ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۴۰ - ۱۳۸۷/۰۶/۲۴
استاد سلام، باز هم عموزاده هستم! از سمنان.
دیدید چه زود دارد لحن کامنتها تندتر می شود؟ هرچند حتما قبلا هم کامنتهای تند موجود بوده و تعدیل می کرده اید ولی این قسمت که آشکار است، مسلما رابطه مستقیمی با قسمت پنهان ماجرا دارد. این همان نکته ای است که در دو کامنت قبل عرض کرده بودم که حرف صحیح هم اگر تصمیمی اساسی برای انجام آن وجود نداشته باشد به روزمرگی و انفعال ختم می شود و تاثیر خود را از دست می دهد و انفعال که مشکل اساسی امروز ماست هم معلول است و هم علت و باید این سیکل معیوب را شکست... و حالا متاسفانه می ترسم که مبادا به سر مجموعه مقالات شما نیز همان بیاید. شما قسمت اول وظیفه خود را با حساس کردن دست کم 20 هزار نفر (غالبا تاثیر گذار) انجام داده اید حال باید برای اصلاح گامی فراتر نهاد. همان طور که بسیاری از دوستان گفته اند باید دامنه بحث را به سیما کشاند. با ادامه صحیح این بحث ها در سیما هم پایه های نظام تقویت می شود و هم بی هنران پرمدعا با دلایل واهی نمی توانند مانع ادامه بحث و گذر به مراحل بعدی و فرهنگ سازی شوند. اگر نتوانستید به مرحله بعدی گذر کنید شاید بهتر باشد برای جلوگیری از به روزمرگی افتادن و به انفعال کشیده شدن، مدتی دست نگه دارید. البته در زمان فترت اگر درد شدید شد خود مانند "شقشقیه" آشکار می شود و آن وقت موثر می افتد.
و اما پاسخ اجمالی من به سوالات یکی از کامنتها که الحق والانصاف سوالات خوبی را طرح کرده اند:
▪ راستي چرا چنين است؟
غربي ها سالها تلاش مي كنند و نرم افزار تهيه مي كنند ولي ما حاضر بخريد رسمي آن نيستيم و در عوض قفل آنرا مي شكنيم و به اين كار خود افتخار هم ميكنيم. همين روش در مورد افست كتاب هاي خارجي نيز صادق است.
*شاید فکر می کنیم آنها چون ما را غارت کرده اند و سالها از تمدن ما بدون حق کپی رایت، بهره برده اند این حق ماست و مضافا مال کافر بر مومن حلال است.
ساعتها در صف دريافت چند پاكت شيرسوبسيدي مي ايستيم، آنهم با تفاوت قيمتي نا چيز با شير آزاد، ولي تحمل يك ثانيه دير حركت كردن راننده جلويمان را پشت چراغ راهنمايي نداريم.
*شاید راننده جلویی با بی خیالی دارد با موبایلش حرف می زند یا گواهینامه خود را با پارتی بازی گرفته است و استحقاق رانندگی و تجاوز به حقوق دیگران را ندارد. یا شاید ما در زیر فشار زندگی اعصابی برایمان نمانده است.
در رستوران براي پرداخت صورت حساب بشدت تعارف مي كنيم تا جايي كه ممكن است كار به نزاع بكشد، ولي در اولين فرصت ميهمانمان را متهم به گدا صفتي مي كنيم.
*شاید ناشی از معلق بودن ما بین سنت و مدرنیته باشد.
غربي ها سالها تلاش مي كنند و خودرو طراحي مي كنند، ولي ما آنرا، با حذف تعدادي از تجهيزاتش،ساده ميسازيم و مي فروشيم.
*شاید متوجه اهمیت نکات ایمنی نیستیم.
غربي ها به قانون احترام مي گذارند، ولي ما از قانون مي گريزيم.
*مخلص کلام همین است و ریشه مشکلات اینجاست و این سلسله مقالات در همین راستا.
در غرب هنگامي كه مدارس تعطيل ميشوند دانش آموزان ناراحت مي شوند، اما در ايران دانش آموزان از شادي كيف هايشان را به هوا پرت مي كنند.
*شاید چون مانند "اجباری" است.
غربي ها كارها را به شيوه علمي انجام ميدهند، ما به شيوه استاد كاري و كد خدا منشي.
*شاید متوجه اهمیت ماجرا شده اند.
در ايران فارغ التحصيلان مديريت و علوم سياسي غالبا” بيكارند، اما در عوض سياستمداران و مديران كشور همه پزشك، مهندس، روحاني و يا بنحوي كارشناسان رشته هاي ديگرند.
*شایدمناسب گروهی و باندی تقسیم می شوند و تخصص فرع ماجراست.
چرا آخرين روايت هاي نرم افزارها را بلا فاصله روي رايانه هايمان نصب مي كنيم ولي هر گز به دنبال استفاده از آن قابليت جديد نيستيم؟
*به همان دلیل که میز و صندلی آنچنانی (غالبا با قرض) می خریم و روی زمین غذا می خوریم.
غربي ها خدمت نظام وظيفه را امري ملي و مقدس مي دانند، ما آنرا زور گويي. در قديم عوام به خدمت نظام وظيفه مي گفتند « اجباري»
*شاید راجع به آن احساس بیگاری داریم.
اگر كسي به «ناموسمان» نگاهي چپ بيندازد مي خواهيم شكمش را پاره كنيم، اما براحتي ناموس ديگران را ورانداز ميكنيم.
*شاید ایمان نداریم که این جهان کوه است و فعل ما ندا.
از غالب كردن اجناس قلابي و مواد فاسد به ديگران لذت مي بريم.
*شاید ایمان نداریم که این جهان کوه است و فعل ما ندا.
