مهدی
|
CANADA
|
۰۲:۳۴ - ۱۳۸۸/۱۲/۱۹
خود نظامی در این زمینه می فرماید:
همه عالم تنست و ایران دل

نیست گوینده زین قیاس خجل

چونکه ایران دل زمین باشد

دل ز تن به بود یقین باشد

منبع: هفت پبکر بخش 5: دعای پادشاه سعید علاءالدین کرپ ارسلان
ناشناس
|
SWEDEN
|
۰۲:۵۲ - ۱۳۸۸/۱۲/۱۹
شاخصه های تعلق ملی بزرگان کدامند؟


اگر بخواهم خیلی مختصر به این شاخصه ها اشاره کنیم، می توانیم عواملی همچون؛ محل تولد و رشد و نمو این اندیشمندان، در زمان مورد نظر، و جغرافیای سیاسی وابسته به آن، تعلق قومی وملی و فرهنگی، تعلق زبانی ( بجهت خلق اکثریت آثار، و در نهایت، آنچه خود این بزرگان نسبت به تمایلات ملی و میهنی نشان داده اند، ذکر کرد. ناگفته نماند که همۀ این عوامل، با هم می توانند تعلق ملی را نشان دهند، نه فقط یک یا دو عامل!!!

بعنوان مثال، دانشمندی که در بغداد بدنیا آمده، به صرف اینکه در زمان مورد نظر، این منطقه تحت سیادت ایرانیان بوده، ایرانی نمی شود! بلکه باید از منظر قومی – زبانی و فرهنگی نیز به حوزۀ هویت ایرانی تعلق داشته باشد و یا برعکس، دانشمندی یا شاعری که اکنون محل تولد و یا مرگش در کشوری غیر از ایران است، به صرف تغییر جغرافیای سیاسی، به آن سرزمین تعلق نمی گیرد، بلکه همۀ عوامل فوق، باهم، شاخصۀ هویت وی می باشند.

آنچه در حال حاضر، بیشترین زمینه را برای سوء برداشت فراهم آورده، محل تولد افراد فوق الذکر از سوئی، و از سوی دیگر، وجود برخی آثار به زبانهائی غیر از زبان فارسی است ( اغلب عربی ).
مثلأ محل تولد مولانا، بلخ بوده است، و محل وفات وی قونیه، که اکنون بخشی از سرزمین ترکیه امروزی است. این خود محملی شده است تا ساکنین این دو منطقه، مدعی هویت وی، در تعلق به جغرافیای سیاسی کنونی باشند. در حالیکه، در زمان حیات مولانا، بلخ، یکی از شهرهای اصلی خراسان و ایران محسوب می شده است و در جغرافیای سیاسی نیز، خبری از ترکیه امروزی نبوده است، و امپراطوری عثمانی هم که بیست و هفت سال پس از مرگ مولوی بنیان گذاری شده است و در دوران حیات مولانا، ، گسترۀ وسیعی از سرزمینهای مختلف، با زبانها و قومیتهای گوناگون بوده، که بسیاری از اندیشمندان ( از جمله مولوی و خانواده اش )، در گریز از تهاجم مغولها، بدانجا رفته، و یا در آنجا جابجا شده اند.
بجز آثار مولانا، که اکثر آنها، و مهمترین آنها، بزبان فارسی نوین ( و نه حتی گویش دری! ) است، یک نگاه گذرا به محتوا، نوع نگرش و جهان بینی، سبک و سیاق ادبی و روحیات و فرهنگ منعکس شده در آثار وی، بخوبی و قاطعانه مؤید این نظر است که او شاعر، نویسنده و اندیشمندی ایرانی است که تمامی تاریخ اندیشه ورزی این سرزمین را در کارنامۀ خویش دارد.

شما در آثار مولوی، هیچ نشانی از جهان بینی محدود روستائی و یا قومی – قبیله ای و چوپانی و طوایف بیابانگرد و مهاجم ( همچون ترکان و مغولها ) را نمی یابید. اساسأ چنان فرهنگهائی، با آن پیشینۀ تهی از مدنیت و اندیشه ورزی، قادر نبوده اند که در دامان خود، خالق دیوان شمس تبریزی و مثنوی معنوی را بپرورانند.

