دوست عزيز اولش خوب شروع كردي و من از خواندن اين نقدر لذت بردم ، اما دست آخر نقدت خيلي شخصي شد .. اين كه شما دوست نداري پايان فيلم تلخ باشد به اين معني نيست كه مي شد پايان بهتري براي فيلم متصور شد ... پايان داستان الي همين است كه ديديم ...گاهي اوقات بهتر است كه به يك پايان هر چند تلخ تن دهيم تا اينكه هر روز و هر روز در تلخي و سياهي دست و پا بزنيم و روزي هزار بار بميرم و اميدوار باشيم ... متاسفانه ما عادت كرده ايم اخر تمام قصه ها را به يك دمبل و ديمبل ختم كنيم كه مخاطب راضي باشد ، اما حقيقت زندگي به انچه كه بر " الي " گذشت خيلي شبيه تر است ...
شاید برگشتن الی ، در س عبرتی برای بازیگران فیلم می شد . اما حالا که داستان اینگونه نشد . درس عبرتی شد برای همه ما...
کاش فیلم بزرگ درباره الی بیش از اخراجی ها فروخته میشد. تا به ما انگ کج سلیقه گی نمی چسبید.
حیفه وقته که ادم برای دیدن این فیلم هدر بده واقعا حیفه وقت و زمان و پول که کسی بخواد برای دیدن این فیلم بی محتوا صرف کنه . استرس های زندگی توی این زمان کمه که وقتی به سینما هم می ری چنین فیلمی رو بینی.واقعا متاسفم
من با نظر نویسنده مبنی بر نیاز به امید در جامعه ایران موافقم و اینکه کلا سینمای جدی ما و حتی موسیقی های رپ ما غمگین هستند. حتی سریالهای با پایان خوش تلویزیون سر تا سر غم هستند تا در انتها پایانی خوش داشته باشند، ولی خوب از یک فیلم هنرمندانه مانند "درباره الی " نمی توان انتظار داشت هر کاری بکند تا آخر فیلم تلخ نباشد. رویه تلخی باید از هنر و جامعه حذف گردد.
درباره الي يه زندگي واقعي بود از صندوق صدقات فيلم تا سرد خونه من با نظر همه مخالفم الي هر جور تموم مي شد بازهم درباره الي بود مي تونست الي زنده بمونه مي تونست بميره اين مشخصه اصغر فرهاديه مثل 4 شنبه سوري مژده فهميده بود ولي مي شد كه نفهمه الي مرد چون اگه مي موند از بيابرويي ميمرد از خجالت ميمرد از نارفيقي در حق صابر ابر ميمرد هر دو اينا زندگي هستند و حق با هر كدوم از دوستان مي تونه باشه
با سلام.تحلیل جالبی بود اما بیشتر به اظهار نظر شباهت داشت، چون هیچ آدمی نمی داند که چه اتفاقی قرار است برایش پیش بیاید و گاهی این ندانستن تلنگریست به ذهن انسان که بیشتر به اطرافش دقت کند.مثلاً همین شکی که در پایان فیلم به مخاطب وارد شدتاثیرگذاربود.طوزی که بعد از چندین روز تمام سکانس ها و دیالوگ ها در ذهنم رژه می رود.
سلام
به نظر من اگه فیلم اونطوری تموم نمی شد انقدر تاثیر گذار نبود من که تا چند روز دپرس بودم و حالا هم که تا یادم می افته غمگین می شم
اون که یه فیلم بود ولی تصور کردن اینکه من و تو خواسته یا نا خواسته تو اون مسیر قرار بگیریم و تو اون حال و هوا دست به کار ها نگفته ها و... مثل یا چیزی شبیه به اونا هم بزنیم دور از انتظار نبوده و نیست
واقعا شاهکار هنری بود
من که بخاطر گلشیفته رفته بودم ولی در پایان فیلم کارگردانش رو پسندیدم
به تصوریر کشیدن واقعیت کار هر کسی نیست
غیر واقعیاتن که از وهم و خیال و اکشن و...... سر در می یارن
واقعا برای کسایی مثل شما متاسفم . شما باید همون فیلم های چیپ و به درد نخور امروزی که همیشه پایان خوش و خرم دارن ببینی . در ضمن ، اگر الی پیدا میشد پایان خیلی خیلی تلخ تر از این میشد .
