پیوندهای مشترک ایران و افغانستان جای انکار ندارد، امّا نویسنده ی محترم این نوشته نکاتی را در نظر بگیرد:
1. همانگونه که افغانستان زمانی جزء ایران به حساب می آمد، ایران نیز زمانی جزء افغانستان کنونی بود. یادمان نرود که غزنویان پایختش غزنین بود و تیموریان هرات و سامانیان بلخ.
2. اینکه فرموده اید زبان مثنوی فارسی ایرانی است نه دری قدری به دانش زبان شناسی شما شک می کنم. یک مثال بسیار زنده این شعر مولانا را یکی از فلاسفه مطرح ایران که مشتری همیشگی شبکه چهار است به گونه ای معنا کرد که من تعجب کردم. فکر می کنم برای حضرتعالی نیز نا آشنا باشد: بیگاه شد، بیگاه شد. خورشید اندر چاه شد خیزید ای خوش طالعان وقت طلوع ماه شد. این فیلسوف مطرح واژه "بیگاه" را اینگونه معنا کرد: گاه پسوند زمان است و "بی" منفی ساز. بنابراین بیگاه یعنی لا زمان و فراتر از زمان. در حالی که شما به یک افغانی معمولی بگویید روز بیگاه شد. به شما خواهد گفت یعنی شب شد. غروب شد.
3. اینکه فرموده اید رئیس جمهور افغانستان ایران را حذف کرده است باید عرض کنم که کار ایشان مورد تأیید نیست، اما به خاطر داشته باشید که این نقار و انکار اول بار از سوی برادران ایرانی ما مطرح گردید. آنچه اشرف غنی کرد ردّ فعلی بیش نیست.
4. مولانا نه ایرانی است و نه افغانی و نه ترک، مولانا جهانی است. نقار بر سر مرده ریگی که دیگر در آن سهمی نداریم چه سودی دارد. برادر جان این مزرعه به شوره زار بدل شده است و دیگر توان باز تولید مولانا را ندارد. بر سر چی نزاع می کنیم؟
پاسخ ها
ناشناس
||
۱۵:۱۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۸
1- در زمان غزنویان، تیموریان و سامانیان بخش وسیعی از ایران در اختیار این حکومت ها نبود و عمدتاً شرق ایران به انضمام افغانستان و بخش هایی از پاکستان امروز در کنترل شان بود. بنابراین اینکه ایران رو جزئی از افغانستان بخونید، خنده داره. هیچ وقتی در تاریخ نمی گویند «افغانستان بزرگ» یا «افغانستان شهر» اما Greater Iran یا ایران بزرگ که ایرانشهر هم خوانده می شود، یک ترم تاریخی مشهور است.
اگر انگلیس بی شرف نبود، افغانستان از ایران در 150 سال پیش تجزبه نمیشد و الان من و شما هموطن بودیم. البته ایرانی ها از اینکه افغانستان دوباره به ایران الحاق شود و وضعیت ناامنی و اقتصاد و... درست شود، استقبال میکنند.
2- اینکه برخی کلمات مولوی ریشه در زبان دری و پشتو دارد که اصلاً عجیب نیست. در اشعار مولوی به کرات تعابیر عربی استفاده شده. این یعنی مولوی عرب بوده؟ قالب شعر مولوی فارسیِ امروزی ایران است اما او حتی از زبان رومی آن دوران نیز تاثیر گرفته که در شعرش مشهود است. بنابراین مغلطه کار خوبی نیست و باید توجه کرد عمده شعر مولوی به زبان فارسی امروز قابل فهم است، نه دری یا پشتو.
3- ایران انکار نکرد. یک مسئول انکار کرد که افکارعمومی ایران هم به شدت موضع گرفت و گفت باید افغانستان و حتی تاجیسکتان هم شریک شود. همین تابناک من چند تا مطلب در حمایت از افغانستان به عنوان سهیم در این پروژه و عدم لزوم حضور ترکیه دیدم. بنابراین تعبیر کلی ایران اشتباه است، کما اینکه رفتار پرخاش جویانه رئیس جمهور شما اشتباه است.
4- مولانا ایرانی است اما از زادگاهش در بلخ، از محل بخشی از زندگی اش در قونیه ترکیه و از همه آنچه در عالم دیده -از جمله مهم ترین آنها یعنی شمس تبریزی- تاثیر پذیرفته. بنابراین میراثِ مولانا برای همه جهانیان است
ناشناس
||
۱۶:۰۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۸
هم زبان گرامی.
