مامان من بیمارستان رجایی تنکابن کار میکنه ,وقتی برام از شبی که شبکار بود گفت بیچاره زار می زد می گفت که اون شب نه غذا داشتن نه برق نه وسیله ای که باهاش گرم بشن چند تا از مریضا با اون حالشون رضایت شخصی دادن وتو اون سرما رفتن خونه هاشون !!!!
موضوع اصلی اینه که مردم غافلگیر شدن . ما حتی یه پارو تو خونمون نداریم که بتونیم جلوی در خونه راه باز کنیم . هنوز هم نیروهای امدادی به کوچه های فرعی دسترسی ندارن . این جماعتی که تو عکس میبینید خونه هاشون حتما نزدیک به خیابون اصلیه . امروز پنجمین روزیه که ما تو خونه حبس شدیم . خدارو شکر دیشب برقها وصل شد ما حتی یه بخاری یا شومینه تو خونمون نداشتیم و 4 شب رو با پالتو و کلاه خوابیدیم . امروز خورشید تابان خداوند به دادمون رسید و بخشی از برفها آب شد . فعلا درختها داره دیده میشه اما هنوز راه های فرعی بسته است .امیدمون به خورشید فرداست