درضمن ، معلوم نیست اون جسد جسد الی باشه . ابرو های الی در اول فیلم قهوه ای روشن بود ، ولی جسد ابرو های مشکی داشت و چونه اش از چونه ترانه علیدوستی دراز تر بود. این روهم در نظر داشته باشید که نامزدش هیچ واکنشی نشون نداد . تقریبا همه انسان ها با دیدن جسد فرد آشناشون صورتشون رو به اون نزدیک میکنن ، ولی نامزد الی این کار رو نکرد . مطمئنن اصغر فرهادی به همچین چیزی بی توجهی نمیکنه .صحنه بعدی که نازد الی رو توی ماشینش نشون میده ، اصلا ناراحت نیست ، در واقع به نظر میرسه رها شده. انگار خیالش راحت شده که اون جسد ، جسد الی نیست
الی زنده ، هیچوقت نمی توانست به اندازه ی الی مرده ، مخاطب را درگیر نکات ظریف کار کند . نکاتی که مخاطب برای فهمیدن علت مرگ الی ، با آنها دست و پنجه نرم کرد نه برای پیدا کردن توجیهی برای زنده بودنش . اما ، اگر الی زنده می ماند ، تنها یک حس سرشار از بی تفاوتی از فیلمی که بازیگرانش برای دختری زنده این چنان اعصاب خود را بهم می ریزند و اعصاب مخاطب را در ذهن هامان نقش می بست ، نه حس غمی عمیق حتی سال ها بعد از تماشای فیلم . ما واقعیت می خواهیم نه امید واهی ، چون همین امید های واهی هستند که ما را از حقیقت ما گرفته اند به سرزمین رویاهای دست نیافتنی ای برده اند که انتهایشان جز شکست، نرسیدن و ناامیدی هیچ نیست...
باید یاد گرفت که با حقیقت خودمان ، کنار بیاییم و از میانش ، دلخوشی های کوچک و بزرگ پیدا کنیم ، نه جست جوی خوشبختی در میان امید های فانی و صدالبته واهی ...
از طرفی زنده ماندن الی با هیچ کدام از سرنخ های پانتومیم و پلان های ظریف کار جور در نمی آید ، انتظار که نداشتید تمام آن سکانس های شاهکار پانتومیم و نکات ریز ، حذف می شدند تا فقط بتوانیم دعوای الی و علیرضا را در انتها ببینیم و بعد سکانس تکراری و کلیشه ای احمد و الی که پشت به دوربین و رو به دریا ، افق های آینده را ترسیم می کنند و در آخر هیچی پوچی . نه تاواتی برای بی اخلاقی و قضاوت کورکورانه و نه درس عبرتی برای مخاطب .
در واقع ، کاملا موافقم که این ، مرگ الی بود که درباره ی الی را درباره ی الی کرد .
راجع به تلخی بی پایان هم بگویم که به شرطی حرف شما درست باشد که بتوان امیدی به روزهای بهتر داشت اما اگر مثل الی مطمئن باشی ، در میان ظلمات روحت هیچ آفتابی طلوع نخواهد کرد ، دیگر ترجیح دادن هر روز مردن به یکبار مردن ، عاقلانه است ؟؟
مگر اینکه آنقدر قوی باشی که بتوانی آفتاب را در زندگیت بتاباتی که البته نشدنی هم نیست .
ما هنوز نمی دانیم الی خودکشی کرده پس نمی توانیم او را به عمل به این جمله محکوم کنیم .
من نمی گویم تا تقی به توقی خورد ، برای خود یک پایان تلخ رقم بزنیم اما نباید به تلخی های بی پایان زندگیمان که با تلاش می توان محوشان کرد ، خو بگیریم .