از یک منظر دیگر هم قابل تحلیل است. جشنواره در این ایام نوعی پاتوق است. پاتوقی برای بودن. پاتوقی برای حضور. پاتوقی برای مطرح کردن و مطرح بودن. ببینید در ایام سال چند پاتوق ملی داریم. بنابر این بی جهت نیست که در اینجا فقط حضور مهم می شود. از طرف دیگر ببینید تعدادی از این افراد بلیط را چگونه بدست اورده اند. بنابر این یک بلیط مجانی از طرف یک دوست که به طرقی از این رانت استفاده کرده و به شما ارادت داشته شما را ملزم به حضور در این پاتوق می نماید.
از سوی دیگر شما اگر یک فرزند 10 تا 14 ساله داشته باشید داشته باشید در ایام معمولی می توانید او را به کدام محفل فرهنگی ببرید؟ هیچ کجایی نیست که شما مثلا فرزندتان را در یک روز پنجشنبه اخر هفته به یک پاتوق فرهنگی متناسب با سن او راهبر باشد. از این رو اینجا نیز یک فرصت می شود برای حضور فرزندان.
دوستانی که نظر داده اند از هر زاویه ای که بنگرید نظرات صحیح است ولی وقتی مجموعه نگری کنید می بینید که این ناهنجاری فرهنگی معلول 11 ماه نبود فرصت های این جشنها و پاتوق های فرهنگی است. ما هم که جوانتر بودیم یادم می اید که تا اخرین سانسها در این ایام از این سینما به آن سینما می رفتیم. و چه خوش هم می گذشت. چرا که این پاتوق در 10 روز انجام می شود و به هر نحو این فضای جشنواره ای را باید حضور داشت تا شور جوانی را در آن مطرح کرد.
توی تاکسی داشتم میگفتم وقتی ما بچه بودیم ....
پیرمرد موقری با لبخند گفت : حالا بزرگ هستید ؟
حالا در مورد این مطلب باید پرسید آیا همه آدمهای
بزرگ واقعا بزرگ هستند ؟ شاید خیلی از آنها هنوز
در حال و هوای کودکی به سر می برند .