من تو شهر یزد زندگی می کنم. تا چند سال پیش کودک کار در خیابان ها دیده نمی شد با این که این شهر پذیرای بسیاری از جویندگان کار از سراسر کشور بود و من همیشه به شهرم به خاطر همین موضوع افتخار می کردم اما متاسفانه این مشکل به این شهر هم اومده و سر همه چهار راه ها دیده می شوند.
تو محل کار من حداقل هفته ای دو بار یه پسر افغانی 10-12 ساله خیلی تمیز که یه دستمال می بنده به دستش و قیافه ی خیلی بدبخت به خودش می گیره و می گه کفشاتو تمیز بکنم ؟
خوب این یعنی چی ؟ این پسر هیچ نیتی جز استفاده از احساس مردم نداره . والله آدامس و کیسه فریز و دستمال کاغذی و ... فروختن هزار شرافت به این کار داره .
مشکل از اینه که راهی که حسین با سر رفته ما می خواهیم با خوش گذرانی و استحسان طی کنیم.
خامی و ساده دلی در خور جانبازان حسین نیست
اگر هر مومنی از احوال همسایه و اقوام خود با خبر باشه دیگه چند فقیر میمونه؟
این رسم این زندگی ما می باشد که عده ای بر حسب سرنوشت باید فدا شوند تا عده ای دیگر با دیدین چنین تصاویری بیشتر از خدای خود شاکر باشند و پند بگیرند که خود به جای انان نیستند و خداوندا باید ما تورو شکر گوییم به خاطر داده و نداده هایت که داده هایت رحمت و نداده هایت حکمت است پس اگه ما ایرانی ها روزی یک لقمه از نان سفرمون کمتر به دهان بگذاریم و به یاد این مظلومان و کودکان بی گناه باشیم هیچ گاه شاهد چنین تصاویری نخواهیم بود
حالا ما مینویسیم و نظر میدهیم و مصیبت سر جایش باقی است. آنها که حلال میخورند اگر میدیدند آنچه منتظر همه مان است - و نراه قریبا - اشتهایشان کور میشد و آنها که از این کودکان - مستقیم و غیر مستقیم - مباشرتاً یا سبباً - میخورند و شکمهای سیری ناپذیرشان را انباشته میکنند، حسابشان با کرام الکاتبین است. ای فقرا، قدر نعمت فقر و نیاز خودرا بدانید و نظررداشته باشید به مسئولیت آنان که میتوانند کمک کنند و در غفلت طلبکارانه از جامعه اعتنائی نمیکنند.