من و همسرم با وجود عشق زیاد به دلیل نفرت من از رفتارای خانواده همسرم جدا شدیم.دورادور از حال همسرم خبر دارم و نگرانم و دعا میکنم زودتر با شرایطش کنار بیاد
پاسخ ها
محمد
||
۲۳:۰۷ - ۱۳۹۷/۰۲/۲۷
یعنی این نفرت از خانواده و مادر شوهر بلای جان خیلی از ازدواج هاست
واقعا قابل درک نیست
خواهر زنم باعث طلاق ما شد
او حدود 15 سال از همسرم بزرگتر بود و مجرد
او با دخالتها و اظهار نظر و تصمیم گیری برای ما ، روی فکر همسرم تاثیر می گذاشت
تا اینکه با دخالت برادر زنم که متاسفانه معتاد بود من و همسرم از هم جدا شدیم
حالا از نبودن همسرم رنج می برم
و از خدا می خواهم که قدرت تفکر و کنترل شرایط و زندگیم را به من بدهد
یکی از دلایل ازدواج زودتر مردان فراهم بودن شرایط بهتر برای ازدواج است ازجمله :تشویق خانواده واطرافیان برای ازدواج مجدد.در دسترس بودن موارد زیاد برای ازدواج. داشتن حق انتخاب بیشتر .
پذیرش فرهنگی وعمومی برای ازدواج یک مرد مطلقه با یک دختر وغیره
اساسا خانمها فکر می کنند با عاطفه تر از مردانند در صورتی که آنها تنها احساسی تر از مردان هستند. بین این دو مفهوم باید تفاوت قائل شد زیرا یک شخص منطقی که اسیر احساسات آنی نیست می تواند در برابر عزیزانش بسیار با عاطفه باشد حال آنکه شخصی که درگیر احساسات قوی عاشقانه است حالاتی چون خشم، نفرت، حسادت و امثالهم نیز در وی قویتر است که در بسیاری مواقع قدرت تشخیص و تصمیم گیری درست را از وی سلب می نماید و این خود معظلی بر سر راه یک زندگی تفاهم آمیز می باشد. من حیث المجموع مردان به دلائلی که در مطلب فوق اشاره شده است مانند درون ریزی غصه ها از زنان شکننده تر می نمایند. در مقابل برون ریزی و درد دل خانمها به آنها کمک شایانی در فائق آمدن بر مشکلات می کند. در ضمن مردان به دلیل ساختار منطقی شان تا مدتها و شاید تا آخر عمر خود را درگیر تحلیل و قضاوت روزهای تلخ و شیرین زندگی مشترکشان میکنند، حال آنکه زنان با نفرتی که درشان پدید آمده فقط تف و لعن نثار شریک خود کرده و سعی در فراموشی و تجدید قوا می نمایند. البته این درباره زنان طبقه متوسط نسل گذشته که ازدواج مجدد را مذموم می دانستند اندکی متفاوت است.
منکه فکر کنم جدا بشم شوهرم فردای طلاق اولا احساس راحتی وشادی میکنه بعدش میزنه به بی خیالی دوم میگه راحت شدم کاش سه سال پیش رفته بود سوم پا میشه میره پیش مامان جونش چهارم همه چی رو میندازه گردن من کلی هم بهم فحش میده تا سبک بشه پنجم همه چیرو میفروشه میره یه ماشین گرون قیمت میخره عشقه ماشینه باهاش حال میکنه ومیگه گور بابای دنیا وزن خلاصه عاطفه نداره که افسرده بشه فقط شاید بگه کاش مهریه را هم مثل جوونیش که هدر رفت میبخشیدش هاهاهاهاها چه خوب میشناسمش چون عاطفه نداره ادم نیست حیوونه