بدون اینکه منکر تاریخ و پیشینه هیچ مردمی بشوم باید به عرض برسانم که ایران هیچ وقت جزو افغانستان نبوده.چون که تا سال ۱۲۹۸(استقلال افغانستان) و پیش از آن در جریان ،، بازی بزرگ،، که بین انگیلیس و روسیه صورت گرفت کشوری با نام افغانستان وجود نداشت.و در هیچ جای از تاریخ(بجز مقالاتی که در خود افغانستان چاب شده ) شما چیزی به نام کشوری به نام خراسان یا آریانا و امثالهم پیدا نمیکنید!لطفا جهت اطلاع بیشتر به صحبتهای .دکتر مجیب الرحمن رحیمی و دکتر لعل زاده که هر دو هموطن شما میباشند و دیگر منابع معتبر توجه فرمائید.
ناشناس
||
۱۶:۱۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۸
ممنون که پاسخ دادید وگرنه کم کم منکر ابران هم میشن!!!
ناشناس
||
۱۷:۲۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۸
اون بیگاه شد رو توی مرکز ایران هم بپرسید میدونند به معنی شب شد هست.
اما مولوی میراث مشترک پارسی زبانان چه افغانستان چه ایران چه تاجیکستان.
ترک ها این وسط حقی ندارند.
مهدی
||
۱۸:۱۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۸
با سلام خدمت شما برادر گرامر
مطلب شما را بطور کامل خوندم در مورد پیوندهای مشترک بین دو کشور هیچ شکی نیست اما دوست عزیز بخش های بعدی مطلب شما از نظر منطقی قابل پذیرش نیست.
اینکه شما می گید " ا1. همانگونه که افغانستان زمانی جزء ایران به حساب می آمد، ایران نیز زمانی جزء افغانستان کنونی بود. یادمان نرود که غزنویان پایختش غزنین بود و تیموریان هرات و سامانیان بلخ " شما چجوری اسندلال کردید و به این نتیجه رسیدید میشه بفرمایید کابل جزیی از افغانستان یا افغانستان جزیی از کابل! مگه میشه کل زیر مجموعه جزء بشه. افغانستان فعلی جزئی از قلمرو ایران بزرگ بوده و جدا از ایران نبوده و مطمینا مردمان آن دیر هم خودشون جدا از سرزمین ایران نمی دونستند.
اما در مورد حضرت مولانا و اینکه کجا زاده شده و در کجا زندگی کرده و بدرود حیات گفته اصلا اهمیتی نداره.
دوست عزیز من نمی دونم شما زاده کدوم شهر افغانستان هستید ما فرض را بر ایا می گیرم که اهل کابل هستید و از قضای روزگار شما شاعر، نویسنده بزرگی هستید یا در آینده خواهید شد . اگه روزی روزگاری در سالها بعد از مرگ شما کابل از افغانستان جدا و یک کشور مستقل شد ایا باید ایندگان شما را افغانستانی بحساب بیارن یا کابلی؟ پر واضح که شما الان خودتون افغانستانی و از کشور و سرزمین افغانستان می دونید و در یکی از شهرهای کشورتون زندگی می کنید و تمامی آثار خودتون در قالب زبان و فرهنگ افغانستان نوشته اید و نه شهر کابل.
در مورد حضرت مولانا هم قضیه همین. زادگاه ایشون ایران زمین بوده اما در جایی دیگه زندگی کرده اگه می خواست می توانست تمام اثار خودش به زبان ترکی بنویسد اما این کار نکرد. چیزی که مهم همین. حضرت مولانا هرگز اصل خودش فراموش نکرد و بر همین اصل و فرهنگ هم باقی ماند. حالا اینکه قبرش کجاست چه اهمیتی داره.
الان شما یک افغانستانی هستید و من یک ایرانی زاده بوشهر و تا روزی هم که زنده ام خودم ایرانی میدونم حالا اگه روزی روزگاری بوشهر از ایران جدا شد هیچکس نمی تونه بگه من ایرانی نیستم و نبودم یا شما افغانستانی نیستید چون من تا وقتی بودم ایرانی بودم
مرزهای جغرافیایی نمی تونه ملیت تغییر بده. اگه مولوی غیر از این فکر می کرد الان مثنوی معنوی و غزلیات شمس به زبان ترکی بود.
