پس از خواندن خبر اول تابناک در مورد این کتاب واقعا متاثر شدم و به یاد این بیت افتادم که: "ما ز یاران چشم یاری داشتیم ... خود غلط بود آنچه می پنداشتیم". بسیار باعث تاسف است که یک روزنامه نگار به عنوان فردی که انتظار میرود اهل کتاب و اخبار و … باشد اینقدر سطحی به یک کتاب نگاه کند. در مقابل خبر فوق باعث خوشحالی است که نشان می دهد حداقل وزير ارشاد محترم به عمق کتاب یاد شده نظر دارند و همانطور که خاطر نشان ساخته اند باطن کتاب را مورد توجه قرار میدهند نه ظاهر آن را. واقعا دست مریزاد!
تابناك عزيز (بخوانيد بازتاب قديم)از اينكه به سبك وسياق شانتاژبازي هنوز عمل ميكنيد متاسفم كه با طناب شما وزارت ارشاد به چاه رفت . وقتي در اخبار روزنامه ها به مراتب اخبار و سوژه هاي جنائي و پورنو چاپ ميشود و هيچكس هم شاكي نيست آنوقت شما به ماركز گير ميدهيد كه .......بابا واقعا كه شما هنوز تاديب نشده ايد لاجرم زمانه شمار ا تاديب خواهد كرد ولي نه با روي خوش.
مشکل این است که ما هنوز یک سؤال اساسی را برای خودمان حل نکردهایم و آن اینکه بالاخره چه کسی باید تعیین کند که افراد عادی جامعه چه چیزی را میتوانند بخوانند و نظرگاه افراد جامعه به چه چیزی بیشتر باید جذب شود.
من فکر میکنم اجازهی انتشار محدود، حق طبیعی هر نوشتهای است. اگر جامعه آن را بپسندد ترویجاش میکند و اگر نه زوال خواهد یافت.
حتا اگر اینچنین نباشد و ما خود را ملزم به جلوگیری از بخشی از صنایع فرهنگی بدانیم، تصمیم گیری در مورد این امر باید به عهدهی کسانی باشد که در این زمینه از دیگران داورتر اند (یعنی در موارد جزئی، همایشها، کنفرانسها و انتخابهای سالانه به آنان بیش از دیگران حق داوری واگذار شده است).
وبالاخره حد توقفی برای سانسور باید وجود داشته باشد. اگر ما به خودمان حق توقیف رمانی از بزرگترین رماننویس قرن حاضر را بدهیم، یعنی هیچ حد و حدودی برای داوری دربارهی فرهنگ قائل نبودهام و هیچیک از معیارهای جهانی پذیرش آثار و صناعات فرهنگی را نپذیرفتهایم.
مشکل این است که ما هنوز یک سؤال اساسی را برای خودمان حل نکردهایم و آن اینکه بالاخره چه کسی باید تعیین کند که افراد عادی جامعه چه چیزی را میتوانند بخوانند و نظرگاه افراد جامعه به چه چیزی بیشتر باید جذب شود.
بنده این کتاب مارکز را نخوانده ام اما حدود بیش از 10 عنوان ار کتابهای مارکز را خریداری و خوانده ام . گابریل گارسیا مارکز موجد نوعی ادبیات جدید به شمار می روند که نام آن ادبیات جادوئی نام گرفته است
من فكر مي كنم اين كتاب ارزشمند، قرباني مخالفتهاي تابناك با وزارت ارشاد شد.
گذشته از اينكه تقريباً تمام انتقادهايي كه تابناك (و بازتاب) تا بحال به عملكرد وزارت ارشاد داشتند منطقي به نظر مي رسيد، به نظر من در اين مورد عجله شد و بي انصافي البته در حق كتاب ماركز.
من هم كتاب رو روز بعد از مطلب تابناك دانلود كردم و خووندم و متجعب شدم كه چطور يك نفر مي تونه با چاپ اين كتاب مخالف بوده باشه، افرادي مثل ماركز سرمايه هاي بشري هستن، خوشحالم كه در نتيجه اين جنجال توجهم به اين كتاب جلب شد.
با اینکه می دانم نظر م را نمی ذارید ولی اگر دست شما بود ، حافظ ، سعدی ، مولانا را هم قد غن می کردید ، چون آثار آنها هم پر از اشاره به لب و خط و خال و چشم یار و مستی و خماری است .
با سلام
من همیشه به سایت شما احترام می گذارم!
امیدوارم آزاد منشی و بزرگواری آقای مهاجرانی الگوی مناسبی باشد برای شما و همکاران محترمتان ! دیدگاه ایشان نسبت به دانشگاه کلمبیا حاکی از فهم درست و رعایت عدل و انصاف می باشد
من نطر آقای دکتر مهاجرانی در مکتوب را خوانده بودم ، من با ایشان موافقم ، در ضمن از شما که برای مدتی طعم تلخ سانسور را چشیده بودید انتظار بود که برای سانسور کور مقدمه نچینید. فیلم های پرنو چه ربطی به این رمان دارد! خودتون واقعا کتاب را خوندید یا فقط دنبال برخی لغت های خواص گشتید! انصاف داشته باشید.