یه روزی ما درس می خوندیم مدیر و معلمها جدی ، کتک می خوردیم فلک می شدیم پدر مادرهامون نه تنها پشت ما در نمی آمدند بلکه یک کتک مفصل هم از اونها می خوردیم . ما و همدوره ای هامون نه تنها سرخورده نشدیم و روحیه مان تضعیف نشد بلکه خودم که فرهنگی هستم بقیه هم یا معلم یا دکتر و مهندس و خلاصه هر کسی کاره ای شد .
متاسفم برای والدینی که فرزندانی لوس و ننر و ... تحویا جامعه خواهند داد . بدا به حال فردای ما با این آینده سازان
واقعا برای آموزش و پرورش متاسفم. مدیران آنجا همش احساسی و بخاط مصالح خودش رفتار می کنند.
همه دارند در جامعه به چشم می بینند که نسل به نسل بچه ها دارند سوسول تر و بی تعهد تر و بی ادب تر تربیت می شوند.
کچل کردن برای دهع شصتیا یک وظیفه بود که باعث می شد بچه ها در جامعه نسبت به هم احساس هم ترازی و هم سطحی کنند و همچنین بدونند نباید بریا مسایل دنیوی وقت زیادی بگذارند و ارزش علم اندوزی بالاتر از این هاست.
در دوران ما دهه پنجاهیها این کار امری مرسوم بود.یادم نمیره بعد عید کمی موهام بلند شده بود ناظم مدرسمون با خنده ملیحی یه کانال وسط سرم درست کرد تا بعد از ظهر اونجوری تو کلاس موندم و وقتی که برگشتم خونه مادرم برد سلمونی و در این فاصله شده بودم اسباب خنده همه....
حداکثر آموزش وپرورش میتوانست تا رویش مجدد موهای دانش آموزان مدیر بیچاره را از مدیریت منع کند . یادبگیرید از قرآن داستان چریده شدن باغ انگورتوسط گوسفندان وحکم حضرت داود را .و حد اقل یک تذکر لازم بود . ضمن اینکه همین روسای آموزش وپرورش که چنین حکمی را صادر کرده اند مگر خودشان در دوران دانش اموزی با چنین مسئله ای مواجه نبودند .
دخالت والدین و اموزش و پرورش در کار مدیر و نظم مدرسه باعث بی ارزش شدن مدرسه و معلم می شود مدیر برای مدیریت یک مدرسه با ان همه فشار روانی و مسوولیت 300 هزار تومان می گیره لابد انتظار دارید بقیه برای جایگزینیش سر و دست بشکنند؟