همه ما بايد در ابتدا از خودمان شروع كنيم و وقتي كه خودمان را اصلاح كنيم آنوقت به فكر اصلاح و تذكار به ديگران بيفتيم. متأسفانه خيلي از ما از وضع موجود ناراحتيم ولي به وقتش خودمان هم همان كارها را ميكنيم. بنده از وقتي كه خودم به خودم فهماندم كه نبايد در خيابان آشغال بريزم تصميم گرفته ام كه به ديگران هم تذكر را بدهم و همين كار را هم ميكنم. شيلان
بسیار خوشحالم که مطالب جناب آقای مطهری اینقدر پر طرفدار است ,زیرا ایشان انگشت روی درد ملت گذاشته اند .همه از این اوضاع رنج میبریم ,همه گله مند وشاکی از این وضعیت هستیم ,تلویزیون نگاه میکنی اکثرسریال ها جنجال ودعواوبی ادب صحبت کردن زن وشوهر است ,پس آن دانشگاهی که امام توصیه کردند کجاست ؟از همین سریالها هزاران ادب ونکته های اخلاقی میتوان آموزش داد متاسفانه همیشه در چنین مواقعی وقتشان ضیغ است ولی برای برنامه های بی محتوا ومسابقات چرت وقت فراوان دارند !!!بیائید کاری کنیم که اگر خلافی رامرتکب شدیم همانند دیگر کشورها ,از انجام عمل خلافمان خجالت بکشیم .بامید آنروز
با سلام جناب آقاي مطهري: متاسفانه دروغ گويي و توجيه دروغ گويي مانن مصلحت گرايي، دوستي و آشنايي، منفعت طلبي و سود جويي و..... مهمترين عامل در انجام رفتارها وخطاهاي افراد است متاسفانه اين گناه بزرگ وو كبيره كه مادر اكثر گناهان و بي اخلاقي ها در جامعه است شايد روزي با شرم آور خواندن دروغ يا با روسياه كردن دروغ گوها بتوان با گذر از نسلي روزگاران آتي را براي فرزندانمان روشنتر كنيم
با سلام خدمت آقای دکتر مطهری با تشکر از نوشته های روان و تاثیر گذار در عین حال دقیق ایشان، به نظر می رسد آنچه به عنوان رفتارهای بد ایرانیان از آن یاد شد ناشی از یک تاریخ طولانی قرار گیری در مرکز تاخت و تاز اقوام غریبه است که بیرحمانه، مستقیم و غیر مستقیم زندگی عادی مردم را در دوره های مختلف دستخوش غارت و یغما و تباهی کرده اند. از مغولان گرفته تا انگلیس و روس و .. و نتیجه این سابقه در ذهن تاریخی فرد ایرانی ترس و بی اعتمادی به غریبه هایی است که خارج از دایره تنگ اقوام و آشنایان نزدیک باشند و البته نیاز فوری به بعضی از آنان ممکن است عجالتا باعث اعتماد موقتی و اجباری باشد. و لذا رفتار او ناشی از احساس انسانی است که خود را تنها و بی کس در محیطی احساس می کند که اگر دیر بجنبد از بین خواهد رفت و بنابراین توسل به هر روشی را مجاز میداند.
و بنابر این به همان اندازه که این احساس دارای ریشه و عمق تاریخی است حل آن نیاز به تلاش و پیگیری در طول نسلها دارد. آموزش های ما در مدرسه برخلاف متد معمول در غرب مبتنی بر مشارکت طلبی و همکاری دانش آموزان نیست. و تلویزیون به عنوان بهترین جایگاه آموزشهای عمومی برنامه ای اصولی برای طرح و آموزش این مسایل ندارد. هر چند نیاز به آنها در بعضی حوزه ها مثل رفتارهای شهری باعث شده ولو به قیمت هزینه کردن از جیب شهرداری و در چهارچوب تیزرهای تبلیغاتی این آموزشها را جدی بگیرند.
درمجموع به نظر میرسد آموزش و پرورش و صدا و سیما باید آموزش رفتارهای اجتماعی را به عنوان بخشی مهمی از رسالت خود بشمارند و مهمترین نقش را در این مورد برعهدی بگیرند.
