البته داستانهاوماجراههای دهه 60کتابهای فارسی دوره ابتدایی بسیار ارزشمند وعبرت آموزوماندگار بودند که متاسفانه خیلی از انها وهمچنین اشعار پرمعنی آن کتابها بنا به دلایلی حذف گردیده ومطالب کم اهمیت تری جایگزین شده اند البته گرچه مطالب ارزشمند ی هم برکتابها افزوده شده

او مردی برخاسته از میان توده‌های مردم بود که شجاعت او مثال زدنی است.

درياقلي دلاور ايراني باعث عزت و غرور ملي هر ايرانيه آزاده است

چرا غلو می کنید ؟ مگر مردم شهرها مرده بودند که بگذارند ارتش عراق تا مرکز ایران نفوذ کند . قهرمان پروری خوب است اما معقولانه . در ضمن داستان دریا قلی مرا یاد داستان آن سرباز یونانی می اندازد که خبر پیروزی یونانی ها را بر ناوگان دریایی خشاریار شا بعد از طی کردن مسافت 42 کیلومتر با پای پیاده ، به گوش هموطنانش می رساند .فلسفه وجودی دو ماراتن المپیک هم از همین داستان است . البته در صحت آن شک و شبهه وجود دارد .

با سلام من منطقه را دیده ام همه پتروس را می شناسد ضمنا" چون دریا را خشک کرده اند هیچ درختی وجود ندارد ،امیدوارم اینقدر واقع نگر و بیطرف باشید که نظر من را بگذارید.

اي كاش هر سال يه مسابقه دوچرخه سواري ازاد در همان مسيري كه دريا قلي ركاب زد ترتيب بديم . هم به رونق ورزش دوچرخه سواري كمك كرديم هم باعث جاودانه شدن اين حماسه ميشيم

خیلی خوبه اما بهتر بود این استاد کمتر غلو میکرد و اصل ماجرا رو دقیقا برای خبرنگار تعریف میکرد
دریا قلی با کارش باعث شد آبادان مثل خرمشهر دور نخوره و محاصره ای که بعدا اتفاق افتاد کامل نشه نه اینکه بیاد اینقدر غلو کنه بگه دشمن تا شیراز میومد مگه بچه بازیه؟
راستی دشمنی که فصد نفوذ داره از کی خمپاره میزنه که دریا فلی از میان اون همه خمپاره و انفجار تونسته خودش رو به نیروها برسونه؟ بابا جون مادرتون فیلم هندی ننویسید تو کتابها دشمن در کمال سکوت و مخفیانه از محله کوی نادری داشته نفوذ میکرد و اگر نفوذ کامل میشد آبادان محاصره میشد و ...

اولا داستان پتروس دهه 60 هم بوده است
دوما رفتار وکردار نیکو کاری به کشور ونزاد ومدهب وغیره ندارد بهتر است این گونه با مسائل تعصبی برخورد نکنیم که این گونه رفتارها در شان یک مسلمان نمی باشد

انتقال اين مفاهم به دانش آموزان كار شايسته اي است اما متن داستان خوب نگاشته نشده است.

اتفاقاً من بارها شنیده ام که دانش آموزان زرنگ ایرانی به پتروسی که نویسندگان کتب ابتدایی لقب فداکار داده اند او را پتروس احمق می خوانند. چون او به جای این کار می توانست قطعه چوبی را وارد سوراخ کند و سپس موضوع را به بزرگتر ها اطلاع دهد. پس هیچ مطلب آموزنده ای هم در این داستان وجود ندارد. متل اینکه آقای ریزعلی خواجوی به جای آتش زدن پیراهن ، خود را جلو قطار می انداخت تا به راننده قطار بفهماند مشکلی در راه وجود دارد و بعد ما او را قهرمان خطاب می کردیم. پس ریزعلی هم فداکار بود هم با هوش و نه مثل قهرمان خیالی پتروس احمق.