من یه نفر رو میشناسم که برای کارشناسی ارشد ثبت نام کرده ولی کپی پیست میگه چیه بلد نیست کامپیوتر رو خاموش کنه وای بحال مملکتی که دانشگاهش بخواد هزینه هاشو با مدرک فروشی جبران کنه!!!!!!!!!!! فاجعه آنجا که یک فرد بعد از 12 سال در آموزش و پرورش و حدود 15 سال در آموزش عالی و خدمت با سنی حدود 35 سال فارغ‌التحصیل خواهد شد و چون هیچ صندلی کاری وجود ندارد که پشتش جلوس نماید و سن 35 سال هم سن یادگیری کار فنی نیست تازه این فرد متوجه میشود که چه اشتباهی کرده است. هدف خالی کردن کم و کیفیت دانش از ابتدائی تا دانشگاهی است. تحصیلات تکمیلی مدت هاست در این مملکت به فنا رفته است! مخصوصا زمان رئیس جمهور قبلی و باز مخصوصا در دانشگاه آزاد که کیلویی مدرک میدهد!! از این دردناکتر اینه که همین دانشگاهها شرط نمره زبان میگذارند بعد نمره ای را که از 100 قرار بوده حداقل 50 گیرند را در آزمون درون دانشگاهی به 20 یا 30 تقلیل میدهند و ...تو خود بخوان حدیث مفصل شاید سهمیه ای بودند نصف این وقتی که می خواهید بگذارید را برای پزشکی بگذارید و پول پارو کنید. اونم با درس های حفظ بدون فکر کردن. ای وای بر ما که ادعای مسلمانی داریم و .........وقتی سرشت آدمها از آدمیت دور باشد .چنین می شود .
و چقدر ما برای خدمت به مردممان سینه سپر میکنیم .چه شایسته باشیم و چه نباشیم !!!!!!!!!!!!!
کسی این مطلب را نوشته است فکر کرده که نمرات مصاحبه، دقیق و درست محاسبه می شود. در حالی که بنده زمان مصاحبه به 5 دانشگاه رفتم، علم و صنعت، مدرس، تبریز، زنجان، رجایی و تجربیاتم بصورت زیر است.
علم صنعت -> حد نصاب قبول 80 اعلام شده بود. هر که را می خواسند بردارند نمره بالای 80 و به بقیه نمره زیر 20 داده بودند. (مصاحبه هم فرمالیته)
مدرس -> به بنده گفتند که در گرایش شما، هیچ کس را نمی پذیریم چرا اینجا را انتخاب کرده اید؟ راستش جرات نکردم بگویم که شما باید این را در دفترچه انتخاب رشته ذکر می کردید نه اینکه اینجا طلبکار شوید.
تبریز -> فقط یک استاد می توانست در گرایش بنده من را انتخاب کند که هر چند وقت یک بار از جلسه خارج می شد و بیرون با موبایلش حرف می زد و برمی گشت. وقتی بنده را دعوت کردن باز هم بیرون رفت که بنده خواستم مرا با تاخیر دعوت کنند تا ایشان ببینم که بعد از اینکه از چند نفر مصاحبه گرفتند ایشان بازگشتند و من هم وارد جلسه مصاحبه شدم. نام و نام خانوادگی بنده را پرسیدند و یادداشت کردن و بین خودشان در مورد مسائل و مشکلات دانشگاه بحث می کردند و چندان حواسشان به بنده نبود. که لنده با زیرکی خودم را وارد بحث کردم و آنها را مجبور کردم کمی از من سوال بپرسند حالا بماند که رتبه 150 قبول شد و مقاله هم نداشت.
زنجان -> 5 نفر پذیرش داشته که 3 نفر دانشجویان را با رابطه برداشتند. البته من یکی دیگر از دانشجویان خیلی خوش شانس بودیم که بالاخره یک نفر منصف بین این همه استاد پیدا شده بود که به فوانین و نمرات احترام قائل بود.
رجایی -> گفتند که چون اینجا انتخاب پنجم شماست پس شما را نمی پذیریم.