همان طور که شما هم بدرستی اشاره کردید، بخش عمده مشکلات اجتماعی ما ایرانیان ناشی از ضعف فرهنگ شهر نشینی است. در واقع بر خلاف فرهنگ روستا نشینی (با کار کرد مشابه در شهرهای سنتی) که روابط روستا نشینها در آن بر پایه ارتباط چهره به چهره و روابط قومی و فامیلی بخوبی کار میکند، در شهرهای مدرن احتیاج به راه کارهای دیگری داریم که فقدان آنها مانع ایجاد احساس تعلق و مسولیت مردم نسبت به محیط زندگی و روابط اجتماعی آنها شده است. البته نا گفته نماند که این شرایط کم و بیش نه تنها در ایران بلکه در اکثر کشورهای در حال توسعه (چه مسلمان و چه غیر مسلمان) وجود دارد. در واقع در تمامی این کشورها ، آگر چه راه حل موثر برای رشد اجتماعی و فرهنگی مردم و به دنبال آن ارتقا فرهنگ شهر نشینی، منوط به مشارکت عموم مردم در اظهار نظر و پذیرفتن مسولیت در قبال امور عمومی است ولی متاسفانه در طول یک قرن اخیر که این کشور ها پا بدوران صنعتی شدن گذاشته آند، دو عامل عمده مانع حصول این امر بوده است. عدم ارتباط سازنده و پویا با فرهنگ و تجارب کشورهای توسعه یافته عامل اول میباشد. این ارتباط غالبا سبب توسعه شهر نشینی به گونه سطحی شده و بدنبال خود مشکلات جدیدی را در عرصهها مختلف به همراه داشته است. عدم آمادگی سازمانهای مذهبی-سنتی و فقدان یک ساختار فقی پویا در کشورهای در حال توسعه برای مواجه با تحولات شهر نشینی و توسعه شهرها (که لازمه صنعتی شدن است) عامل دوم میباشد. متاسفانه تقابل منفی این دو عامل با یکدیگر (بخصوص در کشورهای مسلمان) شکافهای فرهنگی و سیاسی عمیقی را در این جوامع به وجود آورده است. اختلال در روابط اجتماعی مردم و بوجد آمدن موانع بسیار جهت مشارکت گسترده آنها در امور عمومی فقط جزیی از این روند توسعه ناهمگون میباشد.
شما را به خدا این یکی را درج کنید. آخر چرا از دیگران درخواست خوبی دارید در حالی که عده ای دیگر کار خود را درست انجام نمی دهند بنظر شما آیا وضعیت رد شدن از خیابان در میدانی مثل تجریش باید به این صورت مکانیکی و قرون وسطایی باشد یعنی آدم ها با خیابان در تقاطع بوده و مزاحم یکدیگر باشد اگر خود شما در زمانی حدود نیم ساعت مسیر پارکوی تا تجریش را طی کنید هنگام ورود به میدان تجریش آیا اجازه تردد حتی یک مورچه را هم می دهید ... با کدام اعصاب .... تعمیم بدهید به سایر امور زندگی... مثال خوبش در خود متن هست ... همان خانم که بدون ماشینش در یک خیابان شلوغ خاموش شده .....
در پاسخ به ان دوست عزيز كه گفته به ما ياد داده اند كه اگر كار خوب كنيم به بهشت ميرويم و اگر كار بد كنيم به جهنم بايد بگويم دوست عزيز اصول عقايد اسلام همين است در ثاني شما بهتر است يك مقدار با مطالعه اظهار نظر كني در روايات و احاديث ما به كرات آمده كه آن گونه رفتار كن كه دوست داري باتو همانگونه رفتار شود
بنظر میرسد اموزش دادن اموزش گرفتن باید به همه یاد داده شود و این زنگار را از موجودمان بزدایم ازطریق صداو سیما ، اموزش وپرورش و رسانه های عمومی و.........
یکی از دلایل موفقیت غربیها در حل بسیاری از معضلات اجتماعی خاص جامعه خود، عمل به مسئله ای تحت عنوان "خود انتقادی" (Auto-critic) است. بدین معنی که هم مردم و هم مسئولین آنها به محض ارتکاب کوچکترین خطا یا اشتباهی به آن اعتراف کرده و مسئولیت خود را در آن می پذیرند و از دیگران عذر خواهی کرده و یا حتی از مقام خود استعفا می دهند. آنها در جلسات علنی به خود انتقادی می پردازند و این کار را در راستای تقویت نظام و جامعه می دانند نه تضعیف آنها. و به همین جهت خیلی زود متوجه اشتباهات خود شده و آنها را رفع می کنند. این در حالی است که ما نه تنها به اصل خود انتقادی اعتقادی نداریم بلکه انتقادات دیگران را نیز نمی پذیریم و لذا متوجه عیوب و خطاهای خود نمی شویم و آنها را رفع هم نمی کنیم.از این بدتر اینکه خود را از همه عالم و آدم بالاتر هم می دانیم و قربان صدقه همدیگر هم میرویم. بدتر از همه اینها اینکه مقامات ومسئولین جامعه هم به دلایلی که مجال ذکر آنها نیست، به تعریف و تمجید بیش از حد از مردم می پردازند و هیچگاه بیماریهای اجتماعی مردم را به آنها گوشزد نمی کنند. متاسفانه ما در ایران با پدیده جدیدی بنام "تملق مسئولین نسبت به مردم" مواجهیم که باعث شده هیچگاه اساسا متوجه معضلات و بیماریهای اجتماعی خود نشویم. باید طبیبان اجتماعی دردآشنا تلخی بیماربودنمان را به ما بچشانند که در درجه اول بدانیم که رفتارهای اجتماعی بیمارگونه داریم تا در مرحله بعد سراغ درمان آنها برویم.