جالب اینجاست که مولانا « خود »، در جای جای آثار، با بدویت، بربریت، تهاجم و غارت و خصایص حیوانی این طوایف، مرزبندی مشخص دارد و انسان را به اندیشه و عشق و محبت و انسانیت و عدم تعصب و قشریت فرا می خواند. اینموضوع در مورد افرادی همچون نظامی و رازی و ابن سینا و بیرونی و سعدی و دیگران نیز صدق می کند.

حقیقت اینستکه این بزرگان ایرانی، اساسأ مرزهای تفکر محدود نگر و منطقه ای را پشت سر گذاشته بوده اند، و به وجود انسانی، فارغ از تعلقات و تعصبات قومی – قبیله ای و حتی مذهبی می اندیشیده اند، و عظمت ایشان، درست بر همین اساس است.

این برای ایرانیان مایۀ مباهات است که بزرگی این اندیشمندان و آثار بجای مانده از ایشان، آنچنان است که گروههای بی پیشینه، یا بی هویت را، بر آن می دارد، که در کسب اعتبار و هویت، از ایشان استفاده نمایند، اما همزمان، بسیار غیر منصفانه است که هویت تثبیت شده ایرانی ایشان را، مورد تردید قرار دهند و آنها را به پروندۀ تهی خود الصاق نماند! و از اینطریق بخواهند برای خود آبرو و اعتبار و تاریخ مدنیت و اندیشه ورزی کسب کنند.
باقر
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۳:۰۶ - ۱۳۸۸/۱۲/۱۹
گرچه طولانی است اما خواهشند درج کنید
نظر به اینکه برخی از دوستان از این حرکت سفیر جمهوری باکو دفاع میکنند غمگینم زیرا هویت ملی و ایرانی نایاب است و هر ملتی از آن بهرمند نیست ... و هر کشوری با مرزهای کنونی یک ملت به حساب نمی آید...
در جواب دوست عزیز که فرمودند :
(1- گنجه مال آذربايجان است .
2-درست است 20 سال از استقلال آذربايجان نميگذرد ولي كاش سفري به آنجا داشتيد و پيشرفت و اباداني را به چشم ميديديد
3-تا كي ميخواهيد فقط به گذشته افتخار كنيد الان در چه نقطه اي از تمدن و فرهنگ دنيا ايستاده ايم؟
4- اگر بخواهيم مثل شما فكر كنيم ايران در مقطعي از تاريخ تحت اشغال يونان ( اسكندر ) و جز آن كشور حساب ميشد))
باید عرض کنم ::::
1- درست میفرمایید گنچه تکه ای از دامان پاک آذرآبادگان یا همان آذربایجان است اما همه ایران شناسان آگاهی کامل دارند که آذرآبادگان مهد زرتشت و چشم پاک ایران زمین است که در دوره ی قاجار از ایرانزمین جدا گشته... و آذربایجان یا ایران شمالی (منطقه حکومتی جمهوری باکو) به دست مزدوران اشغال شده است. و هنوز هم برای مهین پرستان،، ایران محصوب میشود
2- بنده به جمهوری باکو سفر کرده ام ، و به عنوان یک آذری علاقه خاصی به آن منطقه و مردمان آن دیار دارم هر فردی که به آنجا سفر میکند نمیتواند منکر پیشرفتهای آن کشور از زمان فروپاشی شوروی تا کنون شود اما سوالی برایم مطرح گشته است -اگر هر کشور آباد شد ، حق دزدی فرهنگی از ملت ایران را دارد ؟
3- اصلا در نظر میگیریم که اکنون ایرانزمین در رده پایانی فرهنگ و تمدن بشری ایستاده است ... سوالی که در اینجا طرح میشود این است .. اگر این فرهنگ و تمدن ایرانی در مجامع بین الملل و ملت های دنیا جایگاهی ندارد .. پس چرا دیگر دولت های از هر سو به آن چنگ میزنند تا آن را به نام خود مصادره کنند ؟ و چیزی که به روشنی مشهود است این هست که جمهوری های نوپا در جهان بدنبال تاریخ سازی و هویت نوین میگردند در پیرو این سیاست اداعاهای دروغین را مطرح میکنند – مانند ادعای پوچ کشور امارات متحده عربی در مورد جزایر سه گانه جنوب ایران – یا ادعاهایی که در مورد مولانا جلاالدین میبافند...