چرا غالبا” تخيل را به تفكر ترجيح مي دهيم؟
*شاید همه درویش مسلکیم و احساس عرفان می کنیم و برای خود مسوولیتهای سنگین سنگین قائلیم.
چرا غالبا” به دستور پزشك تمام دارويمان را مصرف نمي كنيم و به مجردي كه « احساس» بهبودي كرديم مصرف دارو را قطع مي كنيم؟
*چون اولا خودمان پزشکیم، ثانیا شاید پزشک با تقلب قبول شده باشد و بی سواد باشد و ثالثا دارو به نسبت ارزان است.
چرا جراحان ايران برخلاف تعرفه هاي رسمي مبلغ كلاني از بيمار جداگانه دريافت مي كنند؟
*چون با نپرداختن حق و حقوقصحیح به یکدیگر، همه به هم ظلم می کنیم.هر که زورش برسد راسا احقاق حق می کند و ... سیکل معیوب ...
تقريبا” پنجاه سال است كه تيراژ كتاب هاي غير درسي در ايران بين 2000 تا 3500باقيمانده است. راستي مگر جمعيت ايران در اين مدت ثابت بوده است؟
*شاید فکر می کنیم زرق لوسترمان به چشم خواستگار دخترمان می آید اما کتابهای کتابخوانه مان نه. اگر کتابهای جلد رنگی خوشگل متری، مد شوند به شما خواهم گفت قضیه چگونه می شود.
اكثر تعمير گاه ها و مغازه دار ها پياده رو و خيابان را محل كسب و كار خود مي دانند و مامور شهرداري هم مدام بدنبال جريمه براي « سد معبر » است.
*شاید فکر می کنیم در سیکلهای معیوب، سر سر است و کلاه کلاه.
بخشي از فضاي منزل را به مبل و ميز نهار خوري اختصاص ميدهيم ولي روي زمين مي نشينيم و توي سفره غذا مي خوريم.
*شاید چشم و همپشمی.
سالها اشياء دست دوم منزل را در انبار نگه مي داريم و از آنها استفاده نمي كنيم، ولي حاضر به بخشيدن آن به افراد مستحق نيستيم.
*شاید ناپایداری روزگار و قطع گاز و ...
در هر شرايطي منافع شخصي را به منافع جمع ترجيح ميدهيم.
*شاید جهان بینی مان محدود است.
يك عمر از ترس نداري گدا زندگي مي كنيم.
*شاید ایمانمان ضعیف است و شاید ناپایداری روزگار و ...
برآيند كار دو نفر هميشه كمتر از دو است.
*شاید کار تیمی مان ضعیف است.
بسياري از مردم وقتي دستگاهي را مي خرند قبل از خواندن دستور كاربري آن، آنرا روشن و با سعي و خطا سعي مي كنند طرز كار آنرا ياد بگيرند و انگار مشغول «كشف» طرز كار آن هستند!؟
*شاید ریشه در مطالعه گریزی ما داشته باشد.
با طناب مفت حاضريم خود را دار بزنيم.
*نمی دانم.
اگر پزشكي به ما داروي زياد ندهد يا اگر هيچ دارو ندهد، مي گوييم بي سواد است و ديگر به او مراجعه نمي كنيم.
*شاید برای این که در این آشفته بازار، همکارش در مطب کوچه بالایی باتجویز آخرین نسل داروها برای ساده ترین بیماریها سریع بیماربدبخت را ظاهرا معالجه می کند و ...
هر كجا صف است فكر مي كنيم خيرات است.
*شاید به جود بیشتر از عدل محتاجیم.
فكر مي كنيم ماليات پول زور است، ولي هنگامي كه خودرو ما به چاله هاي خيابان مي افتد به دولت ناسزا مي گوييم.
*شاید فکر می کنیم اگر مالیاتمان را بدهیم هم چاله ها وجود خواهند داشت.
هنگامي كه پليس ما را جريمه مي كند او را نامرد خطاب مي كنيم، ولي رانندگان متخلف ديگر را ناسزا گفته و سراغ پليس مي گرديم.
*شاید خدای ناکرده پلیس را عادل نمی دانیم.
بسياري از مردم بهنگام گردشگري دوست دارند ميوه هاي روي درخت باغ هاي ديگران را بچينند، در حاليكه مقدار زيادي ميوه همراه خود دارند.
*نمی دانم.
چرا به بدبيني بيش از خوش بيني تمايل داريم؟
*شاید چون جامعه را ناامن کرده ایم.
چرا حجم غذا براي غالب ايراني ها مهم تر از كيفيت آن است؟
*شاید چون یکی از مهمترین لذایذ مشروع ما لذت خوردن است.
چرا ده ها سال است كه در آشپزي ايراني تحولي پيدا نشده؟
*شاید چون فکر می کنیم بهترین است.
بيشتر نواقص را مي بينيم، ولي در رفع نواقص ناتوانيم.
*شاید چون به انفعال و بی تفاوتی افتاده ایم.
چرا در ميهماني، ظاهر سازي جاي واقعيت را مي گيرد؟
*شاید چون به وظایف خود آشنایی نداریم و چشم و هم چشمی می کنیم.
منافع زود گذر را به منافع پايداري كه ديرتر بدست آيد ترجيح مي دهيم.
*شاید به روز رستاخیز اعتقاد نداریم.
در هر كاري اظهار فضل مي كنيم و از گفتن نمي دانم شرم داريم.
*شاید چون واقعا حس می کنیم عقل کلیم.
كلمه من را بيش از ما بكار مي بريم.
*شاید واقعا عقل کلیم.
دايما” از حاكميت انتقاد مي كنيم، ولي فراموش مي كنيم آنها هم مثل خود ما هستند و نمي پرسيم كه اگر به جاي آنها بوديم چكار مي توانستيم بكنيم.
