وقتي نور اين بزرگوار در بين ما بود و سايه رنجورش بالاي سر زن و بچه اش براي او چه كار كرديم كه حالا ازش تقدير ميكنيم . باور كنيد تا روز هفتم شايد دور خانواده اش شلوغ باشد ولي از آنروز به بعد شايد فقط سرك كشيدن هميار هاي بنياد شهيد هر يكسال يكبار و فشار نبود پدر برايي بچه ها و و فشار مضاعف بي پدري بچه ها و خداي ناخواسته ضعف مالي براي مادر .
و النهايه حكومت طلبي و مقام دوستي و .... براي خيلي از مسئولين.
واي بر من كه در حق اين بزگواران كاري در حد توان نكردم و در آخرت سر افكنده و شرمسارشان خواهم بود.