در جوامع ایکه ساختار قدرت حکومتی چه به شکل رسمی و یا غیر رسمی در حا لت دو گانگی قرار میگیرد از کوچکترین شکاف موجود در بین نهادها و سیاستگذاری های اعمال شده در این مجموعه دو گانگه سیستم قدرتی حتی اگر لیدر های سیاسی اصلی گرداننده این دو قدرت سعی کنند این وضعیت را نادیده گرفته ویا به ان اعتقادی نداشته باشند اما برای بوجود امدن انومی اجتماعی اقتصادی و سیاسی یا به عبارتی بی نظمی در تمامی ابعاد حیات اجتماعی سیاسی و اقتصادی در جامعه رفتارهای ناموزون نا متعادل سود جویانه و متضاد کافی است شخص اول مملکت در تمام جوامع امروزین دنیا ریس جمهور ان است و همه ارگان ها و نهادهای نظامی انتظامی و اداری تماما تحت نظارت مستقیم اوست زیرا با انتخاب مسقیم و رای اکثریت قاطع مردم بر گزیده می شود اما در جامعه ما نقش و جایگاه ریس جمهور چیست هر فرد یا نهاد یا ارگانی که بخواهد خود را از نظرت قانونمند جامعه و دولت خارج سازد خود را منتصب به زیر مجموعه نهاد قدرت دیگری معرفی می نماید و چه بسا از شکاف موجود نظارتی بین این دو نهاد قدرت جهت سو استفادهای گوناگون بهره برداری نماید الته نا گفته نیز نماند زمانی میتوان ریس جمهور کشور را به مفهوم واقعی منتخب حقیقی ملت و مردم دانست که او برایند یا منتخب یک حزب قدرت مند سیاسی تحت حمایت نخبگان سیاسی ان حزب باشد و عملکرد ان حزب در جهت احقاق حقوق مردم در طول فعالیت ان ثابت شده باشد نه ان که یک شبه ظهور کرده و درمیان چند کاندید محدود از قبل تعیین شد ه به غیر متعرف ترین شکل ممکن یعنی کاندید منفرد ظاهر شود امروز تمامی ضعف های موجود در جامعه به نوعی منبطق با این شرایط نا متعادل است و همه معلول ان علت وضعیت دو گانه است که باید صاحبان و لیدر های سیاسی این دو منبع قدرت فکری به حال و روز این مسله مهم بنمایند هزاران هزار جوان اماده به کار که می بایستی امروز نیرو محرکه توسعه و ترقی کشور می شدند در خانه ها و خیابانها هرز می روند در این مدت چند دهه اقشار متوسط و فرودست جامعه از کمترین سطح یک رفاه نسبی و مستحق شان بر خودار بود هاند شاخص امید به زندگی و رشد به شدت سقوط کرده است تورم ورشد لجام گسیخته هزینه های زندگی مردم را به فقر و فلاکت کشانده است چگونه میتوان انتظار داشت نمایند گان و وزیران و مدیران جامعه با در یافت حقوق هایی که چندین و چند برابر حقوق کارگران و کارمندان است در فکر ارتقا رفاه نسبی انان باشند بی شک بلا فاصله افرادی که از شنیدن این واقعیت ها درد شان خواهد گرفت این مطالب را سیاه نمایی جلوه خواهند داد ولی خواهشا دیگر بس است تا کی باید این همه هزینه های مدیریت های بی مسولانه شما را مردم تامین کنند سطح بهداشت روانی جامعه از لحاظ نگرانی از اینده و فردا درامد های نا برابر در مقابل تورم روز افزون واقعی و نگرانی از عدم امکان تامین حداقل مخارج زندگی اظطراب و استرس های ناشی از ان شاخص بهداشت روانی جامعه را بشدت و باور نکردنی کاهش داده است با این همه مردم شریف و گرانقدر جامعه هخنوز به تغییر شرایط و بهبود زندگی امید وارند ان هم به خاطر وجود دلسوزان شریف و بی نظیر و سالم که توانستند خود را از داشتن زندگی اشرافی گونه و ثروت اندوزی و حرص قدرت دور نگه دارند و اینان زخم خورده گان جنگ و دلسوختگان واقعی درد ورنج های کشیده