*شاید فکر می کنیم که چرا برخی باید در هر سیستمی رییس باشند و برخی در هر دولتی منصب دار.
در شهر ها خسارتي كه چاله ها و دست انداز ها به خودروها وارد ميكنند چند هزار برابر هزينه رفع آنها است ولي مدتها آنها را بحال خود رها مي كنند.
*شاید به منافع آنی بیش از منافع بلند مدت فکر می کنیم.
دريچه نگهداري خطوط تلفن، پنجره هاي فاضلاب و امثالهم هميشه يا پائين تر و يا بالا تر از سطح اسفالت خيابان است.
*شاید چون متعلق به دو ارگان جایند و برآیند کار دو نفر کمتر از دو است.
غالبا” مهارت را به دانش ترجيح ميدهيم.
*شاید ملاکی برای شناخت دانش نمانده است.
بيشتر در گذشته بسر ميبريم تا جايي كه آينده را فراموش مي كنيم.
*شاید تنبلیم.
عقب افتادگيمان را بگردن كشورهاي قدرتمند و توطئه آنها مي اندازيم، ولي براي جبران آن قدمي بر نمي داريم.
*شاید تنبلیم.
دايما” ديگران را نصيحت مي كنيم، ولي خودمان به آنها عمل نمي كنيم.
*شاید به نصایح خود اعتقادی نداریم.
هنگاميكه به هدفمان نمي رسيم آنرا به حساب نصيب و قسمت يا سرنوشت و بدبياري مي گذاريم ولي هرگز به تجزيه و تحليل علل آن نمي پردازيم.
*شاید تنبلیم.
هميشه اخرين تصميم را در دقيقه نود مي گيريم.
*شاید ذاتا انسانهای جبرگرایی هستیم و منتظریم تقدیر برایمان تصمیم بگیرد و یا شاید ریسک تصمیم گیری را نمی پذیریم.
بروايت روزنامه همشهري مورخ 22/1/83 ايران داراي رتبه نخست تصادف در دنيا است.
*شاید به یک جان به عنوان سرمایه نگاه نمی کنیم و ملت مسرفی هستیم.
در ايران موتور سيكلت خودرو خانوادگي است و مي شود تا شش نفر هم سوار آن بشوند!
*شاید واقعا فقیر باشیم و شاید خرج سلامت و ایمنی را خرج مبلمان خانه مان کرده باشیم.
تقريبا” تمام اختراع ها و اكتشاف هاي دنيا بدست غربي ها انجام شده است، ولي ما در آن سهمي نداريم.
*شاید به انفعال افتاده باشیم.
هنر در ايران در حدي بسيار سطحي باقي مانده و به ساحت زيبائي شناسي ارتقاع نيافته است، ولي در غرب زيبائي شناسي خود دانشي عظيم شد و در طيفي وسيع رشد كرده است.
*نمی دانم.
با وجود اينكه مي دانيم اغلب برندگان جوايز المپياد هاي دانش سر از خارج در مي آورند ولي كاري نمي كنيم و همچنان به برنده شدن افتخار مي كنيم.
*شاید فکر می کنیم المپیادها هم سیاه بازی اند و شاید با رفتن آنها احساس آرامش می کنیم.
اعداد ، علم جبر، باروت و شايد خيلي چيزهاي ديگر را ما شرقي ها خلق كرديم، ولي آنها استفاده وسيعي كردند، و ما در همان ابتداي كار مانديم.
*شاید به انفعال افتاده ایم.
كشوري با سيصد سال تاريخ قادر است كشور عراق را با پنج هزار سال تاريخ در كمتر از يكماه اشغال كند.
*شاید بین ملتش و حکومتش انشقاق افتاده بوده است و مملکت با ظلم اداره می شده است.
در ايران به مجردي كه كمي برف مي آيد بلافاصله مدارس تعطيل مي گردد، حتما” در كانادا، روسيه و كشور سوئد مدارس بيشتر سال تعطيل است!
*شاید برای سلامت کودکانمان (با توجه به شناخت ظرفیتهایمان) عمل می کنیم.
گرانترين ظروف منزل را براي نمايش در ويترين مي گذاريم و هر گز از آنها استفاده نمي كنيم.
*شاید ظاهر بین شده ایم یاشاید چشم و هم چشمی داریم.
ما اساسا” قادر به تئوريزاسيون پديدار ها نيستيم و طريقه كشف قانونمندي هاي طبيعت را نمي دانيم، ولي غربي ها بنياد تفكرشان بر اين اساس شكل گرفته است.
*شاید چون آنها را بیهوده می پنداریم.
چرا يك ايراني در كانادا يا آمريكا به سرعت پيشرفت مي كند، ولي هموطنان او در ايران در حال درجا زدن هستند؟
*شاید چون در این جا پارتی بازی بیداد می کند.
غربي ها اطلاعات متعارف خود را روي شبكه اينترت در دسترس عموم قرار مي دهند، ولي ما آنها را برداشته و از همكارمان پنهان ميكنيم.
*شاید چون زکات علمشان را می دهند.
مرده هايمان را بيش از زنده ها يمان احترام مي گذاريم.
*شاید این گونه نباشد یعنی به زندگان نیز به نشبت قدرتی که در ایجاد مشکل برای ما دارند هم احترام بگذاریم.
تارخ ايران را عمدتا” بر اساس منابع غربي نوشته اند.
*شاید رشته تاریخ بازار کار خوبی نداشته است و تمایل کمی برای تحصیل آن موجود بوده است.
مهم ترين اكتشافات باستاني ما بدست غربي ها انجام گرفته است.
*شاید متوجه اهمیت آثار باستانی نیستیم.