پس به گفته شما اگر افتخار به گذشته اهمیتی ندارد اقدام این چنینی سفرای خارجی از چه بابت است ؟
ضمن اینکه خوب میدانم برای پیشرفت و جایگاه اصلی ایران بزرگ باید بسیار کوشید و اکنون از آن ایران بزرگ کوروش بسیار فاصله گرفته ایم اما بر همه روشن است که در این سالها ایران ما درگیر مشکلاتی گشته که راه پیشرفت را کند نموده است ... اما امید به آینده روشن و ایران پیشرفته که وجود دارد.
4- آفرین بر شما که پاسخ سوال خود را در سوال خود داده اید ... شما میفرمایید حمله تمدن یونان و اسکندر به ایران ... آری این یک جنگ خارجی به حساب می آید ... اما در اسنادی که در تاریخ وجود دارد آن منطقه (گنجه) جزو خاک ایران بوده است مگر زمانی که به آنجا حمله میشده و مورد اشغال بیگانگانی مانند اسکندر قرار میگرفته و توسط راد مردان آذری باز پس گرفته میشده ... و ایران و پادشاهان ایرانی آنجا را اشغال نمینوده اند و تنها آن را به دامان پاک میهن باز میگرداندند ... و ایران اشغالگر در تاریخ آن دیار وجود ندارد بلکه "ایران شمالی" و آذرآبادگان تکه ای از ایران است که هم اکنون مورد اشغال قرار گرفته است ...
((لازم به ذکر است بیان کنم که حتی به کار بردن نام آذربایجان برای جمهوری باکو مناسب نیست زیرا به آنها این امر مشتبه میشود که استان این جانب آذربایجان شرقی نیز خته ای از ممالک جمهوری باکو است و من به عنوان یک آذری به نامیدن این کشور توسط ایرانیان به نام کشور آذربایجان را پسندیده نمیبینم ... و نیک آن است که آن دولت اشغالگر را جمهوری باکو صدا بزنیم )
امیر
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۸:۵۲ - ۱۳۸۸/۱۲/۱۹
آران و شروان که به غلط آذربایجان خوانده میشود جزو ایران است که روس ها که همیشه تاریخ خنجر به ایران عزیز زده اند آنرا از ایران جدا کردند. اگر الان مقابل آذربایجان کوتاه بیاییم فردا ادعای مالکیت تبریز و اورمیه و زنجان و همدان و ... را هم می کنند.
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۹:۱۵ - ۱۳۸۸/۱۲/۱۹
اقایان تابناک خواهش میکنم التماس میکنم یکبارهم که شده نظرات مراچاپ کنید!این اقایانی که سنگ اذربایجان وترکیه رابه سینه میزنندمی خواهم باحرف های خودشان جوابشان رابدهم.اینهامیگویندچون الان گنجه درکشوردیگریست پس متعلق به ان کشوراست حالاخوداین اقایان که درایرانندچرابه جای دیگرتعلق خاطرمی کنند.؟همه میدانندکه هرات وبلخ(زادگاه ابن سیناخواجه عبداله مولوی و...)درزمان قاجارازایران جداشدوکلمه افغانستان کلمه ای کاملاجدیداست.چطورشمامثلااردبیل وزنجان رااذربایجان حساب میکنیدامادرموردایران این گستره تاریخی راقبول ندارید؟وقتی نظامی خودش دردیوان اصلیش -نه دیوانهایی که دراستانبول وباکومیسازند-به ایرانی بودنش مینازدشماچرابه پرقبایتان برمیخورد؟چیزی نماینده که باکوواستانبول ادعای حافظ وسعدی راهم بکنند.مولوی فقط چون درقونیه مرده میشودترک!تاهمین چندسال پیش ترکیه نمیگذاشت کردهانوروزرابرگزارکنندحالامیگویدنوروزعیدی ترکیست!ً!واله خجالت هم چیزخوبیست
امیر
