آيا وقت آن نرسيده است كه مسئله رانندگي در ايران را بعنوان يك بحران مورد توجه قرار دهيم و براي رفع آن تدبيري بيانديشيم؟ آيا در اين سالها مقالهاي كه اينقدر روان بتواند مشكلات را مطرح و همزمان بصورت راهبردي كليدهاي رفع مشكل را هم بيان كند، ديدهايم؟ بنظر بنده اين مقاله همچون يك مانيفست براي مسئولين ما قابل استفاده ميباشد.
ضمن تشکر از مطلبی جالبی که ارائه نموده اید به نظر این حقیر آن چیزی که جامعه ما را به اینجا رسانده این میباشد که همه قوانین را برای دیگری میدانند زیرا اگر در مباحث خانوادگی که راجع به مشکلات اجتماعی انجام میشود برخورد کرده باشید میشنویم که طرف میگوید در اروپا این جور عمل میکنند ویا آن جور . پس همه از قانون مطلع هستیم ولی خود را موظف به رعایت نمدانیم .
چند وقت پیش من برای رسیدن به مقصد سوار تاکسی سرویس شدم در طول مسیر که حدود نیم ساعت طول کشید واز کوچه پس کوچه های بسیاری عبور کردیم راننده اژانس حتی یکبار از چراغ راهنما استفاده نکرد در پایان مسیر وقتی از او علت را پرسیدم بمن گفت راهنما زدن مربوط به افراد مبتدی است ومن حواسم جمع است جالب است که وقتی برایش توضیح دادم راهنما زدن شما جهت اطلاع و هشدار به سایرین است راننده چیزی که برای گفتن نداشت گفت حالابه خاطر شما این هم راهنما وبدون دلیل راهنمای خود را زد خوب این فرهنگ هم در نوع خودش جالبه .راستی چرا ما هروقت مسافر راه دوری داریم آب پشت سرش می ریزیم صد نمونه نذر نیاز ودعا بدرقه راهش می کنیم واینقدر دلمان شور می زند تا به مقصد برسد نمی دانم بیگانگان هم همینطورند ایا این صرفا بخاطر تعلق خاطر ما به بستگانمان است یا بخاطر عدم اطمینان از فرهنگ رانندگی حاکم بر جاده ها یا فقدان ایمنی خودرو ها و یا وضعیت نامطلوب جاده ها و شاید همه اینها
من خود بکرات پلیس راهنمایی را دیده ام که خود کمربند نبسته بود ودیگران را به همین بهانه جریمه می کرد ایا بستن کمربند یک الزام ایمنی است یا یک اجبار برای فرار از جریمه
کاش صدا و سیما کمی از وقت تبلیغ تکراری بانکها که خرابی عابر بانکهاشون هم مزید بر علتی در داغان کردن اعصاب مردم است، دقایقی چند به آموزش صحیح و فرهنگ سازی رانندگی همراه با پخش تصاویر هشدار دهنده می پرداخت. با تشکر.
با سلام و تشکر از جناب مطهری و سایت تابناک....
چند تا معضل که به نظرم میرسه :
1 - یکی از معضلاتی که به تازگی نیز رواج پیدا کرده، " رد کردن چراغ قرمزه" بدین نحو که در فاصله بوجود آمده بین حرکت اتومبیلهایی که چراغشون سبز میشه، اتومبیل متخلف براحتی تخمین زمانی میکنه و چراغ قرمز رو رد میکنه .
2- یک معضل دیگه اینه که مردم ما واژه چراغ قرمز رو اشتباه متوجه شدند. در نظر بگیرید تقاطعی که یک طرفش ترافیک و مسدود است. چراغ طرف مقابل که سبز میشود، بواسطه ترافیک اتومبیلها قادر به حرکت نیستند وچراغ درجا سبز و قرمز میشود.در این حال، اتومبیلهایی که نتوانسته اند حرکت کنند، در هنگام قرمز بودن چراغشون، حق خودشون میدونند که چراغ رو رد کنند و این باعث گره خوردن ترافیک و معطلی و اعصاب خردکنی میشه.