غربي ها ما را بهتر از خودمان مي شناسند.
*شاید چون ما نیاز به خودشناسی نداریم یا وقت آن را نداریم یا حال آن را نداریم.
معماري ساختمان هايمان از داخل دل مي برند و از بيرون زهره.
*شاید ریشه در فرد گرایی داشته باشد.
اگر بهترين سيستم تهويه را در محل كارمان داشته باشيم و بيرون از ساختمان هوا بشدت آلوده باشد، باز پنجره اطاق كارمان را باز ميكنيم.
*شاید به اصول علمی اعتقاد نداریم.
چرا در ايران كوزه گر با كوزه شكسته آب مي خورد؟
*شاید چون دلش نمی اید دسترنج خود را دور بیندازد.
چرا به مراسم عزاداري بدون دعوت مي رويم، ولي براي مراسم عروسي بايد دعوتمان كنند؟
*شاید خصلت خوبی است.
چرا در ايران اغلب خانم ها يك لباس را دو بار در مهماني تكرار شده اي نمي پوشند؟
*شاید چشم و هم چشمی.
چرا در ايران اغلب خانم ها پول خرج كردن شوهرشان را براي آنها، دليل علاقه مي دانند؟
*شاید همه جا کمابیش همین باشد.
چرا در ايران اغلب خانم ها به هنگام راه رفتن در محل هاي عمومي رفتار طبيعي ندارند و طوري وانمود مي كنند كه همه نگاه ها متوجه آنها است؟
*شاید چون به دستورات اسلامی توجه نمی کنیم.
چرا اغلب خانم ها ي ايراني اضافه وزن دارند، ولي در مهماني ها تظاهر به رژيم لاغري مي كنند؟
*شاید رژیم غذایی درستی ندارند.
در غرب دختران جوان آرايش نمي كنند و آرايش خاص پير زنها است، ولي در ايران عكس اين جريان دارد.
*شاید جوانان به آرایش نیاز ندارند یا پول آرایش ندارند یا چشم و هم چشمی ندارند.
در غرب كارمندان بعد از بازنشستگي به گشت و گذار مي پردازند، ولي در ايران گوشه نشين و افسرده مي شوند.
*شاید چون آنها تامین هستند و اینها تامین نیستند.
در ايران، خودروهاي چهل پنجاه سال پيش را استفاده مي كنند، ولي در غرب هر خودرو بعد از معمولا” پنج سال به قبرستان مي رود.
*شاید در این زمینه داریم مثل انها می شویم.
چرا صبر مي كنيم تا وسيله مورد استفاده مان خراب شود بعد به فكر رفع نقص آن مي افتيم، در حاليكه در دستورالعمل نگهداري آن قيد شده كه بعد از گذشت زمان معيني بايد مورد بازديد قرار بگيرد؟
*شاید همیشه در حال دویدنیم.
چرا فكر ميكنيم با صدقه دادن خود را در مقابل اقدامات نابخردانه مان بيمه مي كنيم؟
*شاید چون واقعا در برخی موارد اثر دارد.
چرا مي گوئيم مرغ همسايه غاز است؟
*نمی دانم.
چرا انتقاد پذير نيستيم و فكر مي كنيم كسي كه عيب ما را به ما بگويد بدخواه ما است؟
*شاید بد می گوید.
چرا چشم ديدن افراد برتر از خودمان را نداريم؟
*شاید چون فکر می کنیم واقعا برتر نیستند و با رانت و پارتی عمل کرده اند.
چرا عده اي جنس ارزان و با كيفيت پايين را به جنس گران و با كيفيت بالا ترجيح مي دهند؟
*فکر می کنم سوال غلط است.
چرا به هنگام مديريت در سازماني زور را به درايت ترجيح مي دهيم؟
*شاید چون غیر از این بلد نیستیم.
چرا پزشک هاي ما مدارك تحصيلي خود را قاب مي كنند و در مطب روي ديوار در معرض ديد عموم قرار مي دهند؟
*شاید معلوم شود که مدرکشان صحیح است.
چرا وقتي پاي استدلالمان مي لنگد با فرياد مي خواهيم طرف مقابل را قانع كنيم؟
*نمی دانم ولی فکر می کنم هر فریادی نشانه زورگویی نباشد. بعضی فریادها نشانه مبارزه با زورگویی باشد.
چرا در غالب خانواده ها فرزندان بايد از والدين «حساب» ببرند، بعوض اينكه به آنها احترام بگذارند؟
*به نظر می رسد دارد عکس می شود. در هر حال شاید ناشی از زورگویی (والدین به فرزندان یا فرزندان به والدین) باشد.
چرا غالبا” در ادارات چشم ديدن كارمند جديد را نداريم؟
*شاید چون کار ما را بگیرد.
چرا فكر مي كنيم اگر كارمند جديد كار ما را ياد بگيرد ما از كار بيكار ميشويم؟
*شاید چون بارها دیده ایم.
چرا بعوض تلاش براي ارتقاء شايستگي خودمان، سعي مي كنيم افراد شايسته را خراب كنيم؟
*شاید چون فکر می کنیم واقعا برتر نیستند و با رانت و پارتی عمل کرده اند.
چرا هنگامي كه مدير يا سرپرست مي شويم فكر مي كنيم بقيه بايد از ما «حساب» ببرند؟
*شاید چون غیر از این بلد نیستیم.
چرا گربه را بايد دم در حجله كشت؟
*شاید چون غیر از این بلد نیستیم.
چرا غالبا” رابطه را به ضابطه ترجيح مي دهيم؟
*شاید چون با ضابطه کار پیش نمی رود.
چرا تنبيه برايمان راحت تر از تشويق است؟
*شاید چون راحت تر است.
