معلم دوره ابتدایمون،یادش بخیر.!وقتی از دست تنبلای کلاس عاصی میشد. باچوب میزد توکف دستشون و می گفت :از بس که مطلب رو براتون تکرار کردم زبونم مودرآورد.! حالا حکایت زجه و ناله مردم مظلوم ایرانه که از بس به این نا مسئولین برای فریاد رسی التماس دیگه ازهمه ی اونا نا امیدشدن.! بقول حافظ شیرین سخن؛ آقایان مسئول ؛ حافظا، تو خود حجاب خودی،از میان برخیز چرا به فکر مردم نیستید؟چرا به فکر اشتغال جونا نیستید. آخه چرا این بانکها پول نفت و گاز و پتروشیمی وو... که مال خودشون هستش رو بصورت ربای ۶۰تا۷۰ درصد از بانکها ، اونم با التماس وهزارنمونه بهانه و ضمانت واسه اشتغال بگیرم.!؟ یکی از تولید کننده ها، با آه و ناله می گفت ؛ما استعمارشده ی بانکها شده ایم و باید شب و روز کار و زحمت بکشیم تا بتونیم قسط وامهای چند ده درصدی رو پرداخت کنیم . میگفت ؛ آخمه مگه نه اینکه داریم اشتغالزایی میکنیم ؟!چرا دولت وام بدون ربا و سود کم در اختیار ما نمیذاره؟ مگه این پولها ،پول نفت ووو. امثال اینا نیست؟مگه استثمارگری شاخ و دم داره؟!!! میگفت همین تورم سالانه رو هم این بانکها توی یقه و دامن مردم میندازن.میگفت اگه بانکها اینقده برای بازپرداخت وام ها سودی روش نکشن، دولت هم مجبور نیست که سالانه حقوقا رو اضاف کنه! اگرسود کم باشه، لاجرم تورم هم زیاد نمیشه!