ناشناس
||
۱۹:۳۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۸
دوست نادیده من سلام، سلام؛ با قسمت دوم وسوم کامنت شما بسیار موافقم. اول در قسمت اول توضبحی لازم است تا بدهم. افغانستان دربا این اسم از زمان ناصرالدین شاه قاجار بوجود آمد
ناشناس
||
۲۰:۴۹ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۸
دوست نادیده من سلام، سلام؛ با قسمت دو وسه کامنت شما سخت موافقم. اما در مورد بخش یک آن توضیحاتی را لازم میدانم که عرض کنم. در زمان سامانیان، غزنویان و تیموریان نه مملکتی به نام افغانستان وجود داشت نه هیچیک از این خاندانها داعیه حکومت بر کشوری غیر از ایران را داشته اند. به همین دلیل فردوسی بزرگ شاهنامه را نخست تقدیم سلطان محمود نمود. اما سامانیان خود را از تباربهرام چوبینه و میراثدار ساسانیان می دانستند. البته تیموریان که از ترکان آسیای میانه و فرارود بودند بازهم خود را مفتخر به میراثداری امپراطوری پارس می دانستند و داعیه هیچ حکومتی نداشتند الا مملکت فارس. اصولا روند جدایی افغاستان از ایران از اواخر دوره صفوی شروع شد وبعد از مرگ نادرشاه سرعت گرفت. اما تا زمان دخالت انگلستان در قضیه محاصره هرات در عهد ناصرالدین شاه اساسا مملکتی با نام افغانستان شناخته شده نبود.
صدتا منفی هم بدین افغانستان جزو سرزمین ایران بود و جزو امپراتوری پارس بودید
ناشناس
||
۱۸:۱۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۸
خوب این یعنی چی! منظورتون اینه که افغانستان بده! ایا مثلا تهران جزء ایران بوده یا شیراز جز ایران بوده باعث کثر شان این شهرهاست. به نظرم باید این پیشینه تاریخی باعث پیوند این ملتها بشه نه دعوا
یونسکو سازمان میران ث فرهنگی است نه جغرافیایی. از سوئی در جهان فرهنگ، فرهنگی تحت عنوان پارسی و ایرانی کاملا شناخته شده بوده و دارای رسمیت است، این در حالی است که در تاریخ فرهنگ و تمدن چیزی تحت عنوان مکتب افغان یا ترکیه وجود خارجی ندارد.
از این رو، جدای از زبان، از نظر فرهنگی مولانا کاملا متعلق به قلمرو فرهنگ . تمدن شناخته شده، مستند و دارای هویت پارسی - ایرانی است.
بی وطنی است قبله گه در عدم آشیانه کن
والا مولانا این چیزا براش مهم نیست که ما سرش دعوا می کنیم به جاش آثارش رو بخونیم که این موهبت نصیبمون شده که این آثار به فارسی هست
مولوی در قونیه که تحت حکومت روم بود زندگی کرده. و شعر یونانی هم داره یعنی با افکار دانشمندان اروپا و المان اشنا بوده. به خاطر همین اشعارش جهانی شده. یعنی اون موقعه هم مهاجرت به اروپا باب بوده. یعنی الان که من هم مثل مولانا مهاجرت کردم زور بزنم می تونم یه مولانای دیگه بشم!؟:)
اول درود فراوان بر تمام آنهائیکه خدای واحد را ستوده و نوروز را جشن می گیرند.
سفیر محترم افعانستان در دانشگاه تهران به درستی فرمودند: "یقینا فرهنگ ایران بر قونیه زمان مولانا کاملا حکفرما بود و ساکنان آنجا نیز به زبان فارسی تکلم می کردند. در غیر این صورت چگونه ممکن بود که مولانا این همه اشعار عرفانی - ایرانی را در جائی بگوید که فرهنگ ایرانی نباشد و به زبان فارسی تکلم نکنند".
با این وصف، ملتهایی که فرهنگ واحد، زبان واحد، و آداب و رسوم مشترک دارند، باید در صدد حذف مرزهای جغرافیایی ساختگی بر آیند و گام اول این اقدام نیز وحدت در ثبت جهانی مواریث فرهنگی مشترک است.