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۹:۴۰ - ۱۳۸۸/۱۲/۱۹
در اینکه این شاعر اهل گنجه بوده هیچ شکی نست اما اینکه یه عده میگن چون گنجه اون زمان قسمتی از ایران بوده پس نظامی باید حتما مال ایران باشه، حرفیه که کاملا سطحی و بی منطق به نظر میاد چون ممالک زیادی در گذشته جزو ایران بودن و الان مستقل هستن.
نکته بعد اینکه در اون زمان در منطقه ایران و آذربایجان و کشورهای عربی و در کل از هند تا سوریه و غیره یه اصولی رایج بوده به این ترتیب که متون علمی به زبان عربی و متون ادبی به فارسی و گویش مردم به زبان خودشون بوده پس اینکه نظامی گنجوی شعر فارسی گفته پس حتما باید به اسم ایران ثبت و ضبط بشه درست نیست. کما این که در حال حاضر هم در داخل کشور خودمون قومیتهای مختلف بسیاری از متون خودشون رو به زبان فارسی منتشر می کنن.
نکته آخر اینکه بیاید سعی کنیم به جای این همه لج بازی و کلنجار رفتن با قومیتهایی که در کشور خودمون هم وجود داره به کارهای مهمتری بپردازیم.
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۰:۰۷ - ۱۳۸۸/۱۲/۱۹
اقبال نیز به فارسی شعر گفته نمیتوان گفت که ایرانی است تازه ایرانی باشد یا نباشد چه فرقی میکند در دهگده جهانی اسلام مهم اعتقاد است.
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۰:۱۸ - ۱۳۸۸/۱۲/۱۹
ياد آوري افتخارات گذشتگان و پند آموزي از تجارب آنها خوبه ولي اين مباحثات مثل آداب اعراب دوران جاهليت ميمونه كه بعضي وقتها مرده هاي خودشونو هم به رخ هم ميكشيدن. كل سرزميني كه الان ايران ناميده ميشه زماني يكي از استانهاي عباسيان بوده در حالي كه قبل از آن هم ساكنان شبه جزيره عربستان به ايران خراج ميدادند. عراق هم كه كلا در اختيار ايرانيان بوده ، اگر كشورهاي منفك از ايران قديم را بشماريم بالغ بر 10 كشور ميشود كه در نقشه جغرافيائي كنوني با اسامي مختلف مشخص شده اند . و عمدتا فرهنگ و آداب و رسوم مشتركي دارند . بهتره عوض اينكه فقط به گذشتمون افتخار كنيم يه كم به فكر آينده باشيم افتخارات فرهنگي مشترك ايران زمين با اين كشورها هم ميتونه به نزديكي ملتها و دولتها كمك كنه . و پتانسيل بالائي براي تشكيل يك حوزه نفوذ فرهنگي و اجتماعي به شمار ميرود.
araz
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۰:۴۴ - ۱۳۸۸/۱۲/۱۹
در جواب آقایی که گفتند زبان رسمی اونا فارسیه؟ باید بگم که تو آذربایجان خودمون هم زبان رسمی فارسی نیست ...
حسینی
|
UNITED STATES
|
۱۲:۳۳ - ۱۳۸۸/۱۲/۱۹
با سلام
باید خدمت دوستان یاد آوری کنم که:
1- کشوری که هم اکنون به نام جمهوری آذربایجان نامیده میشودقسمتی از سرزمین مادر یعنی ایران میباشد که بعد از انقلاب بلشویکی در روسیه از خاک اصلی جدا شد و ضمیمه خاک اتحاد شوروی گشت.
2-نام اصلی و تاریخی این سرزمین آلبانیای قفقاز یا آران میباشد وساکنین بومی و اصیل آنرا نژاد ایرانی تشکیل میدادند که بعدا" با ورود اقوام ترک از آسیای میانه در آن مستحیل میگردند.
3-حکومت کمونیستی شوروی با هدف دست یازی به آبهای آزاد خلیج فارس نام آذربایجان را بر این سرزمین نهاد تا بر اذهان جهانیان اینگونه القا نماید که آذربایجان ایران متعلق به جمهوری آذربایجان بوده!! و ایران آنرا غصب نموده است!!!!!!!!!!