من از این واژه "غافلگیر شدن" و "مدیران بحران" بشدت متنفرم چونکه همواره با یکدیگر عجین شده اند. آن مثلا مدیر بحران که با یک برف که از ۱۰ روز قبل پیش بینی شده بود، غافلگیر شده است را باید فرستاد به خانه اش تا کمی هم در خانواده اش را غافلگیر کند. ترا بخدا کشور را از شر این مدیران خلاص کنید
به آقای زیبا کلام بگین نمیخواد اون میلیاردی که جمع کرده رو برای زلزله زده ها خرج کنه؟!!! نمیدونم چرا وقتی داشتن جمع میکردن همه عجله داشتن الان برای خرج کردنش سختشونه!!!
برف سنگینی اومده
چقدر همه آدم هایی که پناهگاهی گرم دارند خوشحالند و خدا را شکر می کنند.
بی سر پناهان اما چگونه؟
پرندگانی که جمعیت زیادی از آنها شب را به صبح نمی رسانند مثلا همین موسی کو تقی ساکن در بالکن خانه همش با خودش فکر می کند آیا او هم تا صبح خواهد ماند و فردا را خواهد دید؟ معلوم نیست.
این موسی کو تقی نمی داند که این یکی از راحت ترین روش های خدا برای کنترل جمعیت آنهاست.
آنها که در تصادفات کنترل جمعیت نمی شوند در کشتی نمی میرند در برخورد راه آهن از آنجا عبور می کنند و لبخند می زنند و باز هم نمی میرند. سرطان هم بعید است سراغشان برود. از زلزله هم باکی ندارند هر چقدر ریشترش بالا باشد فرقی به حالشان ندارد. فقط آلودگی هوا می ماند که آن هم اگر یک ذره عقل خدا به آنها می داد اصلا به شهرها نمی رفتند. اما دریغ ...
سرما خوردگی هم سراغشان نمی رود به جز همان یک بار که خیلی سرما می خورند و می میرند بدون اینکه سرفه ای تند کنند. کارشان به شربت اکسپکتران یا گایافنزین یا ادالت کولد یا هر قرص سرماخوردگی کودکان یا بزرگسالان نمی کشد.