چرا غيبت از ديگران برايمان كاري عادي است؟
*شاید چون شیرین است یا شاید چون مجال آشکار گفتن نیست.
چرا غالبا” افراد چاپلوس موقعيت بهتري در ادارات دارند؟
*شاید چون خود روسا چاپلوسند.
چرا با رشوه دادن كارها سريع تر انجام ميشود؟
*شاید چون در سیکل معیوب افتاده ایم.
در غرب تمام سوابق افراد در بانك هاي اطلاعاتي موجود است، در ايران بسياري از افراد هنوز شناسنامه ندارند.
*شاید متوجه اهمیت آمار نیستیم یا هستیم ولی توان فعلی ماهمین است.
چرا اول ساختمان را مي سازيم بعد براي لوله كشي، كابل كشي و غيره صد جاي آنرا خراب مي كنيم؟
*شاید چون مهندسی کار نمی کنیم.
در ايران حلبي ساز كار تهويه، آهنگر كار اسكلت فلزي ، لوله كش كار تاسيسات و سيم كش كار برقي انجام مي دهد، در حالي كه صدها آموزشگاه ودانشگاه فني داريم.
*نمی دانم شاید یک طوری ریشه در مسایل بالا دارد.
چرا وعده دادن و عمل نكردن عادتي عمومي شده است؟
*شاید چون راحت تر است و به مسایل دراز مدت نمی اندیشیم.
چرا قبل از قضاوت كردن نمي انديشيم و بعد از آن خود را حتي سرزنش هم نمي كنيم؟
*شاید چون عقل کلیم.
چرا شانس در زندگي ما اينقدر جاي مهمي دارد؟
*شاید چون پارامترهای غیر قابل پیش بینش در زندگیمان زیاد است یا شاید چون تنبلیم.
چرا سعي مي كنيم سود بيشتر را با كم فروشي، كاهش كيفيت و تقلب بدست آوريم، بعوض ارايه كيفيت و خدمات بهتر؟ آيا شعار كسب و كار ما اين است: اصل بر نارضايتي مشتري است!
*نمی دانم ولی شعار عکسش را می دهیم.
در غرب ماهيگيري يك تفریح است، اما در ايران اگر محيط زيست جلويشان را نگيرد دمار از روزگار ماهي ها در مي آورند.
*شاید فکر می کنیم اگر ما در نیاوریم کس دیگری در می آورد و سر ما بی کلاه می ماند یا این که سرانه تالابهای آنها بیشتر از ماست و به همه می رسد.
راستي استاندارد در اين كشور چه جايگاهي دارد؟ جايش در كتابخانه ها است، توي قاب عكس ها است يا در دست كاربران است؟
*شاید داریم اصلاح می شویم.
چرا فروشندگان ايراني به مرغ آب مي بندند، آيا جنبه بهداشتي دارد يا سود جويي؟
*شاید دیگر نمی بندیم.
آيا يك دامدار ايراني حاضر است گاوي را كه يك ميليون تومان مي ارزد و به علت بيماري جان داده معدوم نمايد و گوشت آنرا نفروشد؟
*امیدوارم پاسخ آری باشد.
چرارفتگرهاي شهرداري از جوي آب براي انتقال زباله استفاده مي كنند؟
*شاید چون راحت تر است.
چرا قصاب با همان دستي كه پول مي شمارد گوشت هم خرد مي كند؟
*شاید چون فروشگاههای مدرن با قیمت مناسب نداریم.
چرا هنگامي كه در غرب بيشتر معاملات كوچك و بزرگ با كارت اعتباري انجام ميشود، در ايران اكثر معاملات نقدي است؟
*شاید بی اعتمادیم.
چرا هميشه ماهي را با شكم پر مي فروشند در حاليكه در غرب شكم ماهي را بعد از صيد بلافاصله خالي مي كنند؟
*شاید چون صرف نمی کند.
چرا ميوه فروش ميوه هاي معيوب را لابلاي ميوه هاي سالم پنهان مي كند و از فروش آن ( گول زدن مشتري) لذت مي برد؟
*شاید چون باید به هزار جا پورسانت بدهد.
چرا رفتگرهاي شهرداري علاوه بر دريافت حقوق ماهيانه از شهروندان در خواست «ماهيانه» مي كنند؟
*شاید چون حقوقشان کفاف آنها را نمی دهد.
چرا فاضلاب را براي آبياري كشاورزي استفاده مي كنيم؟
*شاید آب سالم نداریم و اگر این کار را نکنیم قیمتها چند برابر شوند.
چرا هنگامي كه مي خواهيم قطعه اي را روي دستگاهي سوار كنيم و جانمي رود بلا فاصله به زور متوسل ميشويم؟ و يا دستگاهي كه كار نمي كند را با مشت و لگد به جانش مي افتيم؟ و اين در شرايطي است كه همه گونه دستورالعمل كنترل و عيب يابي وجود دارد. راستي اگر چنين رفتاري با يك هواپيماي مسافر بري بشود چه فجايعي پيش خواهد آمد!
*شاید چون با روش علمی مشکل داریم.
چرا شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست ميدانيم؟
*شاید چون پارامترهای غیر قابل پیش بینش در زندگیمان زیاد است یا شاید چون تنبلیم.
در زلزله 3/6 ريشتري بم 45000 نفر جان خود را از دست دادند و هزاران نفر زخمي و بي خانمان شدند ولي در زلزله كو به ژاپن به قدرت 3/8 ريشتر تنها 5000 نفر جان باختند.
*شاید چون خانه هایمان محكم نیست و ظاهری است.
شهر تهران با نزديك به 12 ميليون جمعيت تنها سه خط مترو دارد، آن هم در سالهاي اخير ، ولي شهر لندن ده ها خط مترو از ده ها سال پيش دارد.
