شاید شنیده باشید مگن یه نفر شاگردشو فرستاد قصابی گوشت تهیه کنه شاگرده رفت و شب برگشت ، اوستا ازش پرسید کجا بودی گفت قصابی و خیلی هم شلوغ بود حدود 1000 نفر در صف بودن اوستا گفت امکان نداره که این همه آدم با هم برن قصابی گوشت بگیرن که شاگرد گفت اگر 1000 نفر نبودن شاید 500 نفر بودن ، خلاصه از استاد اصرار و از شاگرد انکار تا اینکه بالاخره شاگرد گفت اگر من رو بکشید از خودم و قصاب پائین نمی آیم خلاصه اگر پلنگ نبوده شاید گرگ بوده و اگر گرگ نبوده شاید جوجه تیغی و شاید موش وشاید .... که آقای جوپان با خونسردی تفنگ هم داشته و فاجعه رو تماشا کرده و از صحنه هاش لذت برده
با سلام ، توجیه جالب نویسنده مقاله حکایتی دارد. مثلا حفظ این پلنگ از نظر اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی ، عرفی و ....چه امتیازی دارد؟آیا آن تعدادی هم که به دره سقوط کرده اند ؟! جزو تلفات بحساب نمی آیند؟
چوپان زیرکی کرده !
اگر چند تا تیر هوایی شلکیک میکرد چه پلنگ یا گرگ اینهمه خسارت ببار نمی اورد.
گله رو به حال خودش رها کرده دچار این مصیبت شده .دستش هم بجای بند نبوده . چه بهتر سنگی به تاریکی بندازه شاید گرفت . هم منت هم دریافت خسارت