این که برنج کاران و چای کاران استان گیلان در فقر و فلاکت زندگی می کنند و علیرغم کار سخت در برنجزارها و تولید بیش از یک میلیون تن برنج در سال هر گز نتوانسته اند از بدبختی و پریشانی و نکبتی که به آن دچار شوند بیرون بیایند را باید در سیاست غلط کلان اقتصادی کشور جستجو نمود: 1 - دولت چون مشتری برای نفت نداشت رو به سوی هند آورد و آنها هم گفتند که پول نداریم و بیائید روپیه بگیرید و چون روپیه یک پول جهانی نیست، در ازایش دولت قبول کرد که برنج و چای وارد کند که تبلیغات این برنج ها وارداتی هر روز و هر ساعت از تلویزیون در حال پخش شدن، میهمان میزبان را خورد و غیره! 2 - وضعیت چای بدتر از اینهاست، مصرف چای در ایران صد هزار تن است که حدود سی هزار تن در کشور تولید می شود و حدود هفتاد هزار تن از خارج وارد می شود، تاجران بزرگ هیچ ضمانتی برای خرید چای کشور (که اتفاقا از چای وارداتی و بعضا آلوده به سم و زوائد شیمیائی) خیلی سالم تر و خوش طعم تر هستند، نمی دهند و این در حالی است که دولت قبل آنها را مجبور کرده بود و ضمانت گرفته بود که به ازای ورود هر مقدار چای باید از چایکاران ایرانی چای خریداری نمایند. برنجکار و چای کار و برزگر گیلانی واقعا بدبخت و بی چیز و فقیر است و همه اینها در به اصطلاح سرزمین سر سیز گیلان مفقود و ناپدید و نادیده گرفته می شوند.
کاش نماینده های ما مثل نمایندگان سایر استان ها تکلیف جوون هایی که یک سال ونیم منتظر جواب مصاحبه استخدامی استانداری ها هستن رو مشخص میکردن و کمی هم خودشون روجای ما میگذاشتن تاکمی مثل مابسوزند...!!!!