*شاید مدیرانمان به روی زمین و در معرض دید بودن بیشتر اهمیت می دهند.
در شهر تهران وقتي خياباني را براي نصب كابل يا لوله مي كنند و بعد با خاك پرمي كنند، شهرداري مدتها آنرا بهمان حالت باقي مي گذارد تا با عبور خودروها كوبيده شود بعد اسفالت مي كند ! در حالي كه ماشين مخصوص كوبيدن سالها است كه استفاده مي شود.
شاید دو دایره یا دو اداره در حال مکاتبه هستند.
تعداد معتادان ايران به مواد مخدر از كشور توليد كننده مواد مخدر افغانستان بسيار بيشتر است.
*شاید به خاطر همین مشکلات تو در تو باشد که بیکاری و فساد و انفعال را به دنبال دارد.
هر سال چند صد هزار نفر در تصادفات رانندگي،چند ده هزار نفر در اثر آلودگي هوا، چند هزار نفر در غرق شدن در دريا و صدها هزار نفر در اثر وقايع قابل پيش گيري جان خود را از دست مي دهند.
*شاید چون دیده نمی شوند طالب ندارند مثل همین کار فرهنگی استاد مطهری یا شما یا...ما.
آخر شب چهاردهم فروردین تمام پمپ بنزين هاي تهران بشدت شلوغ شد آنهم تنها براي چند صد تومان صرفه جوئي !؟
*شاید اثر روانی بوده است.
در هيچ كشور توسعه يافته اي « سرعت گير » براي خودروها ايجاد نمي كنند.
*شاید چون تابلوی ایست آنها اثر سرعتگیر را دارد.
بعضي بناها ده ها سال است كه در پايتخت به حالت نيمه ساخته باقي مانده اند و علاوه بر بلا استفاده كردن امكانات شهري چهره شهر را هم زشت كرده اند ولي فكري براي آنها نمي كنند.
*شاید فعلا صرف نمی کند.
هر چيز مي خواهد گران شود اول دچار كمبود مي شود!
*شاید بهترین راه باشد.
چند صد هزار مسافر كش بي نام و نشان در پايتخت مشغول كاسبي هستند. براي خود قلمرو تعريف مي كنند، مرتكب انواع خلاف ها مي شوند و پليس هم به آنها لبخند معني دار مي زند و يك ريال ماليات هم نمي دهند.
*شاید امیدشان را به اصلاح از دست داده اند و فکر نان شبشان باشند که با مقالات و کامنمتهای ما حداقل در کوتاه مدت به جایی نمی رسند.
شهرداري براي رفع مشكل ترافيك، محدوده ترافيك تعريف مي كند ولي بعد آنرا ميفروشد!؟
*شاید از بودجه اش به نحو احسن استفاده می کند.
شهرداري براي جلو گيري از تراكم ، محدوده ساخت و ساز تعريف مي كند ولي بعد آنرا مي فروشد!؟
*شاید از بودجه اش به نحو احسن استفاده می کند.
شهرداري جلوي متخلف را نمي گيرد ولي با كمال ميل او را جريمه مي كند!؟
*شاید از بودجه اش به نحو احسن استفاده می کند.
رفتگرهاي شهرداري زباله ها را در جوی آب مي ريزند بعد شهرداري براي مبارزه با موش ها كلي خرج موش كشي مي كند!؟
*شاید دو دایره با هم هماهنگ نیستند.
پليس راه پشت تپه ها كمين مي كند تا رانندگان را راهنمائي كند!؟
*شاید دیگر این کار را نمی کند.
در ايران موتور سوار و عابر پياده مختارند هر طور در معابر عمومي رفت و آمد كنند و اگر با آنها تصادف شود هميشه مقصر راننده خودرو است.
*شاید مواردی پیداکنید که مقصر ضعیفتر باشد.
در ايران عابر پياده عبور از خيابان را به عبور از روي پل هوايي ترجيح مي دهد.
*شاید فکر می کنند حادثه مال دیگران است یا استفاده از پل هایی کار ترسوهاست.
بر طبق آمار سازمان ملل ميزان متوسط كار مفيد در ژاپن 8 ساعت، در كانادا 4 ساعت و در ايران تنها 20 دقيقه است.
*شاید به اندازه حقوقمان کار می کنیم.
در ايران تمام پرنده ها از انسان مي ترسند ولي در غرب آنها از دست انسان غذا مي خورند.
*شاید می ترسند آنها را بخورند.
چرا پليس هاي راهنمائي و رانندگي بيشتر مايلند خودروهاي مدل بالا را جريمه كنند؟
*شاید راحت تر بشود مشکلات را حل کرد.
چرا زرنگي را به شايستگي ترجيح مي دهيم؟
*شاید چون تا ثابت کنی شایسته ای خیلی وقت می برد و با فرض اثبات تازه اول بایکوت شدنت است.
چرا هنگامي كه تكه ناني را روي زمين مي بينيم آنرابرداشته و در جاي محترمي قرار مي دهيم ولي نانواها با پخت نان نا مرغوب هزاران تن آرد را بهدر مي دهند؟
*شاید چون کسی تا به حال به درد دل آنها و مشقتی که متحمل می شوند و دستمزدی که می گیرند نپرداخته است.
در تهران هر كس بطور متوسط دو ساعت وقتش در ترافيك به هدر مي رود وحد اقل هر خودرو50% بنزين بيشتر مصرف مي كند و اگر هزينه آنرا حساب كنيم سر به ميلياردها تومان در روز ميزند، به اين هزينه ها بايد هزينه هاي درماني ناشي ازتصادفات، آلودگي هاي هوا، صوتي و رواني و استهلاك خودرو را اضافه كرد ولي عملا” كاري در جهت بهبود ترافيك نمي شود.
