ابوطالب
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۰۶ - ۱۳۹۵/۱۰/۰۸
سعدی » بوستان » باب دوم در احسان

یکی در بیابان سگی تشنه یافت
برون از رمق در حیاتش نیافت
کله دلو کرد آن پسندیده کیش
چو حبل اندر آن بست دستار خویش
به خدمت میان بست و بازو گشاد
سگ ناتوان را دمی آب داد
خبر داد پیغمبر از حال مرد
که داور گناهان از او عفو کرد
الا گر جفا کردی اندیشه کن
وفا پیش گیر و کرم پیشه کن
یکی با سگی نیکویی گم نکرد
کجا گم شود خیر با نیکمرد؟
کرم کن چنان کت برآید زدست
جهانبان در خیر بر کس نبست
به قنطار زر بخش کردن ز گنج
نباشد چو قیراطی از دسترنج
برد هر کسی بار در خورد زور
گران است پای ملخ پیش مور
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۴۷ - ۱۳۹۵/۱۰/۰۹
من بودم مثل سگ پشیمون می شدم از این کارم .... خوبه فداکاری ولی پامو از دست دادم برای همیشه ..... باز میرفتم جبهه ای جنگی مثلا سوریه ای جایی یه دلخوشی ای داشتم که پامو سرمو تنمو دادم برای چیزهای مقدس
مریخ
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۴۳ - ۱۳۹۵/۱۰/۱۰
این استقبال و هیاهو و قهرمان سازی و رفتار احساسی بزودی فراموش میشود و ان سرباز میماند و یک عمر معلولیت مشکل در کار و معاش .باید فرمانده ان سرباز توبیخ شود که چرا به سربازان اموزش نداده اند که اطراف پادگان مین گذاری شده است