جانا سخن از زبان ما ميگويي
از حسن توجه و ريزبيني شما تشكر ميكنم،همان گونه كه شما نوشته ايد پخش مرتب آموزش رانندگي صحيح در مابين برنامه هاي سيما شايد از اولين قدمهايي باشد كه مي توان با انجامش اميدوار بود كه در جهت تصحيح فرهنگ رانندگي كشورمان قدمي رو به جلو برداشته باشيم.
من ميخوام از تمام كساني كه اين مقاله رو خوندند و نظر هم دادند بپرسم آيا خودشون بعد از اين مقررات رهنمايي را رعايت مي كنند؟ آيا اصلا به مقررات راهنمايي و رانندگي كاملا آشنا هستند؟ البته ببخشيد بجاي اينكه صحبت هاي شما رو تاييد كنم دارم از خود شما انتقاد مي كنم.راستي چرا اين حرفها رو به خودم نزدم!!!؟ آره براي اينكه جامعه اصلاح بشه بايد اول خودمون رو اصلاح كنيم....يه چيزه ديگه راستي درمورد نظافت معابر هم صحبت كنيد.النظافة من الايمان
1 - تخلف كردن آسان است 2 - حق خود را گرفتن ارزش است ولي حق ديگران را رعايت كردن نيست 3 - عقل اعتبار ندارد و حماقت هم در بعضي مسائل چون عموميت دارد عيب تلقي نميشود.
همه این حرفها و نظرات دوستان صحیح است اما بدتر از همه اینکه رانندگان و بخصوص موتورسواران خلاف میکنند و طلبکارند!!!!!! بارها برایم اتفاق افتاده که با رانندگان و موتورسوارانی که ورود ممنوع می آمده اند سرشاخ شده ام جالب است که نه تنها حاضر نیستند کنار بروند تا راه برای من که در مسیر درست حرکت می کنم باز شود، طلبکار هم هستند، فحش هم می دهند!!! خیلی که مودب باشند می گویند"من خلاف آمده ام اما تو کوتاه بیا"!!!!!
با تشکر. بسیار جالب و مفید بود. چند نکته ی مرتبط:
- ترک عادت های غلط دشوارتر از این است که تصور میکنیم. من زمانی که در انگلستان در امتحان رانندگی برای اخذ گواهینامه شرکت کردم (بعد از داشتن 12 سال سابقه رانندگی در ایران) با وجود مطالعه قوانین آنها و تلاش بسیار برای کنترل خودم در حین امتحان، چندین بار رد شدم! منظور این که حتا اگر خوانندگان مقاله شما، با دل و جان تصمیم بگیرند که رفتار خود را عوض کنند، این اتفاق رخ نمی دهد مگر این که عواملی بیرونی به شکلی ثابت و دائمی آنها را کنترل کنند.
- عدم رعایت قانون از سوی مجریان قانون و هر کسی که اندکی قدرت دارد، نکته دیگری است . من به عنوان پزشک دیده ام که راننده های امبولانس حتا در مواردی که نیاز به اهسته رفتن دارند نمیتوانند این کار را بکنند (در یک مورد من راننده امبولانس را تهدید کردم در صورت عدم کاهش سرعت ماشین که برای بیمار خطرناک بود، من از امبولانس پیاده خواهم شد، تا اندکی از سرعت خود کاست!)، ماشین های پلیس همیشه، حتا بدون این که در حال انجام ماموریت باشند قانون را زیر پا می گذارند، هم چنین ماشین مسولان که همواره از خط اتوبوس و با سرعت زیاد و بدون توقف در معابر تردد میکنند. آیا قانون فقط برای ضعفاست؟ در این صورت تعجبی ندارد اگر افراد از رعایت قانون احساس خوبی نداشته باشند.
- از جمله مثالهایی برای عدم رعایت تبلیغات درست از سوی ارباب رسانه ها فیلم پرفروشي بود که هنرپیشه های معروف آن به کرات بدون کمربند و در حین گفت و گو با موبایل رانندگی میکردند.