حیف که کشته شد. نباید اعدام میشد. بایستی هر روز ترس مرگ رو هزار بار حس میکرد. اگر من قاضی او بودم محکومش میکردم که وسط بیابون چاه آب حفر کنه. با عامال شاقه و روزی 100 ضربه شلاق میخورد. روزی نیم لیتر آب و یک نان خوراکش بود و هر هفته یک چاه آب بایستی حفر میکرد. کاریش میکردم که هزار بار در روز آرزوی مرگ کنه. حیف که از عذاب دنیا راحت شد. باید قبل از تحمل عذاب آخرت این طرف حسابی میکشید و درسی میشد برای بقیه
نمیدونم چرا از عراقی ها متنفرم جبهه که بودم نامردی اونها یادم نمیره وقتی با رزمندگان اسیر شده ما بدترین برخورد کردن تنفرم بیشتر شد هنوز هم میگم اگر همه با عراقی ها دوست شوند من نمی شم و میدانم باز روزی از آنها ضربه می خوریم.