با سلام به آقاي مطهري و خوانندگان محترم، مطالب بسيار زيبايي بود. بنده هم چند نوبت به كشورهاي اروپايي سفر داشتهام و هميشه علت اين همه تفاوت برايم سوال بوده است. براين اساس ذكر چند نكته را مفيد ميدانم:
1- همانطور كه يكي از خوانندگان فرموده بودند مسايل اقتصادي و معيشتي در رفتارهاي افراد جامعه خيلي تاثير گذار است. شما از يك راننده تاكسي كه رانندگي شغل چندمش است و با چند سر عائله و قسط و قرض با فشار جسمي و روحي به دنبال يك لقمه نان ميگردد نميتوانيد انتظار داشته باشيد به تمام قوانين رانندگي احترام كامل بگذارد. براي او يك لحظه توقف و گير افتادن در ترافيك به معني از دست رفتن درآمد روزانه و خسارت مالي است. اين مساله را بايد همه جانبه نگاه كرد. درآمد سرانه افراد در جامعه ايران با كشوري مثل سوئد قابل قياس نيست. به نظر من رفاه آرامش رواني ايجاد ميكند كه اين آرامش به همه امور و رفتار متقابل افراد جامعه تسري پيدا ميكند. البته به دنبال توجيه نيستم و فرهنگ جامعه ما قطعا بايد اصلاح شود اما ريشههاي رفتار افراد را نبايد فراموش كرد. هيچ كس مادرزاد مجرم و قانون شكن به دنيا نيامده!
2- وقتي در يك كشور اروپايي به بانك ميروي خلوتي بانك و سكوت و آرامش و نظمي حاكم است كه ناخودآگاه آدم مطمئن ميشود حقش ضايع نميشود. اين اطمينان است كه باعث ميشود آدم با آرامش روي صندلي بنشيند و منتظر نوبتش بماند. والا اگر آنجا هم مثل كشور ما بينظم بود و احتمال ضايع شدن حق وجود داشت همه جلو باجهها با فشار مشغول داد و هوار ميشدند و چهارچشمي متصدي باجه و مشتريان ديگر را ميپاييدند!! بنابراين اولا امكانات متناسب با تقاضا و جمعيت است و صفها خلوت و ثانيا چنان نظم و ترتيبي حاكم است كه افراد به ضايع نشدن حقشان در صف اطمينان دارند. و اين نظم و ترتيب و امكانات سيستماتيك را بايد سيستمها موظف شوند كه ايجاد كنند نه من مشتري! كه البته در بعضي بانكها اين اخيرا ايجاد شده و خيلي خوب هم هست.
3- به نظر من علاوه بر ضعفهاي فرهنگي مختلف، جامعه ما از عدم وجود فرهنگ صحيح امر به معروف و نهي از منكر نيز رنج ميبرد. مثلا در موردي كه يكي از خوانندگان مثال زدند اگر به سيگار كشيدن يك راننده يك نفر يا دو نفر اعتراض كنند راننده زورش ميرسد آنها را از ماشين پياده كند اما اگر چهل نفر مسافر اعتراض كنند هم آيا قضيه همين طور است؟ چرا ما به كساني كه آشغال ميريزند اعتراض نميكنيم؟ حداقل در حد يك تذكر؟ چرا به كساني كه در ترافيك خط ممتد دوتايي وسط خيابان را ناديده ميگيرند و در جهت مخالف روبرو گاز ميدهند اعتراض نميكنيم؟ چرا تا جايي كه منافع خودمان به خطر نيفتاده، ضايع شدن حق ديگران برايمان بياهميت است؟
4- و در پايان پيشنهاد ميكنم آقاي مطهري اين بحثها را در قالب يك برنامه تلويزيوني هفتهاي يك ساعته مطرح كنند. بدون شك مخاطب ميليوني خواهد بود.
اي كاش ميشد به جاي آن همه برنامه بيمحتوا هفتهاي يك ساعت امثال آقاي مطهري در اين سيماي جمهوري اسلامي برنامه داشتند.
ديروز خانم رخشان بني اعتماد در ديدار با نمايندگان مجلس در اعتراض به لايحه حمايت از خانواده حرف خيلي قشنگي زده بودند:
"ما با كارشناسان سياسي (منظور كارشناسان داراي گرايشان سياسي است!) راه به جايي نخواهيم برد. درها را باز كنيد و اجازه دهيد كارشناسان واقعي اظهار نظر كنند."
آقاي مطهري درد يكي دو تا نيست...