*شاید چون واقعا رشته از دست رفته است.
چرا هنگام صدا زدن همكارانمان عناوين آنها را هم ذكر مي كنيم ولي در غرب همه همكارانشان را به اسم كوچك صدا مي زنند؟
*شاید چون به همان دلیل که چون بنده آردی سوارم کسی به من احترام نمی گزارد.
چرا بقال ها اكثر مشتري ها را دكتر و مهندس خطاب مي كنند؟
*شاید چون خوششانمی آید یا واقعا هستند.
چرا مردم عموما” هر كس را كه كار ساختمان سازي مي كند مهندس خطاب مي كنند؟
*شاید احترام می گزارند.
دبير چهارمين جشنواره دندان پزشكي گفت: سهم هر محقق ايراني در فعاليت هاي تحقيقاتي كمتر از يك هزار دلار است، در حالي كه اين رقم در كشورهاي توسعه يافته بين 80 تا 230 هزار دلار است (همشهري 20/12/82)
*شاید چون همه چیزمان سیاه بازی است.
چرا عدم موفقيت خود را در محيط كار غالبا” ناشي از بي عدالتي مديران ميدانيم و حاضر نيستيم كمي هم خود را مقصر بدانيم؟
*شاید چون واقعا اکثر مدیران نالایقند یا سیستم طوری است که کار پیش نمی رود.
چرا هنگام رانندگي سعي مي كنيم مقاصد خود را با بوق زدن به ديگران به فهمانيم؟
*شاید به همان دلیل که به زورگویی و زورپذیری عادت کرده ایم.
چرا با رانندگان متخلف يا آنها كه مطابق ميل ما حركت نمي كنند با بوق مكالمه مي كنيم؟
*شاید وقت نداریم طور دیگری صحبت کنیم.
مدير كل درمان، باز پروري و حرفه آموزي ستاد مبارزه با مواد مخدرگفت : با وجود شش هزار بيمار ايدزي و 140 هزار معتاد تزريقي كه عده كثيري از آنها در خيابانها زندگي مي كنند، بهترين راه كنترل ايدز توزيع سرنگ بين معتادان است!؟(روزنامه همشهري مورخ 22/1/83)
*شاید با توجه به مقدوراتش واقعا دو کلمه حرف حساب زده است.
*شاید اگر هرکس یک جواب به این سوالات بدهد نکات زیادی آشکار شود. دوست عزیزی که این کامنت را فرستاده ای، من پاسخ دادم.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۲۴ - ۱۳۸۷/۰۶/۲۴
باسلام بنظرم اصحاب فرهنگ وانديشه بايددراين زمينه که باامکانات ناچيزدرصدراسلام پيامبر اکرم (ص )چگونه موفق به ايجادتمدني عظيم گرديدولي مابااينهمه امکانات شاهدافول فرهنگي هستيم زيادترتامل کنند.
ناشناس
|
-
|
۱۶:۴۳ - ۱۳۸۷/۰۶/۲۴
باعرض سلام وارزوي قبولي طاعات جنابعالي كليه مقالات شماراخوانده ام تماماناشي از درايت-‍‍‍‍ژرف انديشي ونيت خيرواهتمام جنابعالي به امورمسلمين كه ازوظايف همگاني است ميباشد به نظر ميرسددرتمامي مطالب ابرازي وبعنوان علت اصلي ناهنجاريهاي اجتماعي كاهش يافقدان-ادب-درساليان اخيروحتي بي توجهي خانوادههادرتربيت فرزندان است فرزنداني كه دريك خانواده مراعات حقوق يكديگررانمي نمايند نميتوانند شهروندان سالمي باشند لطفا درمقالات بعدي باالهام ازادب امامان ع وخصوصاادب حضرت اباالفضل ع نسبت به امام حسين ع ونقش تربيتي رفتارايشان شهروندان عزيز را ارشاد فرماييد.
ناشناس
|
Malaysia
|
۲۰:۵۸ - ۱۳۸۷/۰۶/۲۴
آقای مطهری شما تنها کسی هستید که توی این مملکت جرات دارید مطالبی رو در مورد آسیب شناسی رسومات دینی مطرح کنید لطفا در مورد آسیبهایی که برخی رسومات دینی به فرهنگ جامعه وارد می کنند را بیان کنید مثلا به نظر من در مراسماتی که نذری پخش می شود، مردم بی نظمی و بی قانونی و تضییع حقوق دیگران را تمرین می کنند.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۴:۴۶ - ۱۳۸۷/۰۶/۲۵
خسته نباشيد آقاي مطهري بحث هاي شيرين و مردم پسندي را دنبال مي فرماييد به نكات خوبي هم با قلم شيوا اشاره مي كنيد اما سوال بنده از شما اين است راه حل اين معضلات را غالبا ارجاع به دانشگاه و نهادها و دستگاههاي اجرايي داده ايد حال سوال من از شما اين است در وسط تكليف داعيه داران دين چيست؟ شما كه شاهد هستيد همه امور در حكومت ديني يك پسوند ديني پيدا كرده بويزه در حوزه علوم انساني و اجتماعي و فرهنگي پرداخت به اين مطلب خارج از حوصله خواننده است اما اخلاق ديني فرهنگ ديني رسوم ديني ايين ديني اموزش ديني و... انقدر اپيدمي شده كه حوزه علوم طبيعي را نيز درنورديده از انطرف محققين علماي اين حوزه منزوي شده و كمتر به اين مسائل مي پردازند ... شما بفرماييد در همين ماه مبارك رمضان چند نفر كارشناس فرهنگي يا عالمان علوم اجتماعي در رسانه ملي مجال بحث داشته اند از اين كه بگذريم شما مي گوييد دين يا سنت و سيره و حديث در خيلي از جاها به جرييات هم پرداخته و مثلا لقمان به نكته هاي اخلاقي هم در عصر خود اشارهكرده پس چرا علماي دين در منابر در رسانه و... در امتداد همان خط سنتي خطابه و روايت و سپس روضه حركت مي نماييد چرا به شرح مفاسد دروغ پردازي اثرات مخرب بي بند و باري شرب خمر قطع صله ارحام و... به زبان عوام اشاره نكرده و داد سخن نمي دهيد ؟ايا صرف تلاش خالصانه قرائتي و خدا رحمت كند پدر شما دردي از اين اجتماع دردمند و به تعبير شما اسيب زده و بيمار رفع مي كند بنده شما را بسيار دوست دارم و از شيفتگان اثار پدر شما هستم و دست بوس علماي دين اما به قدر يك ايراني منتقد پرسشگر و صادقانه مي گويم ناراحت و عصباني من عاشق ميهنم هستم ميهنم را با همه احاد مردمش دوست ميدارم و ارزوي شكوفايي و سربلندي انرا دارم اما بعنوان يك دانشجوي ارشد جامعه شناسي از خداوند مهربان خواستارم بستر و زمينه شرايط مطلوب را براي همه ما جهت نيل به ايراني اباد و ازاد و اسلامي فراهم اورد .
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۷:۳۷ - ۱۳۸۷/۰۶/۲۵
فرزند 6 ساله ام از من پرسيد چرا سرعت گيرتوي خيابانها گذاشته اندبه او گفتم براي اين كه ماشينها تند نروندو نزردي چهارراه ها سرعتشان كم شود جواب داد مگر ترمز ندارنداز ادامه ي صحبت خجالت كشيدم
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۳۱ - ۱۳۸۷/۰۶/۲۵
با سلام و تشكر از مطالب خوب شما . متاسفانه در زمينه تربيت اجتماعي بسيار عقب هستيم . ديروز صحنه اي را ديدم كه برايم واقعا جاي تعجب داشت . دقيقا زير پل عابر در خيابان شمشيري كه از وسط آن خطوط BRT را با نرده محدود كرده اند يك نفر داشت زن و بچه خودش را از روي نرده هاي 1.5 متري با زحمت زياد رد ميكرد تا مبادا مجبور بشه از روي پل عابر پياده رد بشه . متاسفانه همسرش هم از اونطرف نرده افتاد توي خط اتوبوس و واقعا نزديك بود زير چرخ اتوبوس له بشه . من فكر ميكنم واقعا آموزش مكرر موارد مرتبط با رفتارها و تربيت اجتماعي واقعا لازمه
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۲۱ - ۱۳۸۷/۰۶/۲۵
عبارتي مثل تقوي ، سيره عملي ، اخلاق حسنه ، عدالت و مساوات در متون اسلامي زياد بكار برده مي شود لكن خارجيها به آنها عمل مي كنند . چرا ؟ " شايد چون اونها بيشتر به نظم و انضباط پايبند هستند ."
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۲۳ - ۱۳۸۷/۰۶/۲۵
هنگام رانندگي بارها و بارها شاهد بوده ايم كه خودرو عقبي با سرعتي بيش از حد مجاز رانندگي ميكند و در عين حال كه قانون را زير پا مي گذارد؛مرتبا چراغ ميزند و بوق ميزند تا از سر راه او كنار برويم و او ازادانه به سرعت خلاف قانون خود ادامه دهد. چه بايد كرد؟ اگر كنار نرويم كه خطر جاني را در پي دارد.موردي كه براي اينجانب در بزرگراه همت اتفاق افتاد .خط ممتد بود و امكان جابجايي به خط كناري نبود.سرعت هم در صورت افزايش بيش از حد مجاز مي شد.ولي خودرو پشت سر با مشاهده كنار نرفتن من عصباني شد وبه كنارم آمد وبا سپر عقب با عصبانيت به سپر جلو ماشينم كوبيد .من منحرف شدم وبا سختي از برخورد به گارد ريل و سط و تصادف خودم را حفظ كردم و او ازادانه دشنامي داد و با سرعت ارامه به حركت داد.واقعا چه بايد كرد؟؟؟
شايد بهتر است پليس نامحسوس با تعداد زيادي خودرو كاملا معمولي با حداكثر سرعت مجاز در لاين سرعت رانندگي كند.و خود با اين افراد خاطي به اشد مجازات برخورد نمايد.كار سختي نيست.با حركت در هر لاين هر بزرگراه ، در كمتر از 10 دقيقه حداقل يك خاطي شناسايي مي شود.
1)او را به شدت جريمه كنند
2)بطور گسترده در تلويزيون پخش شود و اطلاع رساني صورت پذيرد
3)اين جديت و برخوردها با جريمه هاي بسيار سنگين حداقل تا20 سال ادامه يابد نه تا يك هفته.تا مردم عزيزمان فرهنگ رانندگي را بهتر بياموزند.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۳۹ - ۱۳۸۷/۰۶/۲۵
«کارمند مخابرات» يعني کسي که امور فني مخابرات را مي‌داند. وقتي به خانه‌اي زنگ مي‌زنيد، نوار چنين مي‌گويد: «تلفن مورد نظر "به علت بدهي" قطع مي‌باشد». چرا هر کس زنگ مي‌زند بايد علت قطع تلفن را که شايد ناشي از فقر دارنده خط تلفن باشد بداند؟
با سلام
صحيخ آن به اين شكل است:

: «مشترك گرامي در حال حاضر امكان برقراري ارتباط وجود ندارد»
نظرات بیشتر